bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۱۶۸۰
تاریخ انتشار: ۳۰ : ۱۶ - ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۷
چند روزی است که فضای رسانه‌ای کشور در حوزه سیاست خارجی سرگرم سلسله مباحثی است که پیرامون موضع‌گیری‌های اخیر سران روسیه در مورد روابط با ایران در گرفته و خیلی‌ها سردرگم هستند که واقعیت رفتار روس‌ها در این زمینه چیست؟
کریم جعفری:
چند روزی است که فضای رسانه‌ای کشور در حوزه سیاست خارجی سرگرم سلسله مباحثی است که پیرامون موضع‌گیری‌های اخیر سران روسیه در مورد روابط با ایران در گرفته و خیلی‌ها سردرگم هستند که واقعیت رفتار روس‌ها در این زمینه چیست؟ چرا روس‌ها یک روز می‌گویند: در مورد خروج امریکا از برجام کاری نمی‌توانند کنند، ایران باید برای حفظ برجام امتیاز دهد، امیدواریم که خروج امریکا از برجام در راستای طرح حمله به ایران نباشد و در نهایت نیز به نقل از عالی‌ترین مقام این کشور خبری مبنی بر ضرورت خروج نیروهای خارجی حاضر در سوریه، شامل ایران، حزب‌الله و نیروهای مورد حمایت ایران در خروجی خبرگزاری‌ها قرار می‌گیرد، خبری که هر چند توسط سران دمشق رد شد و گفت که این درخواست شامل ایران و حزب‌الله نمی‌شود، اما به هر حال طرف روس آن را بر زبان رانده است. 

شاید این نوشته و تحلیلی که بنده در مورد چرایی این رفتار روس‌ها ارائه می‌دهم با نگاه، نگرش و دیدگاهی که خیلی‌ها داشته باشند هم‌سان نباشد، اما این خود واقعیتی است که نمی‌توان آن را کتمان کرد و یک هشدار دردناک برای کشوری است که می‌خواهد به هر شکل که شده روی پای خود بایستد، استقلال واقعی داشته باشد و با استفاده از قدرت درونزا و موقعیت راهبردی خود، در حوزه منطقه‌ای و بین‌المللی اثرگذار باشد. دردناکی ماجرا از آنجا بیشتر می‌شود که اصولا در جهان امروز «هیچ گربه‌ای محض رضای خدا موش نمی‌گیرد» و ما نیز نباید مانند موشی باشیم که برای فرار از دست سگ‌ها و شغال‌ها خود را به دست کشورهای گربه‌صفت انداخته و آنها نیز هر رفتاری که دوست داشته باشند با ما داشته باشند.

واقعیت آن است که در جهان امروز همه چیز بر اساس قدرت، ارتباط، طراحی، اجرا با هدف‌گذاری دقیق و همه‌جانبه با هماهنگی همه ارکان نهاد قدرت صورت می‌گیرد. کسی که این عوامل را نداشته باشد و نتواند هماهنگی لازم را به وجود بیاورد، بهتر است که در هیچ بحرانی ورود نکند، حتی اگر هدف مقدسی داشته باشد. بنده پیش از شروع بحث، یک مثال می‌زنم. در نخستین جنگ صلیبی که با فتوای پاپ اوربان دوم و سیل وحشتناک شوالیه‌ها، بارون‌ها، گداها، فرصت‌طلب‌ها، مغفرت‌جوها و کشیش‌های مسیحی که از اروپا راهی قسطنطنیه شده بودند، صلیبیون به دلیل بی‌برنامگی و وحشت امپراتور روم شرقی که آنها را محتاطانه راهی آناتولی کرد، چنان شکستی از سپاهیان قلیچ‌ ارسلان خوردند که کمتر کسی از آنها جان سالم به در برد. پس از آن بود که صلیبیون با برنامه دقیق‌تر و گسیل امکانات بیشتر و هماهنگی کامل‌تر به سمت آسیای غربی لشکرکشی کرده و پس از چندین رشته جنگ سخت موفق به اشغال بیت‌المقدس و ساحل مدیترانه شدند.

