آقا ما یک برادر در خانه داریم، از کارتون باب اسفنجی خوشش میآید و چون ما خودمان از این دستگاههای پخش کننده شبکههای خارجی نداریم، هر روز یا میرویم خانه همسایهمان یا میرویم خانه یکی از فامیلهای دورمان تا از طریق یکی از این شبکههای خارجی، کارتون باب اسفنجی را نگاه کنیم (خب تنها که نمیشود او را بفرستیم، باید یک بزرگتری هم همراهش برود، به این دلیل با او میروم، نه اینکه از کارتون خوشم بیاید).
الان دو سه سال است هر روز داریم باب اسفنجی میبینیم و در این دو سه سال، من دیگر خسته شدهام، نه از باب اسفنجی بلکه از «پیرمرد مهربون». خودم و برادرم داریم کارتون میبینیم که یک دفعهای کارتون قطع میشود و نیم ساعت تبلیغ پخش میشود. در اینجا آدم به خودش میگوید: «خدا بیامرزه پدر صدا و سیما رو».
در این نیم ساعت تبلیغی که پخش میشود، هر جور اسباببازی چینی نشان داده میشود و قیمت همه هم یکی از این موارد است: فقط ۴۹۰۰۰ تومان، فقط۳۹۰۰۰ تومان، فقط ۳۹۹۰۰۰ تومان. آدم بعد از چند دقیقه فکر میکند، کلمه «فقط» هم قسمتی از قیمت کالاهاست. اگر قضیه همینطوری ادامه پیدا کند و این شبکهها به تبلیغات خود ادامه بدهند، ما به جایی میرسیم که دیگر در ایران همه پشت قیمتها کلمه فقط را میگذارند. سوار تاکسی میشوی، میپرسی کرایه چقدر شد؟ راننده جواب میدهد «فقط ۷۵۰ تومن». میروی سوپرمارکت شیرکاکائو بخری، از صاحب سوپرمارکت میپرسی چقدر شد؟ میگوید: «فقط ۱۲۰۰ تومان».
خب عزیز من، زمانی باید کلمه «فقط» را پشت قیمت یک چیز بگذاری که آن چیز را یا ارزان بفروشی یا ارزونتر از بقیه بفروشی. شما خودت خوشت میآید از تلویزیون ایران این تبلیغ پخش شود که «پراید، ماشینی استثنائی و خارقالعاده، فقط بیست میلیون تومان؟»
یا از دیگر ویژگیهای جالب این برنامهها این است که به شما نشان میدهند، آهنگهای جینگل بلز، دنگدینگدونگ و آهنگ متن باب اسفنجی را با چه اشعار متفاوتی میتوان خواند. این آهنگها ملودیهایی دارند که تقریبا با اسم تمامی اسباببازیهایی که تولید میشوند، همقافیه است و میتوان بهصورت شعری آنها را خواند. در آخر هم از شما خواننده عزیز یک درخواست دارم.
درخواست من این است که اگر میشود هم خودتان هم فامیلهایتان و هم همسایههایتان، همگی بروید یک بسته «بیبی انیشتین» سفارش بدهید که شاید دیگر این تبلیغ وسط کارتونها پخش نشود. البته برای برادرم میگویم ها. من که کارتون نگاه نمیکنم.