bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۳۱۷۶
تاریخ انتشار: ۰۴ : ۱۹ - ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
زنگ زده که جات خالی، دیروز جایی بودم، اصلا تو بگو یه جای خاص که فقط تو بهشت پیدا می‌شه. همه اومده بودن و خلاصه واسه این‌که خودشون رو نشون بدن، هر کاری که بگی می‌کردن.
بامدادجنوب- امین بندری: زنگ زده که جات خالی، دیروز جایی بودم، اصلا تو بگو یه جای خاص که فقط تو بهشت پیدا می‌شه. همه اومده بودن و خلاصه واسه این‌که خودشون رو نشون بدن، هر کاری که بگی می‌کردن. این رو خان عمو نمی‌گفت، مصطفی زنگ زده بود و کلی تعریف داشت که فقط نشستم و می‌خندم و سیر هم نمی‌شم! 
گفتم: حالا خیر باشه آقا مصطفی، کجا بوده‌ای که این همه بهت خوش گذشته و ما رو با خودت نبردی؟
گفت: در جمع سال اولی‌ها و یا به عبارت بهتر، رساتر، شیواتر و قشنگ‌تر، در جمع دور اولی‌ها بودم که الله بختکی گذرشون افتاده به تهرون. حضرات جمعشون جمع بوده و منم رفتم ببینم دنیای خراب دسته کدوم بابایی هست.
گفتم: حالا دست کی بود؟ فهمیدی صاحابش رو پیدا کنی یا نه؟ 
گفت: عرضم به حضوووورت، بی‌صاحب بود، همه تازه به دوران رسیده و آدم ندیده بودن، نمی‌دونستم گریه کنم یا خنده! تازه یکی هم بود که خیلی ذکر خیرت رو داشت و به همین دلیل بهت زنگ زدم که ببینم چکار این ننه مرده کردی که از دقیقه اول می‌نالید تا آخرین لحظه. 

گفتم: من!؟ چی کار کسی کردم؟ من یه آدم بی‌آزارم که به یه مورچه هم اذیتم نمی‌رسه، اما اگه کسی بُلکُمی کنه، اون وقت دیه خُم می‌فهمم چه سرش بیارم. اینجاش و بوشهری گفتم و بنده خدا یه لحظه هنگ کرد و گفت: چی گفتی؟ متوجه نشدم! گفتم: زیاد مهم نیست، دیگه چی گفت؟
گفت: اونو ولش کن، بیا بچسپ داستان و که طرف همین سال 84 و 88 رفته به دُرِ یتیم آرادان رای داده و از قِبُلِ اسفندیار مهرورز کلی کاسب شده و پول جمع کرده و حالا اومده و داد می‌زنه اون هشت سال چی که نکشیدم، هشت سال نکبت و بدبختی. خلاصه یه بند داد دمش. اومد پایین رفتم و بهش یادآوری کردم که تو خانم تو همونی نیستی که با افتخار از محمود حمایت می‌کردی و حالا رنگ عوض کردی؟ این و که شنید یهویی گم شد و رفت... تازه این اولش بود. اینایی که اومده بودن، خودشون هم باورشون نمی‌شد که چطوری الابختکی رسیدن به اینجا. انگار این ندید بدیدا، گوشی‌هاشون دستشون بود و مرتب عکس می‌انداختن. منم نشسته بودم و نگاشون می‌کردم و تف و لعنت به روزگار می‌فرستادم که اینا تا الان حتی اون استاد دانشگاه تهران رو هم از نزدیک ندیدن و دارن باهاش عکس یادگاری می‌گیرن، اگه رئیس‌جمهور و وزیراش و ببینن چکار می‌کنن. این وسط مال شما هم حضور پرشوری داشت، به‌خصوص اون پائینی که شنیدم صداش هم دزدی بوده و بعدش که خرش از پل گذشته، اومده و تکذیبش کرده. خلاصه خدا بهتون رحم کنه. اینایی که من دیدم، حالا حالاها باید عکس بگیرن و بیان محلشون تبلیغ کنن.

برچسب ها: بامدادیه ، طنز ، خان عمو
نام:
ایمیل:
* نظر: