bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۳۱۵۰
تاریخ انتشار: ۴۱ : ۱۹ - ۰۵ دی ۱۳۹۷
ضعف گفتمان‌سازی در جریان‌های سیاسی کشور؛
تداوم ضعف گفتمانی جریان‌های سیاسی کشور، فضا را به سمت رکود و بی‌تحرکی پیش خواهد برد. در چنین شرایطی اصلاح‌طلبان و اصولگرایان برای تاثیرگذاری بر معادلات کشور، چاره‌ای جز بازاندیشی بنیان‌های فکری و اصول کنشگری خود ندارند.
نبود احزاب، مشکل‌ساز شده استبامداد جنوب: 
تداوم ضعف گفتمانی جریان‌های سیاسی کشور، فضا را به سمت رکود و بی‌تحرکی پیش خواهد برد. در چنین شرایطی اصلاح‌طلبان و اصولگرایان برای تاثیرگذاری بر معادلات کشور، چاره‌ای جز بازاندیشی بنیان‌های فکری و اصول کنشگری خود ندارند.
بیش از دو دهه است که رقابت و برهم کنش دو جریان اصلاح‌طلب و اصولگرا، معادلات سیاسی کشور را از خود متاثر کرده است. طی 20 سال گذشته هر دو جریان، برخورداری از قدرت سیاسی در بالاترین نهاد اجرائی و مجلس را تجربه کرده و کارنامه عملی مشخص از خود به جا گذاشته‌اند. 
نکته جالب آن‌که در این مدت و طی دوره‌های متناوب، فرسایش گفتمان هر یک از این جریان‌های سیاسی با رویش و قدرت‌گیری گفتمان دیگر همراه بوده، چنان که گویی ناامیدی مردم از یک جریان سیاسی، انگیزه اقبال آنان به جریان دیگر را فراهم کرده است. دست‌کم در دو دهه گذشته، رفتار و کنش انتخاباتی مردم، از چنین الگویی پیروی کرده است.
انتظار تکرار چنین تابع متناوبی در انتخابات آینده مجلس و ریاست‌جمهوری، از هم‌اکنون به مبنایی برای تصمیم‌گیری و کنش برخی تشکل‌ها و چهره‌های سیاسی تبدیل شده است اما بررسی شرایط کنونی جامعه، از شکل‌گیری روندهای بدیعی نشان دارد که امکان تکرار الگوهای سنتی را به حداقل می‌رساند. 

از دید ناظران، جامعه کنونی به این درک و بلوغ رسیده که افول اقبال به یک جریان سیاسی یا آرای منفی آن و بهره‌گیری رقبا از این اوضاع، لزوما پاسخگو و برآورده‌کننده نیازهای کشور و حلال مشکلات نیست. امروز پس از گذشت چند دهه از رقابت‌های سیاسی در قالب اصولگرا و اصلاح‌طلب که پیش‌تر تحت عنوان دیگر جریان داشت، کارنامه عمل مشخصی از این جریان‌ها برای ارزیابی عملکردشان نزد مردم وجود دارد؛ کارنامه‌ای که مبنای قضاوت و تصمیم‌گیری مردم قرار خواهد گرفت.
در چنین شرایطی، بسیاری کارنامه عملکرد چهره‌ای چون رئیس‌جمهوری سابق را که مورد حمایت اغلب اصولگرایان بود، به پای آنان می‌نویسند که این موضوع بسترهای اعتماد دوباره به کارآمدی اصولگرایان را از میان برده است. در برابر، اصولگرایان می‌کوشند سرنوشت اصلاح‌طلبان را به دولت روحانی گره بزنند. این‌بار به‌نظر نمی‌رسد، رویگردانی مردم از اصلاح‌طلبان، به روی خوش نشان دادن به اصولگرایان منجر شود.
آگاهی به شرایط نامساوی اصلاح‌طلبان با اصولگرایان برای ورود به ارکان سیاسی و کنشگری در آن از یک سو و تردید عمومی نسبت به کارآمدی ایده‌ها و برنامه‌‌های جریان‌های سیاسی به تدبیر چالش‌های کنونی کشور، فضایی از ناامیدی و رخوت را در جامعه به وجود می‌آورد. تداوم و تشدید این شرایط، مشارکت عمومی و حیات سیاسی کشور را در معرض آسیب قرار می‌دهد.
جریان‌های سیاسی این رکود و رخوت را درک می‌کنند و می‌دانند دیگر نمی‌توان با این فرمان جلو رفت. بنابراین هر یک به شیوه و سبک خود برای گذر از این دوران تعلیق چاره‌اندیشی می‌کنند؛ برخی به بازنگری در راهبردها و تاکتیک‌های سیاسی می‌پردازند و برخی به بازاندیشی و اصلاح درون گفتمانی.

