در این میان کشورهای منطقه هر کدام بهدنبال در دست گرفتن منابع بیشتر و یا جلوگیری از قدرت یافتن رقبا در عرصه انرژی هستند. هستند کشورهایی که با در نظر گرفتن صرف سود و منابع مادی در حال سیاه کردن و تباه کردن زندگی دیگران در خاورمیانه هستند؛ کشورهایی نظیر ترکیه و رژیم صهیونیستی که خط به خط سیاستهایشان با نفت و گاز تنظیم میشود.
در این بین اسرائیل به عنوان آتش بیار معرکه در منطقه که دستش برای همه رو شده است، بیش از همه روی مساله بیثباتی کشورها و استفاده از این موضوع در عرصه انرژی حساب باز کرده است.
هماکنون نیز فلسطین اشغالی که در سلطه کامل این رژیم است با دارا بودن منابع سرشار بیش از پیش تلآویو را به سوی اشغالگری سوق میدهد، رژیمی که تازگیها از طرح خود به نام امپراتوری گاز پرده برداشته است.
خاخام زادههای نفتخوار در حال ظهور هستند
شاید در نگاه اول برای کسانی که از محتوای منابع طبیعی و انرژی در سرزمینهای اشغالی آگاه باشند، استفاده رژیم صهیونیستی از واژه امپراتوری گاز برای توصیف آینده انرژی این رژیم عجیب بهنظر برسد اما نگاهی به طرحهای توسعهطلبانه و اشغالگرانه رژیم صهیونیستی بر ضد دولتهای همسایه در سایه بروز ناامنیهای موجود در منطقه نشاندهنده اهداف آینده این رژیم در عرصه انرژی است.
رژیم صهیونیستی بر اساس برنامههای بلند مدت خود تلاش دارد بخشی از ظرفیت میدان گازی لویاتان که یکی از بزرگترین میادنش است را به صادرات اختصاص دهد. این رژیم که در گذشته یکی از واردکنندگان انرژی بود و از بزرگترین مصرفکنندگان گاز طبیعی در حوزه مدیترانه بهشمار رفته و تا سال 2013 به واردات گاز از مصر وابسته بود و 40 درصد از انرژی این رژیم از گاز مصر تامین میشد، سعی دارد با دست اندازی به منابع گازی کشورهای همسایه در سایه مشغول بودن آنها به بحرانهای امنیتی ناشی از حضور گروههای تروریستی در منطقه اندک اندک در سال 2020 به یکی از صادرکنندگان گاز تبدیل شود.
اسرائیل به این ترتیب سعی دارد خود را بعد از ایران و روسیه، سومین قدرت گازی دنیا معرفی کند، اشغالگری صهیونیستی در واقع با تصاحب ثروتهای ملل عرب از غزه گرفته تا مصر، لبنان و سوریه با حمایت همهجانبه سیاسی، نظامی و تکنولوژیک امریکا صورت میگیرد تا جایی که دولت امریکا با ارسال نیرو و تجهیزات ویژه به اسرائیل برای حمایت از میادین گازی در دریای مدیترانه موافقت به عمل آورده است.
این یگان دریایی متشکل از ناوچههایی است که مسلح به موشکهای ضدهواپیما و ضد کشتی و قابلیت شلیک به سمت خشکی را نیز داشته و حامل هواپیماهای سبک نیز هست. عمده اهداف سیاستهای انرژی صهیونیستها در آسیای غربی و شمال افریقا، امنیتسازی برای این رژیم و تلاش تلآویو برای بقا است.
مهمترین دلیل تلاشهای این رژیم در گسترش دیپلماسی انرژی و روابط اقتصادی در درجه اول خروج از انزوا و عادیسازی روابط با کشورهای منطقه و تسری روابط از حوزههای تکنولوژیک، تجاری، صنعتی و انرژی به سطوح سیاسی و دیپلماتیک است.
مقامات صهیونیستی در نظر دارند با ایجاد وابستگی متقابل و گره زدن منافع کشورهای منطقه و فرا منطقه با خود، به عادیسازی روابط منطقهای خویش بپردازد. اگر مشروعیتزایی و عادیسازی روابط با کشورهای منطقه را مهمترین هدف سیاستهای رژیم صهیونیستی در حوزه انرژی در منطقه شرق آسیا بدانیم، تلاش این رژیم برای نفوذ در حوزه شمال مدیترانه یعنی ورود به بازارهای اروپای شرقی را باید در تمایل این رژیم برای خودکفایی و تمرکز نکردن مطلق بر غرب دانست.
یکی از اهداف تشکیل صهیونیسم، بروز رخنه در قلب منطقه اسلامی و قلب منطقه نفت و ثروت در قالب تعریف تسلط بر نیل تا فرات است، این امر هم نظریه صهیونیستی از نیل تا فرات و هم میادین نفت و هم آبراههای مهمی را که تجارت نفت از آنها گذر میکرد، (مثل کانال سوئز ، باب المندب و تنگه هرمز) را شامل میشد.
در این رابطه آنها طرحهایی را پیش بردند که مهمترین آن قرارداد 1948 است. بعد از جنگ جهانی و تشکیل سازمان ملل اگرچه قطعنامه تقسیم 1921 بر اساس اعلامیه بالفور که تعهد کرده بود انگلیس بهعنوان نیروی قیمومیت این حکومت نامشروع یهودی را تثبیت کند، ولی اصل هدف در سال 1948 با تاسیس رژیم صهیونیستی و اشغال سرزمین فلسطین توسط این رژیم برداشته شد.
یعنی با ترورهایی که از سوی سازمانهای تروریستی خود انجام داده بودند و با حمله نظامی و عقبنشینی انگلستان، این سرزمینها در اختیار صهیونیستها قرار گرفت و باعث آواره شدن یک میلیون فلسطینی شد.
انرژی و التهابسازی ترکیه و اسرائیل
نگاهی به فضای مناسبات بینالمللی ثابت میکند که بوی تند گاز در پس پرده رکود و بهبود تعامل دولتهای منطقهای و فرامنطقهای با یکدیگر قرار دارد. بعد از رکورد شش ساله در مناسبات اسرائیل و ترکیه، تعامل دو طرف بار دیگر در هفته گذشته با تعیین سفرای جدید به شرایط عادی خود برگشت.
طبیعتا معاملههای گازی، سهم عمدهای در بهبود مناسبات فیمابین داشت. کشف حوزه نفتی لویاتان در سال 2010 عامل اصلی عقبنشینیهای ترکیه از مواضع خصمانه خود نسبت به اسرائیل بود، چراکه ترکیه به دستیابی به گاز سرزمینهای اشغالی امیدوار بود. به همین علت بود که با وجود اعلام قطع مناسبات سیاسی بین دو طرف، تعامل اقتصادی بین تلآویو و آنکارا نه تنها هرگز دستخوش تغییر نشد و در این مدت با توسعه قابل توجهی نیز همراه بود.
ترکیه میخواهد خود را بهعنوان محور اساسی انتقال گاز به اروپا قرار دهد، به این ترتیب آنکارا میتواند نقش بزرگی در سیاستگذاریهای اتحادیه اروپا در خاورمیانه داشته باشد و از سوی دیگر نفوذ جغرافیایی خود را به کشورهای خاورمیانه نیز تحمیل کند. شاید بتوان گفت یکی از مهمترین مولفههای تلاش ترکیه برای بهبود سریع مناسبات با روسیه نیز به همین موضوع باز می گشت.
از سوی دیگر رژیم صهیونیستی گرچه میتواند گاز خود را به کشورهای همسایه بفروشد اما جریان گاز خود در خط لولههای کشورهای اروپایی را دارای منافع بیشتری برای خود میداند. اروپا نیز در راستای متنوعسازی منابع انرژی و کاهش تکیه مفرط به گاز روسیه امیدوار به همکاری با سایر کشورهای خاورمیانه در زمینه احیای خط لولههای جدید گاز از خاورمیانه به اروپا است.
