طی روزهای اخیر یک پرسش مشترک میان بیشتر ایرانیان و البته برخی از فعالان عرصههای رسانهای و سیاست بینالملل رد و بدل میشود و آن، این است که آیا ایران و گروه موسوم به 1+5 در زمان تعیین شده یعنی دهم تیرماه جاری به توافقی جامع خواهند رسید یا نه؟ این پرسش بهطور عقلانی میتواند سه پاسخ محتمل داشته باشد؛ آری، خیر و یا تمدید مذاکرات تا زمانی دیگر. اما در این میان پاسخ احتمالی هر چه باشد، نباید رفتاری صورت گیرد که به اعتماد مردم نسبت به دولت خدشهای وارد کند.
در اینجا دولت را در معنای عام آنکه به معنای حاکمیت در کشورمان فهم شده است، در نظر بگیرید. همانگونه که رهبر انقلاب طی این مدت بارها تاکید کردهاند، نسبت به تیم مذاکره کننده و صداقت و امانتداری و همچنین تلاش صادقانه آنها اعتماد کامل وجود دارد، پس چه آنها که انتظار نتایج مثبت از مذاکرات یا همان توافق برای برداشتن تحریمها را علیه کشورمان دارند و چه کسانی که به نظرشان میرسد حفظ عزت ملی ما تنها در گرو دست نیافتن به توافق است، باید در نظر داشته باشند که براساس راهبری و نظارت رهبر انقلاب، دولت یازدهم در چارچوبی تعریف شده ماموریت خطیری یافت تا با رویکردی متفاوت پرونده هستهای را دنبال کرده و به نتیجهای برساند که بیشترین منافع را برای ملت ایران تامین کند.
همانطور که در دولتهای قبل یعنی از دولت اصلاحات تا انتهای دولت دهم با راهبرد خرید زمان برای کامل شدن فرایند دستیابی به فناوری هستهای بومی رویکرد این بود که هرگونه توافق احتمالی به بعد از رسیدن به این فناوری موکول شود، در نتیجه شتابی برای رسیدن به توافقی همهجانبه وجود نداشت. اکنون و در دولت یازدهم براساس همان مصلحتها و البته با رویکردی دیگر، جهت حرکت نظام به این سوست که توافق حاصل شود. اکنون بهتر است به همه منتقدان کنونی دولت یادآوری کنیم که ورود به مذاکرات با رویکرد دست نیافتن به توافق بسیار راحتتر و کمهزینهتر از تلاش برای رسیدن به توافقی عزتمند است.
متاسفانه جریان فکری خاصی در تلاش است تا بهطور خزنده این گزاره را در افکار عمومی نهادینه کند که بهصورت کلی توافق با غرب نمیتواند عزتمندانه باشد و ما قهرا آنچه را به دست میآوریم، در هر نوع توافقی با آنچه از دست میدهیم یک موازنه منفی خواهد داشت. این تفکر که البته به همه مسائل کشور نگاه تکبعدی با این بنمایه اعتقادی که «فقط ما بر حقیم و درست میاندیشیم» دارد، نه تنها به موضوع هستهای بلکه در همه مسائل ملی اعم از سیاست داخلی، اقتصاد، فرهنگ و ... نگاهی سلبی داشته و همه عملکردها را غیر قابل قبول میداند. این تفکر و جریان فکری آنقدر دچار خودبرتربینی است که حاضر نیست بپذیرد ممکن است هر دولتی غیر از دولت برآمده از خواسته آنها نکات مثبتی هم داشته باشد. برآیند این تفکر در موضوع هستهای این است که در هر صورت اگر ما توافق کنیم، یک خیانت ناخواسته صورت گرفته و اگر هم توافق نکنیم دولت باید پاسخگوی این باشد که چرا طی این همه مدت وقتکشی کرده و دل به حل مساله هستهای خوش کرده است! این روزها بهطور طبیعی همه مردم ایران خواستار خروج عزتمندانه کشورمان از بنبست مذاکرات هستهای و برداشتن تحریمها هستند.
در واقع نمیتوان هیچ ایرانی دلسوز و میهندوستی را پیدا کرد که نسبت به تداوم تحریمها ابراز رضایت داشته باشد، البته به همان میزان هیچ ایرانی وطندوستی نیز حاضر به خدشه وارد شدن بر غرور ملی با تن دادن به توافقی شامل کسب امتیازات حداقلی و از دست دادن حداکثری دستاوردهای هستهای کشورمان نیست. پس ضمن آرزوی دیدن روزهای خوب عاری از تحریم برای کشورمان باید به یاد داشته باشیم که در وهله اول نتیجه مذاکرات هر چه باشد، قدردان زحمات همه کسانی باشیم که طی این سالها در عرصه دیپلماسی کشورمان جنگیدهاند و دوم اینکه نه نسبت به توافق برای رفع تحریمها، بسیار ذوقزده شویم و نه وجود تحریمها را آخر دنیا بدانیم. ما باید براساس سناریوهای بدیل دولتمردان در شرایط مختلف با رویکرد حفظ و افزایش منافع ملی از تصمیمات نظام حمایت کنیم.