بامدادجنوب- سیدعلی موسوی:
شش سال پیش، هنگامی که ایران در حال دمیدن روح تازهای به نفوذ خود در خاورمیانه بود و تمامی رسانهها ایران را قدرت اول مینامیدند، برخی کشورهای منطقه از روی خباثت و دشمنی تاریخی خود در پی آن شدند تا رقیب قدرتمند منطقهای را از میدان به در کنند.
آن روزها به ناگاه محور اصلی اتصال محور مقاومت یعنی سوریه صحنه آشوب و بحرانی داخلی شد، بحرانی که با تحریک این کشورها به جنگی تمام عیار تبدیل گشته و میرفت تا سوریه به ریاست جمهوری بشار اسد سقوط کرده و تمامی پلهای ارتباطی و قدرت ایران در منطقه از دست برود.
در این میان سعودیها جلوتر از همه دشمنی با ایران را سر لوحه اصلی سیاست خارجه خود قرار داده و آغازی شدند بر دکترین منطقهای که سر انجامش شد قدرت روزافزون ایران در سال 2017!
سرویس بینالملل روزنامه بامداد جنوب نگاهی دارد به دلایل شکست و عقبنشینی سعودیها از تمامی محورهای نبرد نیابتی با ایران، مسالهای که دیگر هیچکس نمیتواند کتمان کند و عملا سعودیها با سیاست خود باعث شدند ایران بیش از شش سال گذشته نفوذ خود را در منطقه گسترش دهد.
چرایی شکستهای سعودیها در پروندههای منطقهای
سال 2016 میلادی، سال بسیار ناگواری در همه زمینهها برای عربستان و بهطور کلی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس بود، زیرا جنگ در یمن وارد سومین سال خود میشود و هزینههای مالی و انسانی و نظامی آن با سرعت ادامه دارد، بدون اینکه هرگونه نشانهای از توقف آن از طریق صلح آمیز یا یکسره کردن اوضاع از طریق جنگ وجود داشته باشد.
در این میان پیوستن ناگهانی ترکیه به محور روسیه و ایران، نقش کشورهای عرب حوزه خلیج فارس در بحران سوریه را بعد از شش سال هزینه کردن مالی و نظامی بهطور کلی به حاشیه راند و ریاض همچنین مجبور شد از سیاستهای لجاجتآمیز نفتی خود دست بردارد و حدود 500 هزار بشکه تولید نفت خود در روز را کاهش دهد، در حالی که نتوانست همین امر (کاهش تولید نفت) را به رقیب ایرانی خود تحمیل کند. این وضعیت، عربستان را از رهبری سازمان اوپک به پایین کشید، همانطور که اساسا از دهههای گذشته نیز به همین گونه بود.
سال جدید نیز چه بسا بدتر باشد، زیرا دوستان عربستان کاهش مییابند، درحالی که بر شمار دشمنان این کشور افزوده میشود زیرا روابط عربستان اگر نگوییم با همه دستکم با اکثر کشورهای همجوار بد و ناگوار است.
با توجه به اقدام ارتش سوریه در بازپسگیری شهر حلب در شمال سوریه و دستیابی روسیه و ترکیه به توافقنامه آتشبس در سوریه و بهدنبال آن، آغاز مذاکرات صلح با شرکت 10 گروه معارض مسلح که اکثر آنها زیر چتر ترکیه خواهند بود و همچنین با توجه به اینکه اعضای هیات عالی مذاکراتی معارضان سوری مورد حمایت عربستان به ریاست ریاض حجاب، در بین این 10 گروه معارض مسلح نیستند، نقش عربستان در منطقه شام (سوریه و لبنان) بسیار محدود شده است و حتی لبنان از زیر لوای عربستان خارج و زیر لوای همتای ایرانیاش قرار گرفته است.
در همین رابطه سیاست کجدار و مریض سعودی تمامی ندارد و روابط عربستان با مصر نیز در تنش به سر میبرد حتی با وجود اقدام عربستان در تزریق بیش از 35 میلیارد دلار کمک مالی به اقتصاد مصر. هرچند برخی عبدالفتاح السیسی رئیس جمهور مصر را به زیرک نبودن متهم میکنند درحالی که وی عکس آن را تماما ثابت کرد زیرا فهمید که با عربستان و سایر کشورهای عرب حوزه خلیج فارس چطور برخورد کند و نزدیک به 50 میلیارد دلار از کیسه آنها بردارد و درمقابل، تنها چند جمله توخالی و وعده زبانی در حمایت از آنها در برابر ایران بدهد و در نهایت امر نیز سوار اسب برنده شود که همان ائتلاف روسیه و سوریه و ایران است.
سیاست خارجی عربستان در اکثر کشورهای اتحادیه مغرب عربی (کشورهای عرب شمال آفریقا) در ضعیفترین وضع خود قرار دارد. همچنین اگر وعده حمایت مالی عربستان از سودان که هنوز بهدست این کشور نرسیده است نبود، سودان نیز به ائتلاف عربی در جنگ علیه یمن ملحق نمیشد هرچند که این پیوستن نیز دیرهنگام و در وقت اضافه انجام شد.
ایران پشت سر هم دستاورد کسب میکند، درحالی که زیانهای عربستان افزایش مییابد. قدرت و نفوذ ائتلاف روسی که ایران به آن ملحق شد، در منطقه افزایش مییابد؛ درحالی که ائتلاف امریکا که عربستان به آن دل بسته بود؛ نه تنها کوچکتر میشود بلکه اگر دونالد ترامپ، رئیسجمهور جدید امریکا تهدیدات خود علیه عربستان و سایر کشورهای عرب حوزه خلیج فارس مبنی بر لزوم پرداخت مالیات یا خراج در مقابل دریافت حمایت امریکا را عملی کند و قانون جاستا را برای وادار کردن عربستان به پرداخت غرامت به قربانیان حادثه یازدهم سپتامبر را در دادگاهها به جریان بیاندازد چه بسا واشنگتن به دشمن سرسخت ریاض تبدیل شود. برآورد امریکا نشان میدهد که مبلغ این غرامتها ممکن است به پنج تریلون دلار برسد.
قدرت پول دیگر موفقیتی ندارد!
قدرت نرم عربستان یعنی سلاح پول، که در طول تقریبا 20 سال گذشته، نقش تعیینکنندهایی را در تعیین تکلیف تصمیمگیریهای اعراب داشت، بیشترین مقصر رسیدن منطقه به این وضعیت وخیم است، زیرا نه تنها بنیانهای محکم یک طرح عربی واقعی را برای ایجاد توازن و بازدارندگی نظامی در مقابل دیگران پایهریزی نکرد بلکه از طرحهای تضعیف و گسستن منطقه و مراکز اصلی آن در سوریه و عراق و مصر را در کنار لیبی و یمن حمایت کرد. عربستان این اقدام را در تلاش برای انتقامجویی از همه نظامهای سکولار و چپگرا و ملیگرا انجام داد.
رهبری عربستان در حال دست برداشتن تدریجی از قیومیت وهابیت است و یک خط مشی را برای به روز کردن جامعه خود براساس معیارهای غربی در دستور کار قرار میدهد تا خود را از صفت خاستگاه تروریسم که غربیها آن را درباره عربستان میگویند، تبرئه کند. ریاض در این راستا، همه چهرههای سرشناس افراطی را از هیات علمای دینی خود کنار زده است و پلیس دینی را که منظور ما همان (گروه امر به معروف و نهی از منکر) است و یکی از اهرمهای این هیات بهشمار میرود، کم اثر کرده است. عربستان بسیاری از اختیارات نظارتی و اجرائی پلیس دینی برای اعمال قوانین خود بر جامعه عربستان از جمله اختیار بازداشت کردن، زندانی کردن، اعمال تعزیر و یورش به خانهها را از آن گرفته است.
در سایه این تصویر تیره و تاری که عربستان و اکثر کشورهای منطقه به آن رسیدهاند، لازم بود که بازنگریهای سیاسی و اقتصادی و نظامی فراگیری انجام میشد تا بتوان آنچه را میتوان نجات داد، نجات داد و اگر جلوی خسارتها را نمیتوان گرفت، دستکم آن را کاهش داد اما این بازنگریها انجام نشده است و بهنظر هم نمیرسد که اعتقادی به ضرورت انجام آن وجود داشته باشد.
ترکیه در سایه ریاست رجب طیب اردوغان وقتی اشتباه خود در سرنگون کردن جنگنده روس را درک کرد و مطمئن شد که پیمان ناتو در بحرانها در کنارش نخواهد بود، به غرب هرچند، مرحله به مرحله پشت کرد و به محور روسیه برای حفظ وحدت سرزمینی و جمعیتی خود پیوست.
گستردهترین و مهمترین دریچه برای هرگونه بازنگری همان مساله فلسطین و همزیستی اعراب بر مبنای برابری و عدالت اجتماعی و تسامح با فرزندان یک عقیده و هویت واحد و دنبال کردن راه گفتوگو با یکدیگر و اجرای اصلاحات سیاسی است اما در مقابل، کسانی که عربستان و سایر کشورهای عرب حوزه خلیج فارس را نه تنها به حالت انزوا و بلکه تنفر از آنها در کشورهای عرب و چه بسا اسلامی رساندند و جهان عرب را در مسیر به راه انداختن جنگها و عادیسازی روابط با اسرائیل و درخواست برای همپیمانی با این رژیم برای مقابله با (به اصطلاح) خطر ایران سوق دادند، باید بهخاطر این سیاستها بازخواست و خطراتی که برای کشور و ملت خود به ارمغان آوردند بازخواست شوند، زیرا این وضعیت بهنفع افزایش قدرت منطقه و بینالمللی ایران تمام شد و این دقیقا عکس آن چیزی بود که حاکمان عرب میخواستند.
کار برای سعودیها به اخر رسیده
با تمام این تفاسیر و با کنار هم قرار دادن پازلهای شکست خورده سیاست خارجی ریاض بهسادگی میتوان به این نتیجه رسید که عملا عربستان از تمامی پروندههای منتطقهای عقبنشینی کرده و ایران را با سیاستهای اشتباه خود بیش از پیش قدرت بخشیده مسالهای که تهران نیز به خوبی از آن استفاده کرده و باعث شد تا سیاست خارجی ایرانی که به ظرافت و صبوری معروف است تبدیل به الگویی برای برخی دستگاههای دیپلماسی منطقه شود. حالا همه میدانند دکترین معروف سیاست خارجی ایران که به دکترین نظامی صبوری و حوصله معروف است بیشترین نتیجه را برای تهران به ارمغان آورده و در این میان بسیاری از کشورهای منطقه به جایگاه ایران غبطه میخورند و خواهند خورد.