bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۴۸۳۷
تاریخ انتشار: ۴۶ : ۱۹ - ۱۳ مرداد ۱۳۹۵
نمی‌دونم بخندم، گریه کنم، سرم و بزنم به لب تاب، میز اجاق گاز.... واقعا گیج شدم. مردد و دودل و سرگشته و حیران مانده‌ام اندرین خراب‌آباد، بابا جان نمی‌تونید درستش کنید، برید گورتون و گم کنید اصلا دلم نمیاد قیافتون رو ببینم.
امین بندری: نمی‌دونم بخندم، گریه کنم، سرم و بزنم به لب تاب، میز اجاق گاز.... واقعا گیج شدم. مردد و دودل و سرگشته و حیران مانده‌ام اندرین خراب‌آباد، بابا جان نمی‌تونید درستش کنید، برید گورتون و گم کنید اصلا دلم نمیاد قیافتون رو ببینم. 
این رو دیروز یکی که زنگ زده بود روزنامه داشت می‌گفت. منم سرگشته و حیران‌تر از اون می‌گفتم، پدرجان مطمئنی کجا رو گرفتی؟ می‌گفت بله، می‌دونم خوبم می‌دونم. بابام من دیپلم قدیم دارم نه مثل طرف الان دارم همزمان سه تا دانشگاه درس می‌خونم و اون ‌نامردی هم که به‌عنوان استاد میاد سر کلاس و فقط با تلفن با پیمانکارا حرف مفت می‌زنه و کاسبی می‌کنه و آخرش هم سر از قانون چندم ترمودینامیک در میاره.... 
گفتم پدرجان، تو اینا رو از کجا می‌دونی!

گفت: بعد از اینکه خودتون تو روزنامه نوشتین رفتم تحقیق کردم و آمارش رو درآوردم
گفتم: حالا اون فحش‌های اولی مال کی بود؟
گفت: هیچی، زیاد به دل نگیرید، درد دل بود، دلم پر بود دیدم شماها خیلی آدمای صبوری هستید، گفتم زنگ بزنم و یه خورده دلم رو سبک کنم.
گفتم: آخه پدرجان جا قحط بود، ماشالله این همه روزنامه، هفته‌نامه، نشریه خوب، باسابقه، با کادر قوی، تازه بیشتر از ما هم خواننده دارند....!
گفت: ها نه، خوتی، گُت خواننده دارن، بوا جون همی روزنامه شما که ایقه چی خش تو می‌نویسین هم خواننده نداره، مال بقیه که روز نهاترش تو سایتل می‌خونومش...
گفتم: جونم بوا... بیشتر سیم گپ بزنا، ایسو که ایجوری کردی، هر چه دلت می‌خوا وِ خومون هم فحش بده، هیچ اشکال نداره... 
گفت: دلت میا، اینا خو فحش نی، بوید یه روزی حضوری بیام خدمتتون دل سیر سیتون گپ بزنم که خیلی دلم پره، خیلی. سه تا بچه دارم هر سه‌تاش بیکارن، لیسانس و فوق لیسانس.... .

گفتم: بوا بره ای منطقه ویژه اقتصادی بوشهر، کلی آدم بردنه سر کار، قولم داده بیدن که ماهی 100 تا شغل درست کنن، برو اونجا ببین جا دارن یا اینکه بازم برادر ناتنی و معاون فرستادن اونجا، البته یه جای دیگه هم سیت کار سراغ دارم، رستوران صاحب‌خان به زودی افتتاح خواهد شد، یه سری به دهکده سنگفرش بزن، اگه نشد بفرستشون ماهی در قفس، گفتن 400تا شغل ایجاد درست شده...
یهویی پیرمرد پرید وسط حرفم و گفت: خومم مسخره می‌کنی، آخه دختری که فوق لیسانس شیمی دانشگاه امیرکبیر داره بره تور ماهی ببافه، یا بره تو رستوران میز پاک کنه... 
گفتم: والله قصد توهین نداشتم، فعلا بضاعت استان ما همینه، بیشتر هم نیست، اگه پسرات کار ساختمونی بلد هستند، یه چندان بساز و بفروش هم تازه سر و کلشون پیدا شده، می‌تونن واسشون کار کنن... همین‌جور که فحش می‌داد تلفن قطع کرد.... . 

برچسب ها: بامدادیه ، طنز
نام:
ایمیل:
* نظر: