الهام بهروزی
امروز دهم اردیبهشت به نام روز ملی «خلیج فارس» نامگذاری
شده است؛ روزی که با رشادتهای امامقلیخان، والی فارس، پرتغالیها برای همیشه از
تنگه هرمز و خلیج فارس اخراج شدند. این اتفاق که در دوره صفویه روی داد، در سال
1384 منشا نامگذاری روز ملی خلیج فارس قرار گرفت.
خلیج فارس به واسطه نقش مهم و استراتژیکی که در منطقه دارد،
در نزد ایرانیان بهعنوان یک نماد هویتی شناخته میشود، بهطوری که ایرانیها عرق
و علاقه زیادی به آن دارند و همیشه با غرور از آن محافظت و یاد کرده و میکنند. این
خلیج زیبا علاوه بر نقشها و کارکردهای سیاسی و نظامی که در این سالها داشته،
تاثیر زیادی بر توسعه و انتقال فرهنگ ایرانی به دیگر نقاط جهان داشته است. حتی نوع
نگرش و زیست جغرافیای جنوب ایران به اندازه زیادی متاثر از این خلیج زیباست.
خلیجی که کرانهها و پسکرانههای خود، تاریخ و تمدنی استوار
و مردانی فرهنگمند و متمدن را بالنده کرده است. حس تعلقی که ایرانیها به خلیج
فارس دارند، ماخوذ از اتفاقات هویتمند و شکلگیری تاریخ درخشانی بر فراز آن است.
بقایای این تاریخ و تمدن کهن و امروزی اکنون در بناها، محوطهها، صنایع و کتب
متعدد مشهود است و همه این آثار بر اصالت و هویتی اصرار میورزند که متاثر و
برخاسته از این خلیج زیبا و مردمانی اندیشهورز و متمدن است.
بیشک غور در کتبی که در باب خلیج فارس به رشته تحریر
درآمدهاند، یکی از مهمترین راههای دستیابی به تاریخ و هویت خلیج فارس است که
زیست مردمان جنوب با آن سخت گره خورده و عجین شده است. یکی از افرادی که در
بازیایی تاریخ و هویت خلیج فارس و بازنمایی اهمیت آن در تاریخ ایران در عصر معاصر
گام استواری برداشته و منابع مرجعی را در این زمینه پدید آورد، احمد اقتداری است
که به «پدر مطالعات خلیج فارس» معروف شد.
اقتداری با نوشتن مقالات و کتابهایی به نامهای «زبانهاى
محلى و فولكلور خليجفارس»، «اسناد فارسى، عربى و تركى در آرشيو ملى پرتغال درباره
هرمز و خليجفارس»، «سرگذشت تاريخى چهار جزيره در خليجفارس»، «تاريخ و جغرافياى
خليجفارس»، «خليجفارس و آشنايى با امارات آن»، «محاكمه خليجفارس نويسان»، «خليجفارس
و نام آن»، «خلیج فارس از دیرباز تاکنون»، «بندرعباس و خلیج فارس»، «صید مروارید
در خلیج فارس»، «تاریخ مسقط و عمان و بحرین و روابط آن با ایران»، «آثار شهرهاي
باستاني سواحل و جزاير خليجفارس و درياي عمان»، «آيين دريانوردي كهن در اقيانوس
هند و خليجفارس»، «از درياي پارس تا درياي چين»، «تحشيه ارجان و كهگيلويه»،
«تحشيه سرگذشت كشتیراني ايرانيان» و... از زوایای پیدا و پنهان این خلیج پرده
برداشته و به روشنی تاریخ این خلیج دامن زده است. نکته جالب این است که وی در سال
1345 با نوشتن کتاب «خلیج فارس» نخستین تلاش خود را برای شناخت این خلیج زیبا و
استراتژیک آغاز کرده است.
