کریم جعفری: روزی که گذشت، روز ملی خلیجفارس بود، روزی که برای تک تک ما بوشهریها – البته بهغیر از مسوولانی که فکر جابجایی و کاشتن و برداشتن هستند – اهمیت دارد. همین اهمیت باعث شد تا ما از اواخر فروردینماه این روز را گرامی داشته و روزشمار آن را در بالای روزنامه خود منتشر کنیم تا همه متوجه شوند که چه اتفاقی در حال افتادن است و اصلا کسی به فکر این روز هست یا نه؟
در گزارشی هم که در همان روزها منتشر کردیم، خواستار برگزاری زیبا و باشکوه بزرگداشت این روز شدیم، روزی که از صدقهسری پژوهشگران بوشهری و نویسندگان این استان در کشور بر سر زبانها افتاد و انتظار هم میرفت که بهشکل قابلی به آن پرداخته شود. همه میدانند و نیازی هم به توضیح اضافه نیست که نان بوشهریها از این دریای زیبا، تاریخی و راهبردی تامین میشود. بدون خلیجفارس، ما بوشهریها بخش عمدهای از هویت خودمان را از دست خواهیم داد و این مسالهای نیست که بتوان بهسادگی از کنار آن گذشت.
اما بهنظر میرسد که اطلاعرسانی ما در مورد این روز بهضرر ما و حتی خلیجفارس تمام شد. بگذریم از بد و بیراههایی که حضرات مسوول!! بهدلیل این یادآوری نثار ما کردند و تا هر کجا که توانستند رفتند تا صدای بامداد را در نطفه خفه کنند اما مشغول بودن آنها به امورات مهمتر!! همانا و از کف رفتن همه داشتههایمان از خلیجفارس همان.
قصد ندارم در اینجا مرثیهخوانی کنم، اما نکاتی را مینویسم تا بنام نگارنده در تاریخ بوشهر ثبت شود و ثابت گردد که چه کسانی با هویت و داشتههای فرهنگی، تاریخی، اجتماعی و سیاسی ما در این برهه بازی کردند. هشدارهای ما تنها باعث شد تا در دفتر معاون سیاسی امنیتی استانداری بوشهر جلسهای با حضور برخی مسوولان تشکیل شود که «چه کنیم!». دانشگاه خلیجفارس ماموریت پیدا میکند که جشنوارهای برگزار کند که البته با توجه به افتضاحی که سال گذشته بهبار آورده بود، انتظار چندانی از آن نمیرفت. اداره کل ارشاد هم که بنا بهدلایلی خود را کنار کشید و این وسط نمیدانم چه اتفاقی روی داد که ما بوشهریها باید بیشترین ضرر را میکردیم.
داشتن بیش از 700 کیلومتر ساحل، داشتن صنایع بزرگ و کوچک، وجود دهها بندر بزرگ و کوچک تاریخی و تجاری و صیادی، نزدیکی به شهرهای بزرگ داخل نجد ایران و... همه و همه ادعاهای ما در مورد خلیجفارس است، اما دریغ از یکجو عمل.
قرار نبود برخی حرفها را در اینجا مطرح کنم، اما باز هم مینویسم تا برای تاریخ بماند. سال گذشته وزیر محترم فرهنگ و ارشاد به استان ما آمد تا پس از سالها، روز ملی خلیج فارس در بوشهر گرامی داشته شود، اما حضرات آن اندازه بیبرنامه بودند و آش را شور کردند که وزیر هم بهستوه آمد و پس از رفتن او، ما مطمئن بودیم که دیگر امتیازی در این حوزه نصیب بوشهریها نخواهد شد و هر که بامش بیش، برفش بیشتر. هر کس که بیشتر تلاش کرد، بیشتر نصیبش میشود.
برنامه سال گذشته روز ملی خلیجفارس را به دانشگاه خلیجفارس بوشهر دادند تا بهزعم خود جشنواره برگزار کند، اما از کی تا حالا دانشگاهی که هنوز نتوانسته یک کنفرانس علمی معتبر بینالمللی برگزار کند، میتواند یک جشنواره فرهنگی را مدیریت کند؟ آیا نه این است که آقایان حب و بغضهایشان را بر سر فرهنگ استان خلاصه کرده و میکنند؟ آیا اینطور نیست که این آقایان مدعی که آمارهایشان باعث میشود که ابررایانهها هم هنگ کنند، فقط حرف تحویل مردم داده و میدهند؟ خلیجفارس متعلق به کسی نیست، بلکه متعلق به مردم بوشهر است و اکنون مردم بوشهر باید مطالبه کنند که این روز کجا رفت.
آقای مدیرکل تازه بهدوران رسیده با فلانجا تماس میگیرد که حتما چیزی برگزار کنید که هوا پس است و ما میدانیم چرا هوا پس است!! ما میدانیم که باید یک زنجیره انسانی در خارگ برگزار شود تا فلان سایتها هم بزرگش کنند و این هم میشود روز ملی خلیجفارس!!!
اما هرمزگانیها با مدیریت صحیح و ارتباط خوب با وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی همه چیز را بهنام خود سند زدند و رفت و بوشهریها باید کف را بگیرند! آنها از وزیر، دبیرخانه دائمی روز ملی خلیجفارس را خواستند، موزه ملی خلیجفارس را خواستند که گرفتند و همزمان همایش بینالمللی خلیج فارس را در قشم برگزار کردند و با کمال تاسف و تاثر، از کتاب ناخدا عباس دریانورد بوشهری هم با حضور آیتالله سیدمحمد خامنهای در جزیره هرمز رونمایی کردند. جشنواره اقوام و نمایشگاه نقشههای خلیجفارس را برگزار کردند و البته در استان ما با وزیر تماس گرفته میشود که روزنامه بامدادجنوب خیلی علیه دولت مینویسد و ما نمیتوانیم....
باز هم به اهالی فرهنگ استان به این مناسبت تسلیت میگویم، تسلیت به این مناسبت که از این به بعد برای هر کاری در حوزه خلیجفارس باید به بندرعباس رفت و سر ما هم بیکلاه ماند!