کریم جعفری: قرار است امروز تکلیف ردصلاحیت شدهها و احراز نشدههای انتخابات مجلس شورای اسلامی مشخص شود. تا زمان نوشته شدن این یادداشت و به گفته قائم مقام وزیر کشور، هنوز هیچ لیستی از طرف شورای نگهبان به وزارت کشور ارسال نشده است، با این وجود گمانهزنیها در مورد اینکه چه اتفاقی قرار است روی دهد، هنوز مبهم است.
بر اساس اطلاعات موجود، شورای نگهبان بر اساس دادههایی که داشته و همچنین ترسیم خطوط قرمز نظام اقدام به تایید و یا عدم احراز گرفته است و لیست شکایتها آن اندازه بلندبالا و پر تعداد بوده که حتی بررسی کردن آن هم اندکی سخت و با حضور دهها تیم مختلف هموار شده است. نکتهای که در این مورد وجود دارد و اندکی باعث دلخوری بخش بزرگی از شهروندان جمهوری اسلامی ایران شده است، ردصلاحیت گسترده و بیسابقه جریان اصلاحی و حتی اعتدالی در کشور است.
وقتی این دلخوری بیشتر میَشود که میبینیم در کل کشور تنها 30 تن از اصلاحطلبان به زعم اعضای محترم شورای نگهبان صلاحیت حضور در انتخابات را یافتهاند اما در مقابل و به اعتراف یکی از اعضای بلندپایه حزب موتلفه اسلامی، برای هر کرسی مجلس اصولگرایان 10 نفر داوطلب دارند که این خود حدیثی است که باعث شک مردم و ایجاد شبهه برای آنها شده است.
کشور و نظام ما برآمده از مردم است و اگر مردم در صحنههای مهم حضور نداشته باشند، دشمن روز به روز گستاختر میشود. در دفعات پیشین هم به این مساله اشاره کردیم که این مردم هستند که موجبات پایداری یک نظام را بهوجود میآورند و مسوولان برآمده از اراده ملت هستند. حال اگر قرار باشد که در انتخابات هفتم اسفند ماه مردم را مجبور کنیم که به یکی از گزینههای موجود رای بدهند، از آنجا که شرکت در انتخابات اختیاری است، نوعی دلزدگی به وجود میآید اما افرادی که خود را مقید به حضور در انتخابات میبینند دچار نوعی سردرگمی شده و میشوند.
حتی تلاشهای صورت گرفته توسط صدا و سیمای زهوار دررفته آقای سرافراز که هر روز دستهگلی تازه به آب میدهد هم نمیتواند مردم را قانع کند که آنچه مورد تایید قرار گرفته، نظر نهایی آنهاست. جریان اصولگرا در کشور در بهترین حالت، پنج میلیون رای دارد، درست همانهایی که به آقای جلیلی رای دادند. حال باید درنظر گرفت که واقعا این پنج میلیون نفر باید به ازای هر کرسی مجلس به 10 نفر رای بدهند؟
هر چند در زمان انتشار این سرمقاله نظر نهایی شورای نگهبان در مورد صلاحیتها اعلام شده است، اما این درخواست را باید داشته باشیم که انتخابات مجلس بهشدت با انتخابات ریاست جمهوری متفاوت است. ایجاد شور انتخاباتی با توجه به ساختار قومی و عشیرهای کشور ما، در این مساله جوابگو نیست و باید تلاش کرد تا ساز و کاری ایجاد شود که براساس آن سلایق مختلف حضور داشته باشند. این نوشته هشداری در این مورد است که اگر مشارکت مردم در انتخابات کم شد، آن را تقصیر مردم ندانیم، چرا که تا پیش از تایید صلاحیتها، آنها انگیزه کافی برای مشارکت در انتخابات داشتند، اما اکنون کف جامعه هم به نگارنده مراجعه میکند و میگوید «باید این وضعیت باید چه کرد؟» پاسخ من این است: «صبر کنید، خدا بزرگ است»