عرض کردم که خان عمو به منطقه آمده و در حال بازدید از سردخانههای مختلف در بوشهر و منطقه خشت و کنارتحته برای صادرات میگو، رطب و خرما به کشور دوست و برادر روسیه است. این روزا بیش از همیشه پیداش هست و مرتب هم تلفن میزنه و خبرهای دست اول و بعضی وقتها خبر سوخته تحویل میده. با این اوصاف حس خوشگوییاش مانند سایر همفکران اصولگراش بسیار جالب و جذابه، معمولا دست روی جاهای خاصی میذاره و روش هم خیلی تاکید میکنه و تا زمانی که خنده رو بر لبانت ننشونه، ول کن نیست.
دیروز زنگ زده و میپرسه: شما خودتون رو برای دوران پسا تحریم آماده کردین و طرحها و برنامههاتون رو آماده است؟
گفتم: ما؟ برای چی ما؟ ما که برنامههامون مشخصه؛ گزارش روزانه و واسطه شدن میان مردم و مسوولین؟
گفت: آره جون خودت، فقط مونده شما پل بشید، فعلا که میگن شمشیر دستِ روزنامه بامداد هست و میبره و میره.
گفتم: اگه میخوای حرف اون مغرضها رو بزنی، چرا زنگ زدی، اونا خودشون به اندازه کافی....
گفت: راستی چرا نشست خبری نرفتید؟ تو عکسها نگاه کردم خبرنگارای بامداد نبودن؟
گفتم: والله ما جایی که زیرآبمون رو بزنن و بلد نباشن چطوری یه روزنامه رسمی رو دعوت کنن نمیریم. ما که دروغ و چاخان به زعم اون حضرات مینویسم و منتشر میکنیم، پس رفتن و نرفتن ما به کاخ سرخ و انتقال وعدههای سَرِ خرمن هیچ ارزشی نداره، حالا حاشیه نرو و بگو منظورت از طرحهای پساتحریم چیه؟
گفت: مگه نخوندی، حقیقیِ معاون گفته «استان بوشهر دارای ظرفیتهای مهمی در حوزه اقتصاد و صنعت دارد که در راستای قانون پسابرجام دانشگاههای این استان برای بهرهمند از ظرفیتها برنامههای خود را تدوین و ارائه دهند.» ؟
گفتم: دقیقا همینجملات رو گفته؟ این که سرش به تهش پنالتی میزنه؟ یه بار دیگه بخونش، نکنه این خبرگزاریهای نزدیک به خودتون منتشرش کردن؟
گفت: اونش به تو ربطی نداره. هر کی منتشر کرده، عین جملاتش هست. خواستم بگم شما هم یکی از ظرفیتهای استان هستید و....
گفتم: به قول دوستم؛ تو خونمون از ترس مامانم طوری فرهنگ سازی شده که همه با لیوان میرن دم یخچال ولی پارچو سر میکشن و خیلی آروم میان لیوان میزارن سر جاش و میرن…! حالا جریان استان ماست، خودشون تو برنامههای پسابرجام موندن و هیچ سرمایهگذار خارجی به استان نیومده، از دانشگاههای استان میخوان برنامههاشون رو تدوین کنن!