bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۳۷۴۸
تاریخ انتشار: ۰۹ : ۱۷ - ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۵
این پروازهای تهران – بوشهر هم برای خودش داستانی شده‌، یعنی هفته‌ای نیست که یه خبری از تاخیر، مشکل، لغو و خلاصه برگشت هواپیمای محترم به فرودگاه مهرآباد منتشر نشه.

این پروازهای تهران – بوشهر هم برای خودش داستانی شده‌، یعنی هفته‌ای نیست که یه خبری از تاخیر، مشکل، لغو و خلاصه برگشت هواپیمای محترم به فرودگاه مهرآباد منتشر نشه. تا همین دیروز که ایران ایر اجازه نمی‌داد هیچ شرکت هواپیمایی تو بوشهر پا بگیره. از روز اول چنان میله لای چرخ هواپیمایی می‌کرد که مدیریت اون شرکت از بوشهر الفرار را بر القرار ترجیح می‌داد و چنان می‌رفت که تو گویی هواپیما نبوده، مرغ مهاجری بوده که چند روزی اومده بوده بوشهر واسه زمستان گذرانی کنار همین دهکده سنگفرش، ببخشید دهکده کنار اتوبان و حالا هم وقتش رسیده که بره.
پنج‌شنبه‌ای شنیدم که بله، دوباره پرواز لغو شده و همه رفتن دامان رئیس فرودگاه بوشهر رو گرفتن که بله، تقصیر شماست که هواپیما نرسیده. کسی که زورش به ایران ایر نمی‌رسه اما خدا را شکر اون هواپیمایی که من می‌خواستم باهاش برگردم، لغو نشد، تاخیر داشت.
پرواز رو گذاشته بودن ساعت 5:20 دقیقه صبح. از اون سر شهر راه افتادیم اومدیم فرودگاه. از این ور به اون ور رفتیم و با چوب کبریت خودم رو بیدار نگه داشته بودم. هر چه گیت خروجی رو نگاه می‌کردم، اسم بوشهر نبود. اهواز، کرمانشاه، همین یاسیج و تبریز و نمی‌دونم فلان شهر مسافر سوار کرد، ایرانشهر هم مسافر گرفت و خبری از بوشهر نشد. 
از بس که خوابم می‌اومد، آفتاب که زد و دیگه کسی نبود نماز بخونه رفتم تو نمازخونه و چرتی بزنم که دیدم داد و قال بلند 
شده. تو خواب و بیداری طرف داشت داد می‌زد، هواپیما ندارید، بلیط نفروشید، خرابه، خبر بدید تا نصف شبی نیایم فرودگاه، مشکل دارید به من ربطی نداره، فقط باید بوشهر تاخیر داشته باشه، فقط شانس ماست؟ چرا شهر دیگه‌ای رو جرات ندارید لغو کنید؟ 
همین جور داشت سر و صدا می‌کرد و من سرم آوردم بالا و یه نگاهی کردم دیدم انبوهی از آدم جمع شدن. دیدم اگه یه لحظه نیان و واسطه نشن، می‌افتن به جون هم. 
تو دل خودم گفتم: ای بابا، شهرهای مردم صاحب داره. حالا می‌خواستم یه رئیسی، وکیلی، وزیری چیزی می‌خواست بره بوشهر یا می‌خواستن این دوستان مدیر میگو و ماهی فرستمون منتظر بسته‌هاشون می‌موندن، ببینم هواپیما مشکل داره یا خرابه.
سرتون رو درد نیارم. آخرین نفر سوار هواپیما شدم، دیدم ای دل غافل، هواپیما بیشتر از نصفش خالیه. فهمیدم که راز این سه ساعت تاخیر، نه مشکل در هواپیمای ایرباس بوده و نه چیز دیگه‌ای. مشکل فقط و فقط نبودن مسافر است. حالا شما هر چه دلت می‌خواد داد بزن. ای کاش به ملت یه صبحونه‌ای، استکان چایی چیزی می‌دادن. یعنی من به ماهی در قفس هم راضی بودم که بهم می‌دادن. اونجا تو خواب می‌دیدم که دارم تو رستوران شناور غذار می‌خورم... یعنی فقط خواب می‌دیدم.

برچسب ها: بامدادیه ، طنز ، پرواز
نام:
ایمیل:
* نظر: