کریم جعفری:
چند روز پیش برای دیدن دوستی به کتابخانه و مرکز اسناد ملی رفتم. سالها بود که به این مهمترین مرکز فرهنگی که مغز متفکر و گنجینه اختصاصی کشور در حوزه داشتههای ملی، اجتماعی، هویتی، فرهنگی و.... نرفته بودم و این فرصتی بود که با حجم این کارها آشنا شوم. هر چند دوستتر داشتم که این سفر و دید و بازدید بیشتر میبود، اما به دلیل تقارن با هفته دولت چهار ساعتی بیشتر طول نکشید.
از چند تالار و نمایشگاه بازدید کردم و فهمیدم که روزانه دو نشست، سخنرانی و گردهمایی در این مرکز بزرگ برگزار میشود. هر چند اینجا کتابخانه و مرکز اسناد ملی ایران بود و باید هم با چنین مسائلی مواجه میشدم، با این حال متوجه امری شدم که به نوبه خود جالب بود و آن هم نبود چنین برنامههای در استانمان است. در حالی که حوزه فرهنگ استان به دلیل زیرآبی رفتن برخیها با بیمهری کامل مواجه شده است و ردیفهای این فرهنگ و ارشاد استان خرج طرح مندرآوردی «امید اجتماعی»!! میشود، دانشگاه خلیجفارس هم به صورت کاملا ایزوله و بیسر و صدا فقط دانشجوی بیکار و کمتخصص تحویل میدهد تا هیچ تحرکی در حوزه فرهنگ استان نباشد.
سازمانهای مردم نهاد در استان هم که به یک نفر ختم میشوند، یکنفری که بهزعم باطل خود فکر میکند میتواند با اختصاص ردیفها و بودجههای دولتی به «سمن»های نزدیک به خود آینده را از آن خودش کند. در این واگویهها البته مرکز کتابخانه و اسناد ملی استان هم خاموشتر از همیشه به تیول شخصی یک نفر تبدیل شده تا از آنجا هم هیچ صدایی شنیده نشود.
البته وضع دیگر نهادهای حوزه فرهنگ در استان هم بهتر از این نیست و بیتحرکی فرهنگی در استان بیداد میکند که البته وقتی اقتصاد استان نابود است، فرهنگ که جای خود دارد. این نکات را نوشتم تا یادآور شوم که ما بهشدت دچار ضعف در رفتارهای فرهنگی و اجتماعی خود هستیم و متاسفانه خبری از هیچ نشست، سمینار هدفمند (البته سمینهار که وجود دارد و همیشه هم دو سه نفر سخنران و همان 200 نفر همیشگی هم شنونده!)، گردهمایی، جشنواره و... در استان نیست. شاید در برخی مواقع رکود در کشور حاکم باشد، اما مدیر نمونه و عاقل آن کسی است که بتواند با 5تومان پولی که دارد به گونهای سرمایهگذاری کند که خروجیاش درآمد بیشتر و تحرک باشد. اما این مساله در استان ما به هیچ عنوان دیده نمیشود.
با دیدن فعالیتهای کتابخانه ملی غبطه خوردم که بوشهر بهعنوان یکی از قدیمیترین و مهمترین مراکز فرهنگی تاریخ معاصر هیچ چیزی ندارد و آنگونه که در گزارشی هم نوشتیم و در این سفر محمدجواد حقشناس هم تاکید میکرد، خانه مشروطهاش هم ویران شده است. البته در استانی که حتی یک نگارخانه ندارد، یک موزه زیبا در آن نیست، مرکز مطالعات خلیجفارس در میان نگاه متکبرانه آقایان به بندرعباس میرود ما هیچ انتظار جدی نداریم.
روزی استاد عبدالمجید زنگویی به نگارنده میگفت اگر من در بوشهر درآمدی به اندازه نصف تهران داشتم، به تهران نمیآمدم و الان به این فکر میکنم که این استان چگونه دارد از نخبگانش خالی میشود و عدهای تازه به دوران رسیده از لولهکشی و شبنشینی سر تلمبهها به مدیرکلی و مدیریت میرسند... درد بسیار است!