کریم جعفری
در طول روزهای گذشته شاهد برگزاری چالشهای جدی از
طرف مردم ایران برای دفاع از تمامیت ارضی و هویت ملی خودشان بودهایم در این چالش
و در این فضا اتفاقاتی روی میدهد که نمیتوان بر آن خرده گرفت، اما شاید برخی رویدادها
به وجود بیاید که جای تاسف و نگرانی دارد و در این مورد باید به شدت حساسیت به خرج
داد. چند روز پیش در ضمن توئیتی خطاب به دولتمردان برخاسته از استانهای آذرینشین
از آنها خواستم تا همصدا، همکلام و همگام با مردم سراسر ایران و شهروندان ایرانی
ساکن در خطه قهرمانپرور و غیور آذربایجان نسبت به محکومیت و اقدام رئیس جمهور اخوانی
ترکیه در جسارت به ساحت مقدس کشورمان به صورت آشکار و عینی وارد شده و موضعگیری
کنند. دلیل این مسئله در آن روز برای من کاملاً مشخص و آشکار بود و آن هم چیزی
نبود جز آنکه به خوبی میدانستم که برخی از لابیگریها و شبکه نفوذ کشور در سیستم
مسئولان و مدیران تصمیمگیر در سطح کلان حضور دارد و آنها بههیچ عنوان حاضر نیستند
در این مورد موضعگیری کنند. برای مردم شناخت این قبیل افراد و آشنایی با دیدگاه
آنها از اهمیت بالایی برخوردار است و مردم باید بدانند کسانی که در کشور حضور
دارند و مسئولیت بر عهده گرفتهاند آیا به شکل واقعی و حقیقی مدافع تمامیت ارضی
کشور هستند یا این که اگر خدایی ناکرده روزی روزگاری حادثهای ناخوشایند روی داد، آنها
در کنار دشمن خواهند ایستاد. واقعیت امر این است که آنهایی که در ایران زندگی میکنند
و شهروند ایران به شمار میروند در کشور ما مسوولیت گرفته و از ماحصل زحمت مردم
درآمدی برای خود دارند باید مراقب باشند که آنچه در محیط پیرامونی کشور ما روی میدهد،
در وهله نخست یقه خودشان را میگیرد و برای خودشان دردسرساز خواهد شد. کسانی که
فکر میکنند اگر سکوت کنند برنده هستند، بزرگترین بازندگان به شمار میروند.
متاسفانه در کشور ما بسیاری از مسوولان و مقامات یاد گرفتند که در وقت پیروزی و در
روزی که به قول معروف غنائم را تقسیم میکنند و یا اگر قرار است به همدیگر فحش
بدهند و یارگیری سیاسی برای مثلا انتخابات یا هر اتفاق دیگری کنند، همه حاضر بوده
و صدایشان تا ثریا میرود اما هنگامی که منافع ملی در خطر باشد و قرار است برای
آبروی کشور هزینه بدهند، بسیاری از آنها روزه سکوت گرفته و چیزی نمیگویند. در
مورد گستاخی و وقاحت رئیسجمهور اخوانی ترکیه هم مسائل دقیقاً بر همین منوال بود،
از همان ابتدا هم پیشبینی میکردیم و میدانستیم که در کشور ما هستند افرادی که
ما به آنها مدیران و جاسوسهای ۲۰۰ دلاری میگوییم، کسانی که پشت دین و مذهب پنهان
شده و به دیگران با نگاه مذهبی فحش میدهند اما در نفاق و دورویی و حقهبازی و
همچنین خوشخدمتی برای دشمن نمونه ندارند.
این جماعت همانند مسعود رجوی مقتول و مریم رجوی که
در فرانسه دربهدر است، دیر زمانی نخواهد شد که ماهیت حقیقی خود را نشان خواهند
داد و آنها را باید در خیابانهای استانبول یا آنکار و اگر هم خیلی زرنگ باشند،
در یکی از کشورهای اروپایی و یا کانادا پیدا کرد. ضرورت شناخته شدن ماهیت این
افراد برای مردم کشور بسیار بالا است، مردم باید بدانند با چه کسانی طرف هستند و
آنهایی که پشت نقاب دین و مذهب پنهان شده و ادعاهای آنچنانی دارند و به هویت تاریخی
و ملی ما فحش میدهند
چرا باید در قدرت حضور داشته و برای مردم تصمیم گیری کنن؟د این ابتداییترین و
نخستین حق هر شهروندی است که نسبت به حاکمان خود آشنایی داشته باشد و بدانند که این
حاکمان چگونه فکر میکنند
و نگاهشان نسبت به تاریخ و سرنوشت شهروندان چیست! اگر مسوول یا مدیری به میزان یک
درصد هم با رقیب یا دشمن خارجی یا حتی همسایهای که در حال چالش با کشورمان است
ابراز همدردی کند، نباید در این مسوولیت بماند چرا که او این ظرفیت را دارد که خیلی
زود بهعنوان ستون پنجم دشمن عمل کرده و دست به خیانت بزند.
