bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۲۷۱۹
تاریخ انتشار: ۰۷ : ۱۸ - ۰۹ بهمن ۱۳۹۴
هر وقت پشت لپ‌تاپم می شینم، همسرم میگه: اونقدر بنویس تا بالاخره یه روز بیان سراغت! مشکل اینه که همیشه آخر حرفاشو عینهو پایان فیلم‌های اصغر فرهادی به شکل معلق ول می‌کنه و من هیچ‌وقت نفهمیدم منظورش از اونهایی که قراره بیان سراغم چیه و اصولا قراره با من چه بکنند؟خلاصه...
فرزین پورمحبی: هر وقت پشت لپ‌تاپم می شینم، همسرم میگه: اونقدر بنویس تا بالاخره یه روز بیان سراغت! مشکل اینه که همیشه آخر حرفاشو عینهو پایان فیلم‌های اصغر فرهادی به شکل معلق ول می‌کنه و من هیچ‌وقت نفهمیدم منظورش از اونهایی که قراره بیان سراغم چیه و اصولا قراره با من چه بکنند؟ خلاصه؛ همه هم‌وغم همسر عزیزتر از جانم اینه که یک‌جورایی نذاره من طنز بنویسم! هر بار هم - به قول سرکار استوار صمد - یک پولیتیک جدید می‌زنه تا بلکه سرم گرم چیزی بشه و بی‌خیال طنز بشم. به همین خاطر هم شیش دنگ حواسم جمعه تا ازش رودست نخورم و به طنز نوشتنم ادامه بدم!
نمی‌دونم چرا فکر می‌کنه طنز نوشتن مساویه با مصیبت و فلاکت و چند تا چیز دیگه‌ای که نمیشه اینجا گفتشون! بگذریم... اینها رو گفتم تا به اینجا برسم:
مدتیه که حرکات همسرم مشکوک شده. مرتبا سرش تو رایانه و تلگرام و فیسبوکه و از اون بدتر اینکه مدام داره چت می‌کنه!

گفتن نداره که ... مرد ایرونی یعنی غیرت؛ مخصوصا که همین دیشب تلویزیون نشون می‌داد یک زن رفت توی فضای مجازی و چت کرد و چند دقیقه بعدش منحرف شد و دیگه هم به فضای واقعی برنگشت. پس باید می‌فهمیدم موضوع چیه؟ باید اونو از غرق شدن در منجلاب فساد و تباهی نجات می‌دادم. هر چند که خود من هم شنا بلد نبودم! اما حداقل می‌تونستم براش جلیقه نجات پرت کنم.
به‌همین خاطر طرح کنترل نامحسوس را در خانه به اجرا گذاشتم و به شکل محسوسی حرکات و سکنات همسرم رو کنترل کردم. حتی چند روزی هم برای صیانت از ناموس، نوشتن طنزم رو گذاشتم کنار. البته یکی دو بار هم این فکر به ذهنم رسید که ممکنه همچین ماجرایی نقشه جدیدی باشه تا همسرم بخواد سر کارم بگذاره و با این فیلم بازی کردن ها باعث ننوشتن من بشه!

به هر جهت با شگردهای پلیسی یکی از چت‌هاشو به دست آوردم. اونهم با کی؟ باورتون نمی‌شه با شبکه مساله دار «من و تو»... واقعا متاسف شدم. سرم رو بالا بردم و در حالیکه صدام مثل فیلم‌های هندی اکودار پخش می‌شد رو به خدای خودم فریاد زدم: خداااااااا چرا من؟ آخه این چه امتحانی بود که از من گرفتی؟ دقیقا یادم نمیاد جوابش چی بود. اما حالا چت همسرم با شبکه «من و تو» رو عینا براتون می‌گذارم و خودم هم سر به بیابون می‌زنم!
همسرم: سلام، خسته نباشید من یک خواهشی داشتم.
من و تو: بفرمایید ؛ امیدوارم سوژه خوبی باشه.
همسرم: من یک شوهری دارم که طنزنویسه.
من و تو: خوش به حالتون.
همسرم: چی چی رو خوش به حالتون! نه پول داره، نه وقت، نه حوصله، نه اخلاق. جوک‌هاشم خیلی هنری و بی‌مزه است. حتی قیافه و هیکل هم نداره که آدم دلش به این خوش باشه!
من و تو: خب پیش میاد، به آینده امیدوار باشید! امرتون؟
همسرم: می خواستم اگه ممکنه با همسر من هم مثل سالار عقیلی یک مصاحبه بکنید تا بلکه ممنوع الطنز بشه و کمی هم به زار و زندگیش برسه!!
من و تو: پیام شما ثبت شد و در اسرع وقت باهاتون تماس می‌گیریم.

نام:
ایمیل:
* نظر: