bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۱۹۵۸
تاریخ انتشار: ۱۳ : ۱۵ - ۰۳ تير ۱۳۹۷
امروز سوم تیر است، روزی با حوادث بسیار مختلف در تاریخ معاصر ایران. در این یکصد سال اتفاقات بسیاری روی داده، روندهای عجیبی شکل گرفته و فرایندهایی به جلو رفته‌اند که همه بر سرنوشت این ملت اثرگذار بوده و خواهد بود.
کریم جعفری:
امروز سوم تیر است، روزی با حوادث بسیار مختلف در تاریخ معاصر ایران. در این یکصد سال اتفاقات بسیاری روی داده، روندهای عجیبی شکل گرفته و فرایندهایی به جلو رفته‌اند که همه بر سرنوشت این ملت اثرگذار بوده و خواهد بود. بنده به عنوان کسی که تاریخ خوانده‌ام بر این باور هستم که ایرانی‌های امروز با ایرانی‌های سه هزار سال پیش هیچ تفاوتی ندارند، عادت‌ها و رفتارهای آنها در طول تاریخ یکی بوده است و آینده را می‌توان از خلال گذشته به‌خوبی دید. 

ضرب‌المثل‌هایی که در این تاریخ بلند به‌عنوان بخشی از فرهنگ عامه شکل گرفته نیز ناشی از همین رفتارها است که اگر در آن دقت شود، نکات ریز و واقعیت‌های باورنکردنی را می‌توان یافت. در چنین روزی در سوم تیرماه 1384 یکی از بدترین و تلخ‌ترین اتفاقاتی که می‌تواند یک ملت را قرن‌ها به عقب ببرد، روی داد. انتخاب فردی به‌عنوان رئیس‌جمهور که چنان بلایی بر سر کشور درآورد که باید قرن‌ها بگذرد تا ویرانی‌های ناشی از آن رویداد، شکل بگیرد. آن روزها تازه از پایان‌نامه خودم در دانشگاه شهیدبهشتی دفاع کرده بودم و گرفتار تسویه حساب با دانشگاه. روزی که در دور دوم طرف رای آورد، انگار قلبم گرفته باشد مدام شعر زمستان مهدی اخوان ثالث را در گرمای تیرماه تهران مرور می‌کردم. چند ماه بعد که دنبال کار سر از مرکز اسناد انقلاب اسلامی درآوردم، در یکی از جلسات که روح‌الله حسینیان هم حضور داشت به صراحت به دوستانی که عموما آن روزها مهرورزی‌شان گل کرده بود تاکید می‌کردم این آقایی که امروز دست رهبری را بوسید، چند سال دیگر مقابل او قرار خواهد گرفت. موضع‌گیری صریح در برابر ویرانگری دولت مهرورز تا جایی بود که هشت سال از بهترین سال‌های زندگی من و امثال من نابود شد، اتفاقاتی افتاد که اینجا گفتنش سخت است و تلخ. 

در این مدت ما هیچ جا استخدام نشدیم و مدام پیغام می‌آورند که «عذرخواهی» کن تا مساله هیئت علمی‌ات درست شود، در حالی که در این سال‌ها گروهی از بیسواد‌ترین و کم‌سوادترین آدم‌هایی که می‌شناختم هیئت علمی شدند، اما ما حتی در دانشگاه دولتی هم در دکتری پذیرفته نشدیم، چرا که... به دوستان تاکید می‌کردم که این دولت با این رویه و روند، مملکت را به تباهی می‌برد، نفت 130 دلاری و باز بودن مسیر ورود پول در آن روزها باعث شد هبه‌ها صورت بگیرد، غارت‌ها شکل گرفته و ایران به مرز نیستی برود، اما کسی نبود که باور کند. دولتی که هیچ برنامه‌ای نداشت، دولتی که مهمترین مرکز برنامه‌ریزی کشور را منحل کرد تا پول‌ها را آنگونه که دوست دارد هزینه کند، دولتی که برای آمدن امام زمان اتوبان می‌ساخت، رئیس دولتی که نمی‌دانست غنی‌سازی چیست و فکر می‌کرد می‌شود در زیرزمین غنی‌سازی کرد...

این‌ها البته بخشی از ماجرای تلخ مردمی است که گروهی از آنها هنوز هم فکر می‌کنند، ای کاش او بود چرا که پول مفت و بدون زحمت به ملت می‌داد و ملت هم می‌رفتند و بازار را جمع می‌کردند و به خانه می‌بردند. در آن روزها، این ضرب‌المثل را بارها و بارها یه صورت روزانه با خودم تکرار می‌کردم، خدا نکند گدا معتبر شود... اما متاسفانه معتبر شد تا جایی که فکر می‌کرد قطعنامه کاغذپاره است و این کاغذپاره‌ها بلایی بر سر کشور درآورد که امروز پول ملی به هیچ تبدیل شده و هر دلار امریکا را باید به بهای بالای هشت هزار تومان خرید. 
امید داشتم که با آمدن دولت بعدی اندکی مسائل بهتر شود، اما پس از چهار سال به این نتیجه رسیدم که انگار برخی از وزرای دولت تدبیر روی دست دولت پیشین مشق شب می‌کنند. حرف‌هایی که روز گذشته به نقل از وزیر بازرگانی منتشر شد، مرا به این نتیجه قطعی رساند که این دولت هم چیزی را درست نخواهد کرد. البته شاید این وسط مشکل از منِ نوعی باشد و نه مشکل از دولت‌ها. 

مردم این روزها، سخت‌ترین و بدترین شرایط تاریخ را تحمل می‌کنند،‌ شرایطی که حتی در زمان جنگ هم نداشتیم و متاسفانه امروز داریم. خداوند بزرگ خودش همه چیز را به خیر کند، امیدوارم که تابوی دروغ، جنگ و خشکسالی که از زمان داریوش هخامنشی وجود داشت و از آن می‌ترسید و بر سنگ نوشتش تا یادگار بماند، از سر این ملت رفع شود. 

نام:
ایمیل:
* نظر: