خلیل مرادزاده: نام ساحلنشین همیشه همراه است با چهرههای سوخته در آفتاب و دستهای پینه بسته که نان خود را از میان امواج سنگین دریا به دست میآورند و همیشه سفرهای سخاوتمندانه دارند و قلبی مهربان و در مهماننوازی شهرهاند.
دولتمردان آنان را مرزداران غیور میدانند که بحق چنین است اینان یکی از سختترین شغلها را دارند و باید با دریا و امواج سهمگین آن بجنگند و روز و شبهای و دلهرهآوری را روی دریا بگذرانند و گاهی چنان دچار امواج هستند که فقط نجات آنان با خداست. این مردم غیور متاسفانه هر سال آن هم اول سال با خشم دولتمردان روبهرو میشوند و آنان را مجبور میکنند که خود را به ساحل، لنگر و با حسرت آبهای دریا خیره و با بهترین دوست و همدم خود آبهای نیلگون درد و دل کنند امسال هم طبق روال هر سال دو ماه است که با تصمیمات واهی و غلط دولت زندگی را بدون هیچ درآمدی سر میکنند و هر وقت دولت بین آنان و دریا «فاصله یادت بخیر» این به معنی نداری و گرسنگی که از قدیم گفتهاند وقتی لنگ جاشو خیس است جاشو سیر است این لنگ دو ماه است که خشک، خشک است نمیدانم چه جریانی در کار است که برای بستن نان مردم به یکباره همه دولتمردان متحد میشوند و به دلایل واهی و کار ناکرده را به گردن این قشر زحمتکش انداخته و نانش را میبُرند بحث قاچاق را پیش میکشند در حالی که امروز همه مردم ایران میدانند که راههای ورود قاچاق کجاست. قاچاق عمده و کمرشکن از اسکلههای خصوصی و از مبادی رسمی و با کانتینرهای پلمپ شده وارد میشود و دولت چون زورش به الاغ نمیرسد پای کره الاغ را میشکند.
این درد خانمانسوز جولانگاهی میشود برای سوء استفاده سیاسیون و مدیران ارشد که هر روز منت بگذارند و دَم از تلاش برای حل مشکل بزنند آن سیاستمدار با وزیری سلام میکند و فردا اعلام میکند که برای شما چنان و چنین کردهام آنان که پای ورقه بریدن نان این قشر امضا کردهاند سینه را صاف و از حل مشکل حرف میزنند و وقتکشی میکنند. اگر تمام ته لنجیهای استان را در سال جمع کنی به اندازه یک کشتی که موز وارد میکند نمیشود ته لنجی نان هزاران مردم آفتاب سوختهای است که از زور بیکاری و نداشتن شغلی مناسب بهدلیل تصور دولتها که به آن روی آوردهاند، من تعجب میکنم از مدیران ارشد استان که خدمت به مردم را در پوشیدن کت و شلوار در گرمای بالای 40درجه و لم دادن در اتاقهای عریض و طویل و پشت میزهای آنچنانی و خنکای 16درجه اتاقشان میبینند و از اینکه دو ماه است هزاران نفر کار و زندگی خود را از دست دادهاند به روی خود نمیآورند. نمیدانم با چه رویی اینان به صورت سوخته این مردم نگاه میکنند من از همه کسانی که برای به دست آوردن نان خود هر روز از این فرمانداری و آن فرمانداری و استانداری در رفت و آمدند و گردن خود را کج میکنند و انتظار دارند کار در جلسات حل شود؛ صادقانه توصیه میکنم از این ساختمانهای بلند و اتاقهای شیک جز دادن وعده و دواندن شما چیزی بیرون نمیآید، از سیاسیون نیز هیچ انتظاری نداشته باشید. من تعجب میکنم از مدیری که هزاران نفر از مردمش دو ماه است هیچ درآمدی ندارند و باز هم هر روز صبح سوار ماشین آنچنانی شده و این طرف و آن طرف میروند و شرمندگی مردمی زحمتکش در مقابل خانوادشان را نمیبیند چاره کار برای مقابله تشکیل تعاونیهای قوی و شرکت فعال تعاونیهاست که از این پس برای مبارزه با این ظلم و بیداد دولت را به پاسخگویی وادار کنند و هیچ گاه برای کار نکردن خود را جلو کس و ناکس خم نکنند.