اقتداری، کتاب مذکور را در پنج فصل نوشته است. او در اثر پس
از مقدمه به دریای پارس، پنج هزار سال جنگ و ستیز در گاهواره تمدن، اسکندر در خلیج
فارس، اقوام تازی بر ساحل خلیج فارس و جنبشهای دینی و سیاسی در ساحل خلیج فارس
پرداخته است. اقتداری در مقدمه «خلیج فارس» نوشته است: «خلیج
فارس و دریای عمان، دریای پر جوش و خروشی که مرزهای جنوبی، جنوب غربی و جنوب شرقی
ایران را در بر گرفته است، چگونه به وجود آمده؟ بر آن چهها گذشته؟ و از نظر
اقتصادی و بازرگانی و دریانوردی تا چه اندازه میتوان از آن بهرهبرداری کرد؟ چرا
روزگاری بس آباد، پر نعمت و پر رونق بوده است و چرا به زمان ما، نا آبادان و
فراموش شده است؟
و آیا امیدی به آبادانی و رونق آن میرود؟ من به گمان خویش،
این کتاب را آنگونه پرداختهام که جوانان را بدون مراجعه به کتابهای متعدد و رنج
مطالعه فراوان بهکار آید و پیران را ملالی نیفزاید و تا حدی پاسخی به همه این
پرسشها باشد. امید من آن است که جوانان و پژوهندگان بخوانند و دریابند که چگونه
خلیج فارس از نظرات مختلف شایان دلبستگی و توجه است، باشد که به همه بندرها و جزیرهها
و آب و خاکش دل بندند و در حفظ و آبادانی آن بکوشند.»
وی در فصل نخست کتاب که مزین به نام «دریای پارس» شده، به
توصیف خلیج فارس پرداخته و نوشته است: «به هنگام شب، خلیج فارس زیبایی خاصی دارد،
تلاطم دریا و برخورد امواج که از آنها نور میجهد، با روشنی مهتابی رنگ ماهیان
پرنده، که شبانگاه به جست و خیز برمیخیزند و هزاران هزار، به حرکت و بازی و پرش می
یند، و از بدنشان پرتوی سفید رنگ ساطع میشود، پهنه این دریای نیلگون را مانند
آسمان پر ستارهای میآراید که در گوشه و کنارش آتشافروزی کرده باشند. همین
منظره، بزرگ بن شهریار ناخدای رامهرمزی را که خود از مردم خوزستان بوده، بر آن داشت
تا وصفی چنین دلانگیز از خلیج فارس در کتاب خود بیاورد.
خلیج فارس به تنهایی و بدون دریای عمان از دریاهای کوچک بهشمار
میرود که وسعت آن از850/232 کیلومتر مربع بیشتر نیست و در تقسیمبندی دریاها، در
ردیف دریاهای کم عمق چون دریای بالتیک و دریای هودسن و دریای شمال در اروپا، قرار
میگیرد. ژرفای متوسط دریای عمان که دنباله خلیج فارس است و از تنگه هرمز به این
نام نامیده میشود گاهی از سه هزار متر بیشتر است ولی چون وارد خلیج فارس شویم عمق
آب کم میشود.»
وی در این کتاب سپس به سیر تاریخی نام خلیجفارس در کتیبههای
هخامنشی و روزگار ساسانیان پرداخته و آورده است: «این دریا که به سبب کمی عمق و
وجود پست و بلندیهای زیر دریا از دیگر دریاها پر جوش و خروشتر است و به اقیانوس
هند میپیوندد، و سرتاسر مرزهای جنوب غربی، جنوبی، و جنوب شرقی کشور ما را در بر
گرفته است، به نام خلیج فارس و دریای عمان نامیده میشود. نام «دریای پارس» از
روزگار هخامنشیان بر روی خلیج فارس گذارده شده است. در کتیبهای از داریوش بزرگ
شاهنشاه هخامنشی در تنگه سوئز (در مصر که در دو هزار و چهارصد سال پیش جزو قلمرو
پادشاهی او بوده) یافتهاند، نام این خلیج «دریایی که از پارس آید» یاد شده است.
در زمان ساسانیان نیز این خلیج را دریای پارس مینامیدهاند.»