وضعیت امروز ما درست مانند همین سپاه صلیبی است که اهداف بسیار مهمی دارد و دقیقا در همان سرزمین‌ها هم حضور داریم، اما میراث‌دار روم شرقی که همان ارتدوکس‌های مهاجر به روسیه باشند، در میان منافع خود و نبرد با دشمن دقیق انتخاب می‌‌کنند. روس‌ها همواره سیاست عجیبی داشته و نمی‌توان چندان به آنها اطمینان کرد. در این مورد مثالی بزنم که در مورد فروش تجهیزات نظامی به ایران است. آنهایی که دست‌شان در کار است گواهی می‌دهند که همین سوخو24 و میگ‌هایی که روس‌ها به ما فروختند تا مدت‌ها به دلیل تامین نشدن قطعات و لوازم جانبی نه تنها زمینگیر بودند، بلکه روس‌ها حاضر نشدند آنها را اورهال و به‌روزرسانی کرده و ارتقا دهند. همین سیاست را در مورد فروش سامانه‌های پدافندی اس300 هم شاهد بودیم که با چه تاخیری و با چه فلاکتی آن را تحویل نیروهای مسلح کشورمان دادند.

اما همه از اینکه چه شد به‌ناگهان روس‌ها در دو سه سال اخیر متحد ایران شدند و برخی هم دنبال پیوندهای راهبردی با مسکو رفته و در مورد برخی رفتارهای این کشور مانند حملات رژیم صهیونیستی به مواضع مقاومت در سوریه گلایه داشتند، در شوک به‌سر می‌برند. این شوک زمانی بیشتر می‌شود که چند موضوعی که در مقدمه این یادداشت قلمی شد، بیشتر مدنظر قرار بگیرد. بنده در طول چند وقتی که در مورد منطقه می‌نویسم هیچ وقت از اینکه روس‌ها متحد ما بوده، هستند و برای ما می‌جنگند چیزی ننوشتم و در پاسخ به بسیاری از دوستان نیز تاکید داشتم که ما با روس‌ها در حال حاضر منافع مشترک داریم، حضور روس‌ها در سوریه نیز به خاطر بشار اسد است، بلکه برای گرفتن تضمین حضورش در معادلات جهانی است. این همان نکته‌ای بود که برخی اوقات حتی از ترس نقدهای تند برخی از دوستان سعی در نگفتن آن داشتم. 

رئیس‌جمهور روسیه در طول چهار سال گذشته به اندازه تمام رهبران شوروی در طول هفت دهه گذشته به تهران سفر کرده و یا با مقامات عالی‌رتبه ایرانی در مسکو دیدار داشته است. او در دو سفری که به تهران داشت به دیدار رهبر انقلاب رفت تا سیاست‌های کلی در مورد آینده روابط دو کشور مورد کنکاش قرار بگیرد، حتی روایت‌هایی از این دیدارها نقل شد که شاید برخی از آنها را بنده هم مورد اشاره قرار دادم. اما چه شد که ولادیمیر پوتین اینگونه دوستدار ایران شد و به همراه ترکیه نشست‌های پی‌درپی آستانه و دیدارهای سه‌جانبه سران به همراه ترکیه به شکل مرتب برگزار شد؟ این همان سوالی است که پاسخش از خیلی وقت پیش مشخص بود اما جریان رسانه‌ای حاکم بر کشور هیچ‌وقت نخواست یا جرات نکرد به صورت شفاف به مردم آن را اعلام کند.

واقعیت آن است که امضای توافق هسته‌ای که امضای طرف امریکایی نیز پای آن بود، باعث وحشت در پکن و مسکو شد. رئیس جمهور چین همان اوائل راهی تهران شد و فکر می‌کرد در تهران گوشت تقسیم می‌کنند. روس‌ها از ترس افتادن ایران در دامان غرب و امریکا دستپاچه شده و به سرعت طرح دوستی با ایران را ریخته و منتظر آینده ماندند. طرحی که هدف آن فقط دور کردن ایران از غرب به‌ویژه امریکا بود. تشکیل اتاق مشترک عملیات در سوریه نیز دقیقا با هدف مقابله با امریکا صورت گرفت و روس‌ها هزینه سنگینی برای حمایت از نیروهایشان در سوریه کردند تا ایران را در مقابله با امریکا در کنار خود نگه دارند. در مذاکرات دوجانبه در تهران و مسکو گشاده‌دست برخورد کرده و می‌گفتند از شیر گنجشک تا جان آدمیزاد را می‌توانند از روسیه خرید کنند، چرا که ترس داشتند ایران برای همیشه از چنگ‌شان فرار کند. 

نام:
ایمیل:
* نظر: