کریم جعفری:
روز گذشته نشست فوقالعاده وزاری خارجه 14 کشور عضو سازمان همکاری اسلامی بهمنظور پیگیری مساله فلسطین و اقدامات رژیم صهیونیستی در مسجدالاقصی در استانبول برگزار شد. این نشست، یکی از معدود نشستهایی است که در سالهای گذشته به این منظور شکل اجرایی به خود دیده است، اما به باور نگارنده آنچه روز گذشته به میزبانی ترکها برگزار شد، یک حالت فرمالیته و فرمایشی داشته و هیج خروجی مثبتی بر آن متصور نیست.
شاید عدهای از دوستان از این مساله ناراحت شوند که چرا به این صراحت این موضوع را مورد اشاره قرار داده و به آن خوشبین نیستم. در این مورد واقعیتهایی وجود دارد که اصولا ما را نسبت به آینده فلسطین و اهدافی که سازمان همکاری اسلامی بر اساس آن تشکیل شد، ناامید میکند. از 55 کشور عضو سازمان، بیش از 30 کشور روابط دیپلماتیک رسمی یا غیررسمی با صهیونیستها داشته و عملا این رژیم را به رسمیت شناختهاند. بهعنوان مثال، کشور میزبان که ترکیه باشد، روابط بسیار خوب و حسنهای با صهیونیستها دارد. رئیس جمهور ترکیه که در سال 2008 و در جریان کنفرانس دافوس به شیمون پرز رئیس سابق این رژیم تاخت و سپس کشتی ماوی مرمره این کشور مورد هجوم نظامیان صهیونیست قرار گرفت، به شکلی بسیار خوار و خفیف بار دیگر روابط با تلآویو را برقرار کرد و صهیونیستها بهرههای زیادی از ترکیه میبرند.
دیگر کشورهای قدرتمند اسلامی مانند مصر، نیز نزدیک به چهار دهه است که با صهیونیستها روابط نزدیک سیاسی، نظامی، تجاری و حتی فرهنگی دارد. کشورهای مسلمان آسیای میانه، جمهوری جعلی آذربایجان و اردن در فلسطین اشغالی سفارتخانه دارند. صهیونیستها با شروع آنچه که بیداری اسلامی / بهار عربی خوانده شد، با سیاستی هماهنگ مساله اصلی جهان اسلام که همان آزادی فلسطین و قدس شریف بود را به حاشیه راندند و با ایران هراسی و شیعههراسی و کمک از پتانسیلهای خفته پانعربیسم در برخی از کشورهای همسایه ایران، عملا متحد برخی از کشورهای عربی شدند.
همه در جریان اظهارنظرهای مختلف سران این رژیم در رابطه با عربستان و ایران هستیم. سعودیها و اماراتیها روابط تنگاتنگی با صهیونیستها داشته و بر اساس پارهای اطلاعات، دونالد ترامپ رئیس جمهور امریکا نیز در این واسطهگری دخیل است. متاسفانه با چنین شرایطی نمیتوان چندان به آینده فلسطین امیدوار بود. در خود فلسطین نیز آنها به ملت هزار و یک قوم تبدیل شده و سرگرم بلعیدن هم هستند. از یکسو دستگاههای امنیتی وابسته به تشکیلات خودگردان همکاری گستردهای با شینبت و شاباک دارند و از سوی دیگر اختلافات گستردهای با سایر نیروها و جریانها در داخل غزه و کرانه باختری.
فلسطینیهایی هم که سلاح مقاومت را برگزیدند، نشان دادند که در این زمینه چندان استوار نیستند و میتوانند این سلاح را علیه خود محور مقاومت به کار گیرند. کسی نمیتواند خیانتها و خباثتهای خالد مشعل در حق مقاومت را فراموش کند. کسی که با آگاهی و اطلاع به صف دشمنان مقاومت پیوست و ضربات جبران ناپذیری را بر پیکره آن در منطقه وارد کرد. آنچه که بخشهای اصلی حماس در سوریه صورت دادند، قابل فراموشی نیست. از سوی دیگر، فلسطینیها در میان گروههای افراطی مانند داعش و جبههالنصره همواره بیشترین تعداد عضو انتحاری را داشتهاند و با این رویکردهای متفاوت، دیگر آبرویی برای آرمان کشور خود باقی نگذاشتهاند.
نشستهایی مانند استانبول، فقط جنبه تبلیغاتی دارد. صهیونیستها هم میدانند که این اقدامات طبل توخالی است. وقتی که یک شاه بیعرضه و بیاراده مانند عبدالله اردنی قاتل دو شهروند کشورش را دو دستی به صهیونیستها میدهد، سیسی در مصر نمیتواند بدون اجازه آنها نیرو به صحرای سینا اعزام کند، حکام سعودی به همپیمانی به صهیونیستها برای ضربه زدن به ایران دلخوش هستند، جمهوری علییف بزرگترین خریدار سلاح از تلآویو است، مسعود بارزانی بزرگترین خیانت را در حق کردها و جهان اسلام با تبدیل اربیل به بزرگترین جاسوسخانه صهیونیستها در منطقه و رفتن دنبال استقلال کذایی میکند، آبی از این جلسات گرم نمیشود.
تجربه نشان داده که صهیونیستها فقط زبان گلوله را میفهمند، مذاکره، دیپلماسی و سازمانهای بینالمللی، هیچ نیستند.