فصل دوم این کتاب به پنج هزار سال جنگ و ستیز در گاهواره
تمدن اختصاص دارد و در چهار بخش به عیلام، سومر، بابل و آشور پرداخته است. اقتداری
در این بخش کتاب به نام خلیج فارس اشاره کرده و آورده است: «خلیج فارس به روزگار
باستان، از جانب شمال خیلی بیش از امروز گسترش داشته و پیشرفتگی آب در خاک،
همچنانکه در فصل اول دیدیم زیاد بوده است، نهر فرات نیز بیشتر از امروز به جانب
مشرق متوجه بوده و سرزمین بابل کمتر از آنچه امروز در روی نقشه های جغرافیا به چشم
میخورد وسعت داشته، از نظر تقسیم طبیعی، بابل در منطقه ای واقع بوده که شمال آن را
خطی بین جلگه مسطح و ناحیه پست و بلندی که از نزدیکی شهر سامره کنونی در کشور عراق
میگذشته، در برمی گرفته است و تا «هیت» در کنار فرات کشیده میشده. حد شرقی آن،
هر گاه که دولت عیلام قدرت داشته، رود دجله بوده است، اما در زمان ضعف دولت مذکور،
نواحی حاصلخیز شرق دجله را بابلی ها متصرف میشدهاند، حد غربی بابل نهر فرات بود
و حد جنوبی آن خلیج فارس.»
در فصل سوم که نام اسکندر در خیلجفارس بر آن نشسته، از
اسکندر مقدونی یاد کرده است که به خیلجفارس وارد شده و میخواسته آن را جزء قلمرو
خود کند. فصل چهارم این کتاب به نام اقوام تازی بر سواحل خلیج فارس است که اقتداری
در این بخش به کتیبههایی اشاره کرده که به نام خلیجفارس پرداختهاند. او در این
بخش نوشته است: «هیچگونه سند یا سنگ نوشتهای در دسترس نیست که وجود اقوام تازی
را تا اوایل دوران ساسانیان در کناره خلیج فارس مسلم بشناسد. در دوره اشکانیان،
عنصر آریایی سفید پوست ایرانی توانست سیاهان بومی خلیج فارس را در دریای عمان از
سواحل خلیج فارس بیرون کرده آنها را تا جزیره سرندیب براند. شاید در همان زمان
اعراب شبه جزیره عربستان هم که در فشار سیاه پوستان هم بوم و بر خود بودند، در
راندن سیاهان از جزیرهالغرب بسوی آفریقا از ایرانیان کمک گرفته و یا به کمک ایرانیان
شتافته باشند.»
جنبشهای دینی و سیاسی در ساحل خلیج فارس فصل پنجم کتاب را
دربرمیگیرد که در دو بخش «قیام زنگیان و بردگان و جنبش قرمطیان» نوشته شده است.
احمد اقتداری عاشق وطن و تحقیق در مورد خلیج فارس بود. او با تسلطی که به زبان
انگلیسی و عربی داشت، منابع بینالمللی را مطالعه میکرد و با بسیاری از استادان
خلیج فارسشناس مراودات علمی داشت. خیلی از آثاری که در کتابهای او آمدهاند، در
حال حاضر کاملا تخریب شدهاند و برخی آثار هم که در سالهای اخیر کشف شده، در کتاب
او کمتر به آن اشاره شده است. بیشک این روزها و با وجود پیشرفت امکانات و رشد
تکنولوژی باز هم نمیتوان به راحتی اقدام به تالیف آثار گرانبهایی چون آثار
اقتداری کرد.
به گفته محمد حسننیا، تاریخپژوه؛ «اقتداری به واسطه زندگی
در جنوب، بندر به بندر، جزیره به جزیره، نقطهبهنقطه خلیج فارس در نواحی شمالی و
برخی از نواحی جنوبی این آبراهه بینالمللی و دریای عمان را رفته بود. عشق به جنوب
ایران و مناطق خلیج فارس و دریای عمان همواره در نگاه و قلم استاد اقتداری موج میزد.
گاهی چندینبار این مناطق را میرفت و آشنایان و اهل علم و دانش در جنوب ایران او
را به نیکی میشناختند. خاندان علمدوست جنوب ایران با او مراودات زیادی داشتند. او
هرساله بهاتفاق دوستانش از جمله یار دیرینهاش استاد ایرج افشار، به مناطق جنوبی
ایران میرفت که حاصل همین تحقیقات و مشاهدات میدانی او کتاب «آثار شهرهای باستانی
سواحل و جزایر خلیج فارس و دریای عمان» بوده است.