سرمقاله:
سخنرانی جمعه شب رئیسجمهور امریکا محور همه مباحث سیاسی و رسانهای در سطح بینالملل بود. دونالد ترامپ در ادامه حرّافیهای خود علیه کشورهایی که حاضر نیستند از واشنگتن تبعیت کنند، تیغ حماقت از نیام دیوانگی بیرون کشید تا با رقص شمشیر «حرف زور» رژیم صهیونیستی، رژیم سعودی و چند شیخک دیگر در منطقه را خوشحال کند. نگارنده در مورد این سخنرانی نظر و دیدگاه خاصی ندارم، چون اصولا کمتر در این حوزهها ورود کردهام، فقط برداشت کلیام این بود که آنچه ترامپ فکر میکرد، نشد و ماجرا کاملا عکس آن روی داد و این چیزی بود که حتی ما در کشور هم فکرش را نمیکردیم.
اما روی سخن در مورد یک مساله و بحران عمیقی است که جمهوری اسلامی ایران چهار دهه پس از پیروزی انقلاب با آن دست و پنجه نرم میکند و کسی هم نیست که این بحران را بخواهد معالجه کند. در حالی که عالم و آدم میدانستند که در فلان ساعت قرار است مستاجر کاخ سفید سخنرانی کند، در کشور ما هیچکس نمیدانست که قرار است رئیس جمهور پاسخ این گستاخیها را بدهد. این یک نکته که در مورد آن خواهم نوشت و نکته دیگر اما در مورد نبود یک اتاق فکرِ فعال و پویا است که بتواند در این موارد تولید محتوا کند.
واقعیت آن است که بجز آن چند رژیمی که نام بردم، همه دنیا و حتی بخش اعظم مردم امریکا با مواضع ترامپ مخالف بودند و میدانند که او به دلیل ناتوانی در عمل به وعدههای انتخاباتیاش ناچار به زدن نعل وارونه و حرکت در مسیرهای اشتباهی شده که هزینه سرسامآور آن را باید مردم امریکا بپردازند. اما ما چه اندازه توانستیم در ساعتی که تقریبا برای اولین بار در طول 15 سال گذشته اروپا و امریکا در یک مساله (دقت کنید که انگلیسیها نیز موضع مخالف صریح داشتند) با هم اختلاف نظر شدید داشتند، از آن بهرهبرداری کنیم؟ ما که ضعف رسانهای شدید و عجیب داریم، چه اندازه توانستیم از آنتن همین کشورها بهره ببریم؟
این همان بحرانی است که جمهوری اسلامی ایران از آن رنج میبرد. در طول دو دههای که کار رسانهای میکنم تا الان نشنیدهام که یک اتاق فکر برای کمک به دستگاه دیپلماسی و کلیت کشور وجود داشته باشد. فقط هر از چندگاهی شورای عالی امنیت ملی یک سری راهبردهایی دارد، اما اینکه یک تیم متخصص در این حوزه بخواهند کار کرده، تقسیم کار کنند و با ارتباط دقیق با مسوولان امر از آنها راهنمایی بخواهند، نداشتیم. به عبارت خیلی سادهتر، ما رسانهها به هیچ عنوان چیزی در مورد موضع جمهوری اسلامی ایران در مقابل ترامپ نمیدانستیم و اصولا هم نمیدانیم. فاجعه آنکه حتی از سخنرانی شیخ حسن روحانی هم خبر نداشتیم.
متاسفانه این یک بحران عمیق و بزرگ است که باید به شکل مناسب درمان شود، امروزه در کشورهای مختلف جهان اتاق فکری وجود دارد که به سادگی ارتباطات سریع رسانهای میگیرد. همه دوستانی که جمعه شب تا امروز در رسانههای داخلی و خارجی وارد شده و اعلام موضع کردند، فقط و فقط از روی وظیفه این کار را کردند و اگر از همه آنها بپرسید، بدون شک میگویند که برای برخورد با این مساله ما راهبرد خاصی نداشتهایم. یکی از این دوستان به نگارنده تاکید میکرد یکی از شبکههای خبری معتبر انگلیسیزبان جهان خواستار گفتوگویی 4 دقیقهای با یکی از مسوولان ایرانی برای توضیح مواضع کشور بود، اما هر چه دنبال کردم، به دلیل بروکراسی حاکم، موفق نشدم فردی را معرفی کنم.
واقعیت آن است که ما اصولا چیزی به اسم رسانه در کشور نداریم و اگر کسی مدعی داشتن رسانه به شکل جهانی و معنادار آن است، میتواند در این مورد توضیح دهد.
