واقعا دیدن بعضی چیزها یک چشم تیزبین میخواهد. چیزهایی که همیشه هم جلوی چشمت هستند، ولی آدم به آنها توجهی نمیکند که البته دست خود آدم هم نیست، توجه دیگر، بعضی وقتها یه چیزهایی جلب میشود، بعضی وقتها هم به چیزهای دیگهای جلب میشود.
آقا پارسال همین موقعها، بین ساعت 4 تا 5 صبح، من و یکی از دوستانم با هم داشتیم تو کوچه پسکوچههای بهمنی قدم میزدیم که یک دفعهای یک موتورِ نیروی انتظامی (یک فرد درجهدار و یک سرباز صفر) جلوی ما آمدند و از ما پرسیدند، این وقت شب اینجا چه میکنیم و بعد هم از ما پرسیدند که چرا با قفل ماشینهای آن محل ور میرفتیم. ما هم گفتیم آمدهایم قدم بزنیم (راستش را هم گفتیم) و گفتیم با هیچ قفلی ور نرفتهایم. بالاخره هر چه که شد، ما ول شدیم و موتور هم رفت، ولی با اینکه برخورد خیلی مناسبی با ما نشد، من از نیروی انتظامی سپاسگزارم که اینقدر به فکر امنیت مردمند و به همین علت هم بود که ما آن وقت شب در خیابانها راحت قدم میزدیم و کسی هم مزاحممان نشد (البته غیر از همان درجهدار و سرباز صفر).
اما الان که فکرش را میکنم، میبینم نه سرباز و نه درجهدار هیچکدام «کلاه ایمنی» بر سر نداشتند. همین است که میگویم یک چیزهایی جلو چشم آدمند ولی آدم به آنها توجهی نمیکند.
بله، درست است که اکثر افراد نیروی انتظامی که سوار بر موتورند، کلاه ایمنی دارند ولی خداییش کم هم نیستند کسایی که کلاه ندارند و خب... درست نیست این قضیه.
ما هر بار که با یکی از دوستانمان سوار موتور میشویم، باید از هزار جا سوال بگیریم که از فلان جا میآیند موتورها را جمع کنند یا نه. چرا؟ چون اگر شما همین کلاه ایمنی را بر سر مبارکتان نداشته باشید، باید گواهینامه و مدرک موتور و اینها داشته باشید و در آخر هم مرکب مبارک را جمع میکنند و شما باید یک هفته زور بزنید تا آزادش کنید... البته ما همیشه کلاه ایمنی میگذاریم. برای این جاهایی که موتور جمع میکنند، نمیرویم چون از اینکه ببینیم مردم مثل ما کلاه ایمنی ندارند و بدون گواهینامه رانندگی میکنند و موتورشان جمع میشود، خیلی ناراحت میشویم... به جان خودم راست میگویم.
ولی با این حال (اصلا زیاد هم نه) دیده شده که ماموران نیروی انتظامی بودهاند که همین کلاه ایمنی را نداشتهاند و میآمدند و بقیه وسایلنقلیه را جریمه میکردهاند. و این مساله اشکال دارد. چون بالاخره گر قرار است مست گیرند، باید آنی که یک مستی را میگیرد خودش مست نباشد. مستی هم که همش با آبمیوه تاریخ گذشته به وجود نمیآید، بعضی وقتها آدم سرش شلوغ میشود، یادش میرود کلاهش را بگذارد روی سرش، مست میشود. خب نباید اینطور بشود... نباید...