بامدادجنوب:
بوشهر، استانی با ظرفیتهای بسیار، منابع گسترده، نیروهای خدوم و باتجربه اما بهدلیل مدیریتهای ضعیف، دزد (که بهتازگی ابعاد چند اختلاس و دزدی تازه آنها منتشر شده است) تازه به دوران رسیده و ابنالوقت، از یک استان برخوردار به یک استان محروم تبدیل شده است. متاسفانه روند ضعیف نگهداشتن استان به شکل عجیبی در همه دولتهای پس از انقلاب، بهجز در یک یا دو دوره معدود و محدود، در دستور کار بوده است. بوشهریها هیچ وقت نتوانستند در مرکز کشور قدرت چانهزنی به دست بیاورند و بهویژه در سالهای اخیر نسبتهای سیاسی، پولی و رابطهای بهجای شایستگی نقش مهمی در انتخاب مدیران ارشد استان داشته است.
امروز فضای کسب و کار، اشتغال، درآمدی و همچنین معیشت مردم بوشهر بهشکل اندوهباری ناامیدکننده است و شوربختانه در چهار سال گذشته مدیریتی که بهگفته امام جمعه جم، «سفرهاش رنگین بود» استان را به سمت و سویی برد که اکنون کمتر کسی در استان انتظار بهبود فضا و شرایط را دارد. انتخاب استاندار جدید که فردی سیاسی بهشمار میرود و بهنظر میرسد تجربه چندانی در حوزه اقتصاد نداشته باشد اما تجربه طولانی در وزارت کشور دارد، میتواند یک تیغ دولبه برای خود او و مردمی باشند که اگر بخواهد شرایطشان به همین شکل ادامه پیدا کند، تا چهار سال دیگر یا به جنوب خلیجفارس مهاجرت میکنند، یا آنکه به داخل فلات ایران، فرار.
عبدالکریم گراوند، باید مسیری کاملا متضاد و برعکس از استاندار پیشین را در پیش بگیرد، او شاید در جریان گعدههای سیاسیون، اقتصادیها و کنشگران اجتماعی نباشد و طبق معمول، مدیران بیش از مردم و دلسوزان توان دسترسی به وی را دارند، با این حال او این فرصت تاریخی و بینظیر را دارد که به جای کوتولههایِ پُفکرده تازه بهدوران رسیده، بلندقامتهای بااندیشه والا را به خدمت فرابخواند و این خودروی پنچرِ وامانده در گِل را تعمیری اساسی کند.
استان بوشهر، ظرفیتهای مهم سرمایهای دارد، یک بعد این سرمایهها انسانی و مدیریتی هستند و بعد دیگر آن ظرفیتهای منابعی. در تعریف علم مدیریت هر یک از سرمایهها بهوضوح توضیح داده شده است. بوشهر سرشار از هر دو است اما وقتی مدیریتهای پخمه نابخرد در تلاش هستند تا برای انتخابات مجلس یازدهم در شهرداریها مهرهچینی کنند، مشخص است که اعضای شوراهای شهر فرصت این را پیدا نمیکنند که بتوانند مدیری دلسوز، پاکدست و دانا را به همراهی و کمک فرابخوانند.
بوشهر در حوزه ظرفیتهای سرمایهای، منابع گسترده نفت، گاز، معادن، دریا، نخلستان و زمینهای حاصلخیز را دارد، این ظرفیتها باید بهخوبی شناخته شده و در یک طرح آمایشی دقیق، نه مانند آن چیزی که چهار سال پیش با واسطه به یک تیم دادند و میلیاردها تومان را هم به هدر و چیزی از آن در نیامد، در یک برنامه درازمدت مورد ارزیابی قرار بگیرند. بعد دیگر این ظرفیتها، همانگونه که گفته شد، سرمایههای انسانی هستند، این سرمایهها هم در استان حضور دارند و هم در خارج از استان اما جایی هست که هر دوی این سرمایهها، به هم میرسند. ما غیربومیهایی را هم که در استانمان مدیریت میکنند بهعنوان سرمایه در نظر میگیریم. حوزه نفت و گاز، سرشار از سرمایههای مدیریتی و ظرفیتهای منابعی است، جایی که متاسفانه در طول چهار سال گذشته با توجه به تعارضات میان استاندار پیشین و شخص وزیر نفت، چیزی از آن عاید بوشهریها نشد.
ضرورت دارد که عبدالکریم گراوند در این زمینه اندیشه بیشتری کند، تعاملات، تبادلات، نشستها و دید و بازدیدهای دقیق و برنامهریزی شدهای از همه بخشهای وزارت نفت و همه منابع آن باید در استان صورت بگیرد. این ضرورت را هم باید در نظر گرفت که استاندار نباید به تنهایی به دیدار وزرا، معاونان آنها و یا روسای سازمانها برود، باید حتما نمایندگان استان در مجلس شورای اسلامی را نیز با خود همراه کند و از ظرفیتهای آنها بهره بگیرد.
با این حال، مجموعه بزرگ نفت و گاز در استان در هر شکل ممکن خود، میتواند نویدبخش این مهم باشد که استان بوشهر میتواند حرکتی سریع، دقیق و منجر به نتیجه داشته باشد. یکی از این ظرفیتها، شرکت پایانههای نفتی ایران است. این شرکت که مرکز آن در خارگ است، ظرفیت بسیار بزرگی است که متاسفانه در طول چهار سال گذشته هیچ تعاملی با مدیریت ارشد استان نداشت و گراوند خود میتواند دلیل این مساله را از مدیرعامل آن بپرسد اما چه ظرفیت مدیریتی و چه ظرفیت منابعی این مجموعه مهم و راهبردی باید به شکل دقیقی مدنظر قرار بگیرد، از گذشته درس گرفته شود و برای آینده پسانداز کنیم.
تا جایی که اطلاع دارم، سیدپیروز موسوی هم مورد اعتماد وزیر نفت است و هم در این حوزه متخصص، لازم است که استاندار با دیدگاهی بازتر و دقیقتر در این مورد وارد عمل شود. ضرورت استفاده از این ظرفیتها را در دیگر شمارههای روزنامه توضیح خواهیم داد.