اصولگرایان؛ عبور از خود یا تاکید بر وحدت؟
در جریان اصولگرا متشکل از طیف‌های مختلف تندرو، سنتی و میانه‌رو، راهکارهای متفاوتی برای تغییر وضعیت موجود ارائه می‌شود.
گروهی از این طیف سیاسی، برای ارتقای کارآمدی خود، مباحث درون گفتمانی را کلید زده‌اند. ظهور پدیده «نواصولگرایی» محصول همین رویکرد است؛ ایده‌ای با ماهیت سیال و شکل نگرفته که شاید بتوان «عبور از اصولگرایان» را وجه غالب آن دانست.
حزب «جمعیت پیشرفت و عدالت» نزدیک به «محمدباقر قالیباف» مدعی پیش قراولی جریان نواصولگرایی است. این تشکل چندی پیش با انتشار یک مانیفست چارچوب نواصولگرایی مورد نظر خود را مشخص کرد؛ مرام نامه‌ای که از دید نویسندگانش، «نسخه شفابخش اصولگرایی» است ولی از دید ناظران مرزهای چندان تفکیک شده‌ای با جریان غالب اصولگرایی ندارد و بدیل مشخصی صورت‌بندی نمی‌کند. 

از دید چهره‌های این تشکل، «مردم‌باوری» و «خودانتقادی» دو شاخص عمده این جریان نوظهور تلقی می‌شود که در مانیفست مورد تاکید قرار گرفته است. مدعیان نواصولگرایی بر این باورند که علاوه بر مردم‌گرایی، باید مرزبندی خود را با نهادهای حاکمیتی مشخص کنند، چراکه دفاع بی‌چون و چرای اصولگرایان از نهادها یا رخدادهای حاکمیتی که نقد جدی به آن وارد بوده، باعث ریزش حامیانشان در سال‌های اخیر شده است.
با این حال مشخص نیست که جریان اصولگرای نوپا چگونه و از طریق چه سازوکاری می‌خواهد حاکمیت به‌عنوان یکی از حامیان خود را نقد کند؟ و اساسا از دید آنها نقد به حاکمیت چیست و چه حدود و ثغوری دارد؟
این در شرایطی است که بسیاری از چهره‌های مطرح از درون همین جریان اصولگرایی، نواصولگرایان را به رسمیت نمی‌شناسند. اسدالله بادامچیان، عضو شورای مرکزی باسابقه‌ترین حزب اصولگرا در گفت‌و‌گویی با یک رسانه اعلام کرده که «نواصولگرایی از منظر بنده معنایی ندارد و اصلا نمی‌دانم چرا هرکس با هر سلیقه‌ای در صدد است تا با یک نام جدید در فضای سیاسی کشور وارد شود. اصولگرایان جدید یا قدیم قطعا معنایی ندارد، چراکه همه یک مجموعه هستیم و باید در یک شکل و فرم فعالیت کنیم.» 

گروهی دیگر از اصولگرایان اما بدون احساس نیاز به بازاندیشی درون تشکیلاتی، همچنان راهبردهای و تاکتیک‌های انتخاباتی را مبنای تصمیم و عمل خود قرار می‌دهند. رفتار اصولگرایان در حمله به مسوولان اجرائی، القای ناکارآمدی دولت روحانی و انتقاد از اصلاح‌طلبان به‌خاطر حمایت از روحانی و ... را می‌توان در این چارچوب گنجاند.
این سیاست از دید تحلیلگران حتی اگر به رویگردانی مردم از اصلاح‌طلبان منجر شود، نه به اقبال عمومی به اصولگرایان بلکه به ناامیدی و دلسردی از مجموعه حاکمیت خواهد انجامید، چراکه هنوز خاطره دوران مدیریت احمدی نژاد که مورد حمایت اصولگرایان بود در ذهن جمعی جامعه باقی است و اعتماد دوباره مردم به این جریان دست کم تا 1400 دور از ذهن است.
بخشی از اصولگرایان، در قالب رقابت‌های انتخاباتی، ائتلاف و اتحاد درون تشکیلاتی را در دستور کار خود قرار داده‌اند؛ تجربه‌ای تکراری در انتخابات ریاست جمهوری 96 که به شکست آنان منجر شد.
ادامه فعالیت «جمنا»، تلاش برای ایجاد «شورای وحدت» و برگزاری نخستین جلسه ستاد انتخاباتی «جبهه پیشرفت، رفاه و عدالت» متشکل از 24 تشکل اصولگرا، در همین راستا تعریف می‌شود. جالب آن‌که به‌نظر می‌رسد این‌بار اصولگرایان از همان ابتدا در روند وحدت خود، دچار نوعی تشتت شده باشند. اکنون تشکل‌هایی موازی برای ایجاد وحدت دردل این جریان فعالیت می‌کنند.

