سیدمالک حسینی: درباره اهمیت مجلس دهم و حساسیت آن طی هفته های اخیر بسیار نوشته و گفته شده است. عموم صاحبنظران بر این باورند که ترکیب مجلس آینده به طور معناداری میتواند بر تداوم حاکمیت تفکر کنونی بر مدیریت کشور و یا بازگشت به گفتمان اصولگرایی با مدل مدیریتی آزمودهشده تاثیر داشته باشد. در این میان اما آنچه دغدغه جدی بخش عمدهای از فعالین سیاسی شده است، نبود شرایط کاملا رقابتی از حیث جبهه فکری داوطلبانی است که تاکنون تایید شدهاند.
در این خصوص گفتهها متفاوت است؛ برخی معتقدند بهازاء هر 100 نفر از جبهه اصولگرایی یک رقیب در این سو وجود دارد و برخی دیگر رقابت را نزدیکتر و جدیتر میدانند اما با نگاهی بهسوابق نامزدهایی که تاکنون تایید شدهاند حداقل میتوان گفت که در بسیاری حوزهها جریان اصلاحات و بعد از آن حامیان دولت اصولا نامزدی برای رقابت ندارند و یا بهسبب رد صلاحیت شدن بیشتر نامزدهای اصلی گزینههایی از لایههای بسیار پایینتر در کوران رقابت قرار خواهند گرفت.
البته این موضوع سبب نشده تا اصلاحطلبان و جریان حامی دولت با انتخابالت قهر کنند بلکه برعکس آنها استراتژی حضور در انتخابات در هر شرایطی را در پیش گرفتهاند. اصلاحطلبان و حامیان دولت، بهقول آقای رئیسجمهو، به این نتیجه رسیدهاند که حضور حداکثری هر چند ممکن است از حیث ایجابی نفع کمی برای آنها داشته باشد، اما در عوض از جنبه سلبی این شانس را ایجاد میکند که از ضرر بزرگتری که همان ورود افراطیها به مجلس است جلوگیری شود. نگارنده ضمن عقلانی وهوشمندانه دانستن این استراتژی، نگرانی جدی از بابت نحوه حمایت از نامزدهای انتخابات پیشرو توسط جبهه همراه و پشتیبان دولت دارد. بررسیهای اجمالی نشان میدهد که بهویژه اصلاحطلبان تصمیم دارند در حوزههایی که نامزد مشخص و اصلی ندارند از نامزدهای همین جبهه که کمتر شناخته شده هستند و در نتیجه شانس کمتری میتوانند داشته باشند و سپس از نیروهای معتدل و یا غیرافراطی اصولگرایی که رقیب چهرههای افراطی هستند حمایت کنند.
این رویکرد نیز با نگاه دوراندیشی سیاسی و مدیریت راهبردی فضای سیاسی و مدیریتی کشور رویکرد قابل دفاعی است اما نحوه اجرای آن بیش از هر چیز دیگری اهمیت دارد. بهنظر میرسد عنصر شناخت و توانمندی تا حدود زیادی در این شیوه نادیده گرفته شده است و تنها به شانس پیروزی نامزدها توجه میشود حال فراموش نکنیم که عدم وسواس در این خصوص دو عارضه جدی به همراه خواهد داشت؛
نخست اینکه نامزدهایی که به چالش کشیده نمیشوند و نگاه کلان آنها به مسائل روشن نمیشود بسیار مستعد تغییر موضوع پس از ورود به مجلس هستند این واقعیتی است که پیش از این نیز تجربه شده است حتی در همین استان ما. اما عارضه دوم به برند و شخصیت سیاسی جریانهای اصلاحطلبی بر میگردد. اینکه نامزدی اصولگرا در لیست حمایتی اصلاحطلبان قرار بگیرد از حیث فلسفه تحزب و رفتارشناسی حزبی موضوع قابل دفاعی نیست. فراموش نکنیم اینکه ابزارهای یک جریان برای مقابله با جریانی خطرناک در اختیار افراد رقیب آن جریان مورد نظر قرار گیرد بسیار با اینکه در لیست حمایتی قرار گیرد متفاوت است. جریان اصلاحطلبی باید بداند که آنچه انجام میدهد باید در حد یک تاکتیک باشد و نه تغییر استراتژیک که همانا قرار دادن برند و ویترین این جریان به نیروهای جریان رقیب سنتی محسوب میشود. به هر روی وقتی فردی تحت عنوان فهرست انتخاباتی یک جریان سیاسی به جامعه معرفی میشود در برابر همه رفتارهای سیاسی آتی آن فرد باید پاسخگو باشد به هیمن دلیل باید جریان اصلاحطلبی این مراقبت را بکند که اذهان حامیان و سمپاتهای خود را با گزینههای نامتجانس حتی بهعنوان همراه در برابر رقیب مشترک تخریب نکند.