امین بندری: آقا جاتون خالی، واقعا جاتون خالی. این دنیا یه چیزایی آدم میبینه که گریپاج میکنه و کلا پنچر میشه. به این مو قسم، به شرافت نداشته آقای مدیر فلان آقا قسم، به این خاکی که هر روز میره تو حلقمون و تمومی نداره قسم، دیروز خان عمو زنگ زده که نشستی و میخواستی بیرونش کنی، حالا برو درستش کن.
گفتم: چی میگی حضرت اشرف. باز هم تیرت به سنگ خورده ما رو هدف قرار دادی؟
گفت: بچهجون دارم بهت میگم طرف هنوز گند کاراش تو شهرداری در نیومده و جواب پس نداده میخوان بهش سمت مدیرکلی بدن.
گفتم: مگه شهردارها هم گند میزنن؟ همه شهردارهایی که من میشناسم آدمای خوبی هستن و دارن کارشون رو میکنن. حالا به یکی گیر میدن که چرا پول بهمون نمیدی و میرن تو کارش که حتی حاضر نیستن یه وقت پنج دقیقهای هم بهش بدن تا مشکلاتش رو بگه، به من ربطی نداره.
گفت: خودت رو نزن به اون راه. تا دیروزه سی شش هفتتاشون نقشه کشیدی و هر چه تو دهنت اومد بهشون گفتی، حالا شدی مدافعشون؟
گفتم: اولا حرف تو دهن من نزار. من بدبخت یه ستوننویس هستم و دارم واسه هر کلمه از این مطالبی که مینویسم چندقاز پول میگیرم که بتونم تا بهمنی برم و تو این فلاکت استان ما هم جزو شاغلان حساب بشیم. اگه اهل زدن و بستن آوردن بودم که یه حرف دیگهای بود.
گفت: خلاصه اونجایی که هستی و کار میکنی، هیچی به هیچی که نیست. حتما یه خبرهایی هست و میفهمی؟ گفتم مثلا؟
گفت: مثل اینکه آقای شهردار موفق که با اون فامیلشون نشسته بودن و هیچکس هم نمیتونست تکونشون بده اما بامداد تکونشون داد، یادت نمیاد؟
گفتم: والله بامداد یه چندتایی رو تکون داده، حالا اونی که فامیلشون هم یه کارهای بوده و ... یهویی گفتم نکنه منظورتون آقای دکتر هستش؟
گفت: دکترش رو نمیدونم، تا جایی که میدونم مطب نداره، اما خیلی بهش حال دادی. حالا میخواد بره و مدیرکل بشه و از همین الان هم داره از فامیلشون مایه میذاره.
گفتم: ما رو نگاه کن چقدر بدبخت هستیم. فکر میکردم طرف هی میره تهران و میاد واسه مشکلات شیلات و ته لنجی و بیکاری جوونا است. تو نگو هنوز هم داره پارتیبازی سی قوم و خویشهاش میکنه. ای دل غافل.
گفت: چی دل غافل. برو یه کاری کن وگرنه نهضت آسفالت سازیش رو ادامه میده و بنیاد رو بیبنیاد میکنه.
گفتم: دلت خوشه خان عمو. طرف از تهران اومده کلی آدم تو صف انتظار بلیط گیرشون نیومده اون وقت صندلی بغلیش هم خالی بوده ترسیده لباسش کثیف بشه، بعد انتظار داری که بیاد و واسه مردم کاری کنه. بزار این رو هم مدیرکل کنه شاید تونست روستای بغلی رو هفت هزار متر آسفالت کنه.... . این هم بگذرد خان عمو.