bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۵۵۳۳
تاریخ انتشار: ۱۶ : ۱۹ - ۱۰ مهر ۱۳۹۵
آقا این ماجراهای من و خان عمو تمومی نداره. هر چی می‌نویسیم، دوباره حرف واسه گفتن داریم، دنیای عجیبیه و هر کی واسه خودش، یه رینگ میزنه، این خان عموی ما هم از همین قماش هستش...
امین بندری:
آقا این ماجراهای من و خان عمو تمومی نداره. هر چی می‌نویسیم، دوباره حرف واسه گفتن داریم، دنیای عجیبیه و هر کی واسه خودش، یه رینگ میزنه، این خان عموی ما هم از همین قماش هستش، کلا رینگ‌هاش مخصوص خودشه، مثل رینگ پیکان جوانان که فقط به خودش می‌خوره‌
حالا جریان چیه، براتون تعریف می‌کنم. دیروز جمعه‌ای ما ماموریت رفته بودیم و کلا از همه چی بی‌خبر بودیم، به دستور جناب سردبیر هم کلا نباید تو هیچ گروهی حضور داشته باشیم و بحثی کنیم. طبق معمول که بی خبر انگار جن پیداش میشه و زنگ می‌زنه، دیدم تلفنم داره بندری میرقصه، نگاه کردم دیدم نوشته شازده، یادم نبود که اسم والاحضرت رو به شازده تغییر دادم، شماره رو هم نگاه نکردم و تلقن رو جواب دادم
بفرما شازده، چیه، امر بفرما....

صدای کلفت و خشدار خان عمو رو یه لحظه شناختم اما امون نداد و گفت: 
مرتیکه فلا فلان شده، حالا شماره ما رو به اسم شازده ذخیره کردی و یادت هم نی
گفتم: نه خان عمو، تلفنم قاطی کرده.
گفت: بزرگت کردم، کی تا الان تلفن تو قاطی می کنه، تو لباس درستی نداری بپوشی اما باید بهترین گوشی بازار رو بخری، حالا واسه من نقش بازی می کنی؟
گفتم.....
گفت: نمی خواد بگی، کجایی؟
گفتم: رفتم ماموریت.
گفت: کجا؟
گفتم: والا واسه تهیه چندتا گزارش میدانی رفتم عسلویه!
گفت: چی، عسلویه؟ آخه روز تعطیل و عسلویه؟
گفتم: والا چیکار کنم، حق ماموریت که نداریم، اومدم اینجا ببینم فرماندار چرا تو همایش بزرگداشت شهدا شرکت نکرده. واسه سردبیر مهم بود.
گفت: حالا فهمیدی چرا شرکت نکردهک
گفتم: خودت که گفتی تعطیل بوده، کسی نیست ازش بپرسم، اینجا هم انگار یه جوریه، کسی به کسی نیست.
گفت: حالا یه سوال ازت می پرسم، یواشکی برو تحقیق کن بینم می تونی ته توشه برام دربیاری یا نه.
گفتم: جوری که معلومه کسی اینجا خودش و صاحب نمی کنه، حالا امر بفرما بیینم دستور چیه.
گفت: به شرطی که به سردبیرت نگی فردا تو بوق و کرنا کنه عالم و آدم بفهمن.
گفتم: حالا شما شرط تعیین نکن، اون بنده خدا از همه چی خبر داره، خیلی هم از من من و شما جلوتره.
گفت: شنیدم تو عسلویه یه بنده خدایی رو گرفتن، می خوام برم بپرسی ببینم راست یا دروغه.

گفتم: طرف چیکاره بوده که گرفتنش، دزد بوده، مال مردم خور بوده، سر گردنه می گرفته یا اینکه مسوولیتی چیزی داشته اختلاس مختلاس کرده، یا اینکه نه تو کار قاچاق بوده؟
گفت: تو فرض کن همه این کارا رو انجام می داده، فقط بپرس ببینم کسی رو گرفتن یا نه.
گفتم: گیرم که گرفته باشند، چه ربطی به شما داره، چیش واسه شما مهمهک
گفت: فضولی موقوف، به تو اصلا ربطی نداره، فقط بپرس، فقط این و بدون که قرار بود باهاش معامله کنم، اگه گرفته باشن که اوضاع خیلی خرابه.
خلاصه تا الان تو عسلویه نفهمیدم کیو دستگیر کردن، اما خان عمو معمولا دنبال دله دزد نمی گرده، طرف شاه دزد بوده که این همه مهم بوده.
الان که دارم اینا رو می نویسم، یادم به معاملات خان عمو میاد و .... خلاصه شمام خبری از آقا دزده گیرتون اومد به ما خبر بدید، خان عمو اوضاش خیلی خرابه.

برچسب ها: بامدادیه ، طنز
نام:
ایمیل:
* نظر: