مهدی کریمی:
اعلام رای به وزرا در روز یکشنبه و رای بالاتر برخی از وزرا نسبت به دیگرانی که فکر میکردیم باید نفر اول و دوم شوند، سوالات و ابهامات بسیاری را در پی داشت. سوالات و ابهاماتی که شاید فقط آنهایی که اهل سیاست هستند آن را درک کرده و بفهمند. وزاری پیشنهادی شیخ حسن روحانی در 12 مورد رای بالای عدد 200 را کسب کردند تا ثابت شود در کشوری که حزب وجود ندارد، این افراد و لابیها هستند که کارستان میکنند.
روز یکشنبه، قبل از آنکه روز روحانی یا اصلاحطلبانی باشد که با حلوا حلوا کردن او را دوباره راهی پاستور کردند، روز رئیس مجلس و دوستانش بود که با در دست گرفتن هدایت سکان قوه قانونگذاری کشور، روندها را به سمتی حرکت کردند که در افق 1400 اصلاحطلبان از هماکنون باید آقای علی لاریجانی را بهعنوان یک اصلاحطلب دو آتشه برای انتخابات ریاستجمهوری انتخاب کرده و حتی به دست و پای او بیفتند.
رای بالای دو تن از وزرا که نیازی به ذکر نامشان نیست که بالاتر از زنگنه و ظریف، که هیچکدام اصلا اصلاحطلب هم نیستند و دو فرد تکنوکرات اهل کار بهشمار میروند، نشان داد که چندان آبی از این مجلس گرم نخواهد شد. همانگونه که نوشتم، نبودن حزب مانع اصلی است تا افراد به جای احزاب وارد عمل شده و تصمیم بگیرند، لابی کرده و هدایت کنند. متاسفانه میزان رایزنیها و لابیها در این دوره بیش از دورههای پیش بود. بر خلاف نظر یکی از نمایندگان محترم که گفته بود رای بیسابقه مجلس به دولت نشان میدهد که دولت مجلس با هم هماهنگ هستند، این مساله نشان دهنده قدرت لابیگری وزرای پیشنهادی و تسلیمشدن زود نمایندگان دهمین دوره مجلس است.
در حالی که روز اول این نقد به روحانی وارد بود که چرا چنین وزرایی را پیشنهاد کرده است و او هم در صحن علنی مدعی شد که مجلس باید به همه وزرا رای دهند، چرا که ما دولتی همگام و هماهنگ میخواهیم، اما همه میدانند که این وزرا هر کدام به یک نفر، طیف و جریان وابستگی دارند و هیچکدام اصلا هیچ قرابتی با 24 میلیونی که به روحانی رای دادند، نداشته و ندارند.
البته فراکسیون امید هم نشان داد که بیش از آنکه فراکسیون امید باشد، فراکسیون ناامیدی است. آنها همین سال گذشته در انتخاب هیئت رئیسه مجلس هم خودشان را ثابت کردند که به چه شکل اهل معامله هستند. پذیرین این واقعیتها شاید اندکی برای جامعه سخت باشد، اما ذهن واقعنگر افراد بهخوبی این موضوع را میتواند تجزیه و تحلیل کند که برنده واقعی انتخابات، معرفی وزرا و رای آوردن آنها شخص رئیس مجلس بود که با یک هدایت دقیق و برنامهریزی شده در این حوزه و عکسالعملهای خاص در برابر موضوعات پیش آمده، گزینهای مناسب برای انتخابات ریاستجمهوری 1400 است.
با این تحلیل، حتی خود آقای روحانی هم این مطلوبیت را خواهد داشت که به جای اسحاق جهانگیری که برای رای آوردن او در انتخابات 29 اردیبهشت از همه چیز مایه گذاشت، آقای لاریجانی حضور داشته باشد، چرا که دو طرف میتوانند منافع هم را تامین کنند. اصلاحطلبان هم در این میان چارهای جز انتخاب ندارند، افرادی مانند نگارنده این ستون که خود را ملزم به شرکت در انتخابات میداند، ناچار است میان گزینهها یکی را انتخاب کند.
متاسفانه اصلاحطلبان به سمتی در حال هدایت شدن هستند که از اصول اولیه و آرمانهای آنها فاصله افتاده است. این اصول و آرمانها باید بار دیگر مرور شود، هر چند آنها نتوانند افراد مدنظر خود را از نظارت شورای نگهبان عبور دهند، ولی آنها برای نسلهای بعدی باید نیروهای قابل اعتمادی را تربیت کنند که پایگاه فکری آنها اصلاح امور باشد و در این زمینه میتوان اقدامات بسیاری را صورت داد که این هم خود مدیریت صحیح تربیت را میطلبد.