رسانه ملی که در حد یک بلندگوی داخلی عمل میکند که صدایش از مرزها خارج نمیشود در این مورد پیشتر نوشتهام، اما در ادامه پیشنهادی را هم مطرح کنم. در وزارت خارجه ما یک عنوانی داریم با نام «رئیس مرکز دیپلماسی عمومی و رسانهای» که سخنگوی آن نیز بهشمار میرود. ارتباط خوبی نیز با خبرنگاران دارد، اما همیشه منفعل است، مبتکر نیست. باید در این شرایط ابتکار عمل داشته باشد و هماهنگکننده مسوولان کشور با رسانههای بینالمللی در شرایط حساسی مانند جمعهشب. این مرکز بیاید و به جای کار فرمالیته، اتاق فکری تشکیل دهد و سعی کند بدون آنکه بخواهد جلسات هفتگی و روزانه داشته باشد، در مواقع حساس و مهم، با در جریان گذاشتن آنها، سعی در ارتباط گرفتن کند.
بهعنوان مثال شامگاه جمعه در عکسی که از سخنرانی رئیسجمهور کشور منتشر شد، علاوه بر رئیس دفتر ایشان، چند وزیر دیگر از جمله آقای ظریف هم حضور داشتند، اما خبر موثق دارم که در شبکه خبری پرستیوی کسی نمیدانست که آیا حسن روحانی قرار است واکنشی داشته باشد، یا نداشته باشد. در بقیه شبکههای صدا و سیما روال بر همین بود. در حالی که در آن ساعت، همه خبرگزاریهای جهانی نگاه و توجهاشان به سمت رسانههای ایرانی بوده و سعی میکنند پاسخ و واکنش مسوولان ایرانی را بگیرند. اگر این شبکهها میدانستند، از ساعتها پیش زیرنویس میکردند و خارجیها نیز با اطمینان بیشتری قدرت رصد و خبرگیری را پیدا میکردند.
متاسفانه شخص آقای رئیسجمهور نیز مشاور رسانهای قدرتمندی ندارد. ایشان سخنور و خطیب خوبی هستند، اما سخنرانی وقتی طولانی شد، رسانه خارجی نمیداند آن را پوشش دهد. بهقول یکی از دوستان اهل فن، طولانیترین برنامه شبکههای خارجی فقط نیم ساعت است چرا که مخاطب حوصله ندارد و آنتن این شبکهها نیز معمولا پر است. اگر کسی بود که به آقای روحانی میگفت که میشود در شش الی هشت دقیقه با گزیده و مختصر صحبت کردن، مانند سازمان ملل متحد، پیام کاملی به جهان ارسال کرد، بدون شک بیشتر قابل استفاده بود. این یکی از کاربردهای اتاق فکر رسانهای کشور است که وجود خارجی عملا ندارد.
مساله دیگر که واقعا خندهدار بود، عدم پوشش زنده سخنرانی ترامپ به وسیله شبکه خبر بود. مدیران این شبکه فکر میکنند که اگر این سخنان را زنده پخش نکنند، دیگر کسی آنها را نخواهد دید و نخواهد خواند. درست مانند تحریف سخنان او در سازمان ملل!! این اوج بیسلیقی و شلختی در سیاستگذاری حوزه خبر است. (البته نگارنده زیاد اهل تلویزیون دیدن نیست و عدم پوشش را هم از دوستان شنیدهام) مدیران این شبکه شک نکنند که بیبیسی فارسی در آن ساعت بیننده بیشتری دارد و مخاطبان ایرانی برای شنیدن حرفهای تکراری ترامپ، ناچار شدند روشهای دیگری را در پیش بگیرند که خروجی مناسبی برای تلویزیون نداشت. شجاعت در تصمیمگیری در این حوزهها نکتهای است که حتما باید مدنظر و توجه قرار بگیرد.
بخش عمدهای از رسانههای امریکایی مخالف سخنرانی ترامپ بودند. سیانان شاید یکی از آنها باشد، اما اینکه بیبیسی در این مورد میدانداری میکند، بسیار پرمعنا است. وقتی شخصیت ضدایرانی مانند کریستین امانپور مواضع ضدترامپ گرفته و معتقد است که ترامپ در این زمینه بد عمل کرده است، باید از فرصتها نهایت استفاده را کرد. متاسفانه نبود یک جریان دلسوز رسانهای در کشور برای چنین مواقعی باعث شده تا ما حتی در بازیای که برنده هستیم، نیز بازنده باشیم. مثال عینی آن در شهرهای حلب، دیرالزور، تدمر و پاکسازی بخشهای گستردهای از عراق از اشغال داعش است. بخش عمده سوریه را ما پاکسازی کردیم، اما نفع رسانهایش را داعش برد. کی میخواهیم به این بلوغ برسیم، خود داستان دیگری است.