به این ترتیب ترکیه سعی دارد از طریق عادیسازی فضای روابط خود با روسیه و رژیم صهیونیستی، خود را به میز مذاکرات خطوط انتقال انرژی در منطقه تحمیل کند. شبکه پیچیدهای که در رابطه با منافع حوزه انرژی مشاهده میکنید، تاثیر عمدهای در سیاستگذاریهای محافل حاکمیتی کشورهای مختلف طی دهه گذشته داشته است. امریکا بزرگترین برنده معاملههای گازی احتمالی بین ترکیه و اسرائیل است، به همین علت است که واشنگتن بیشترین تلاش را برای بهبود مناسبات بین متحدان خود در خاورمیانه به کار گرفته است تا بتواند به این ترتیب فضای تاثیرگذاری انرژی روسیه در کشورهای اروپایی را کاهش دهد.
از سوی دیگر رژیمهای نظیر مصر و اردن تصور میکنند که همکاری آنها با رژیم صهیونیستی در پرونده گاز طبیعی میتواند ثبات آنها را بهعنوان متحدان اصلی امریکا در منطقه پرالتهاب خاورمیانه تضمین کند. البته صهیونیستها معتقد هستند که برای صادرات گاز به اروپا جایگزین دیگری نیز دارند که قبرس است، در همین رابطه بنیامین نتانیاهو در سال 2015 به این کشور سفر کرده و موضوع صادرات گاز به اروپا را با وی مطرح کرد.
با وجود این روند به نتیجه نهایی نرسید، چراکه اولویت اصلی رژیم صهیونیستی استفاده از مسیر ترکیه برای انتقال گاز خود به اروپا بود و از سوی دیگر خشم آنکارا از همکاریهای گازی اسرائیل با قبرس میتوانست در روند واردات نفت به سرزمینهای اشغالی از طریق ترکیه تاثیر منفی بگذارد، چراکه بالغ بر 90 درصد نفت وارداتی به سرزمینهای اشغالی از ترکیه عبور میکند.
بازی پیچیده کشورهای با منابع طبیعی فراوان
قطر که پس از روسیه و ایران دارای بزرگترین ذخایر گاز طبیعی جهان است، از جمله شرکای اصلی رژیم صهیونیستی در زمینه انرژی است. قطر که در چند سال اخیر به بزرگترین صادرکننده گاز طبیعی جهان تبدیل شده است، تمایل دارد از نیاز رژیم صهیونیستی برای در اختیارگرفتن بازار گاز طبیعی این رژیم استفاده کند.
قطر با توسعه گسترده میدان گازی گنبد شمالی سعی دارد بهعنوان قطب اصلی اقتصادی در جنوب خلیج فارس خود را معرفی کند و به این ترتیب نقش جهانی برای خود ایجاد کند. قطر موفق شده از طریق صادرات گاز طبیعی خود از خط دلفین به کشورهای همسایه اهمیت منطقهای خویش را ارتقا بخشد. دوحه انگیزههای متعددی برای برقراری ارتباط با رژیم صهیونیستی دارد. این کشور از یک سو در رقابت با عربستان تلاش دارد هر چه بیشتر خود را به غرب و رژیم صهیونیستی نزدیک کند و از سوی دیگر سعی دارد از فرصتها و ظرفیتهای موضوع فلسطین برای افزایش نقش و نفوذ منطقهای خود استفاده کند.
در سالهای اخیر سیاست خارجی دولت قبرس به سمت رژیم صهیونیستی سوق پیدا کرده است، این در حالی است که این کشور در منازعات اعراب و اسرائیل موضعی ضد صهیونیستی اتخاذ میکرد. موضع عاری از هرگونه تهدید قبرس در قبال تلآویو، خصومت این کشور با ترکیه، عضویت در اتحادیه اروپا و دسترسی به منطقه یورو و جایگاه آن بهعنوان عضو جدید بلوک گاز طبیعی و رقابت با لبنان برای استحصال و استعمار منابع انرژی این کشور باعث شده که این کشور نقش اساسی در معادلات امنیت انرژی رژیم صهیونیستی داشته باشد.
اکتشاف میدان بزرگ گاز طبیعی در جنوب شرقی دریای مدیترانه در سال 2011 که در منطقه ویژه اقتصادی قبرس واقع شده، زمینه همکاری میان این دو را بیش از پیش مهیا کرده است.