ما در طول تاریخ مثالهای متعددی در این مورد میتوانیم
ذکر کنیم شاید در همین جمهوری اسلامی هم بودند مدیرانی که شعارهای تند و وحشتناک
انقلابی و مذهبی سر داده اما در نهایت مشخص شده که برای بیگانه خدمت میکردند و
همه کارشان در راستای خیانت به مردم ایران بوده است. کما اینکه شاهد بودهایم برخی
از مسوولان مانند خاوری و دهها نفر دیگر چگونه از کشور متواری شدند. اگر مردم انتظار دارند بهعنوان مثال نمایندگان
مجلس سریع و صریح موضعگیری کنند ناشی از همین مسائل است. در واقع این انتظاری زیاد
نیست و وظیفهای بسیار ابتدایی است که هر مدیری در هر کشوری باید نسبت به دشمن
خارجی یا کشور رقیب آن را مد نظر قرار دهد.
حالا طرف اگر سکوت کند یک مساله است و عیب و هنرش
مشخص نیست، اما موضعگیری و اظهارات دو پهلو و چندشآور برخی از نمایندگان در
ماجرای توهین اردوغان به ساحت مردم ایران به هیچ عنوان از خاطر مردم پاک نخواهد شد
و آنها به یاد خواهند داشت که این اشباه الرجال چگونه در حالی که یک صندلی و کرسی
قانونگذاری مجلس را اشغال کرده به صورت دو پهلو برای دشمن سینه چاک میکنند و از
سوی دیگر با هویت تاریخی مردم فحش میدهند، نیازی نیست که از این افراد برده شود
اما آنهایی هم که احتمالاً سکوت کردهاند از این قاعده مستثنی نیستند. برخی از این
جماعت سال گذشته در ماجرای حمله اردوغان به شمال سوریه علناً از تجاوز نظامی به
کشور دوست ایران حمایت کرده و عدهای دیگر در کنار کردهای تروریستِ مورد حمایتِ
اسرائیل و امریکا ایستادند!!
در این رابطه لازم است نکتهای را یادآور شوم که به
این مهم بر میگرددو آن هم نقش هویت ملی در شکلگیری اینگونه مباحث است. هویت ملی یک
مبحث مهم و عمیق است که پیوندی تاریخی با استقلال سیاسی، فکری و فرهنگی دارد. اینها
لازم و ملزوم یکدیگر بوده و کشوری که هویت نداشته باشد معمولاً استقلال آن هم زیر
سوال میرود و کشوری که بلحاظ سیاسی و فرهنگی دارای مشکل است نمیتواند هویت طلبی
کند و ادعا کند که میتواند در دنیای امروز برای خود جای پایی باز کند. این که میبینید
کشوری با حضور یک فرد با اندیشه و مقتدر در راس قدرت، قدرتمند میشود و با حضور
فرد دیگری دچار ضعف و فتور میشود، دقیقا ناشی از همین مسئله است. این واقعیت نشان
میدهد که افراد با اندیشه و مقتدر عمومآ افراد هویتطلب و عمیقی هستند که نگاهشان
به تاریخ و داشتههای کشورشان برپایه اصول بنیادین بنیان گذاشته شده است. این
اصول بنیادین به آنها میگوید که اگر میخواهید قدرتمند باشید باید به دشمن و
رقبای پیرامونی خود فرصت فکر کردن و فعالیت جهت ضربهزدن به محیط داخلی را ندهید.
اگر چنین افرادی به قدرت برسند و بخواهند حکومت تشکیل
دهند، نخستین کاری که میکنند به هویتگرایی روی میآورند و سعی میکنند در حوزه
هویتی به دشمن منطقهای و رقیب دست به ایجاد تفاوتهای عمیق بزنند و نمونه عالی این
کار را میتوان در تشکیل حکومت مقتدر و ملی شاه اسماعیل صفوی دید که به شکلی بسیار
روشن و آشکار این نوع نگاه را اعمال کرد.