اصلاح‌طلبان و آگاهی از ضرورت اصلاح درون‌گفتمانی
اصلاح‌طلبان در شرایط متفاوتی از اصولگرایان به‌سر می‌برند. مضیقه‌های انتخاباتی در سال‌های اخیر که نمود بارز آن در مساله بررسی صلاحیت‌ها نمودار است، آنان را به تلاش برای استفاده از حداقل روزنه‌های تاثیرگذاری بر قدرت سیاسی واداشته است. به گفته برخی چهره‌های اصلاح‌طلب، رضایت ناگزیر به برآورده شدن حداقل انتظارات و مطالبات، آنان را به سوی حمایت از روحانی هدایت کرد. 
اکنون که اصولگرایان تلاش می‌کنند عملکرد دولت روحانی را به اصلاح‌طلبان پیوند بزنند، در میان معدودی از چهره‌های اصلاح‌طلبان بحث و نظرهایی در تداوم حمایت از روحانی دیده می‌شود. حداقل اصولگرایان سخت تلاش می‌کنند این گزاره را به جامعه سیاسی القا کنند که اصلاح‌طلبان از روحانی «عبور» کرده‌اند.

اصلاح‌طلبان این روزها بیش از هر چیز به ضرورت پالایش درون‌گفتمانی و تقویت بنیان‌های فکری جریان متبوع خود واقف شده‌اند. چهره‌های شاخص این جریان تنها راه گذر از چالش‌های کنونی کشور را تداوم اصلاح‌طلبی ولو با عبور از اصلاح‌طلبان کنونی می‌دانند و معتقدند تا زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، این دوره گذار را سپری کرده و به ثباتی قابل اتکا دست خواهند یافت. بزرگان این جریان اکنون از لزوم معرفی نامزد مشخصا اصلاح‌طلب در انتخابات ریاست جمهوری 1400 سخن می‌گویند. 
بررسی آسیب‌شناسانه سازوکار تصمیم‌گیری‌های جمعی در شورای‌عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان و عملکرد آنان در قالب فراکسیون امید در مجلس، می‌تواند به نقطه قوتی برای تجربه‌های عملیاتی این جریان در آینده بدل شود. طرح ایده‌هایی چون پارلمان اصلاحات، هسته سخت اصلاحات و ... می‌تواند نویدبخش ایجاد تشکیلاتی تازه و کارآمد برای کنشگری در عرصه سیاسی باشد.
فرجام سخن این‌که امروز کشور ما به درد ضعف گفتمانی مبتلا شده است. اگرچه جریان‌های سیاسی کشور به‌ویژه اصلاح‌طلبان از لزوم تغییر در چارچوب‌های فکری سخن می‌گویند ولی هنوز ماهیت و کیفیت این پوست‌اندازی مشخص نیست. 

تا انتخابات مجلس بیش از یک سال و تا انتخابات ریاست جمهوری بیش از دو سال زمان باقی است و از دید ناظران اکنون وقت آن است که جریان‌های سیاسی به جای تمرکز زودهنگام بر رقابت‌های انتخاباتی، به نقد درون‌گفتمانی خود بپردازند تا بتوانند در انتخابات پیش‌رو با دست پر و با رویکرد اقناعی مردم را به مشارکت سیاسی فرابخوانند، نه با رویکرد سلبی و منفعلانه.

نام:
ایمیل:
* نظر: