bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۲۹۹۷
تاریخ انتشار: ۲۲ : ۱۹ - ۰۳ اسفند ۱۳۹۴
یکی دو هفته‌ای بود که از حضرت اشرف، والاتبار، رئیس کل ایل و تبار خان عموی محترم خبری نبود. مثل اینکه پس از معامله موفق اس300 او هم خوشحال بوده خبر تا تهران رسیدنش را داشتم. نمی‌دانم با وزیر دفاع روسیه به ایران آمده بود یا آنکه به‌ شکل دیگری. از قرار معلوم یک پارت 120 تنی خرما و رطب خشت و کنارتخته را هم به فروش رسانده و پولش را هم جلینگی به روبل روسی دریافت کرده و در تهران سرگرم صرف کردنش بوده. اینجا را من خبر داشتم و خیالم راحت که فعلا سر و کله‌اش تا پایان انتخابات پیدا نخواهد شد و مانند دو سه تا بنده خدای ساکن تهران که در تاریکی نشسته‌اند و روشنایی را می‌پایند و دستورات مختلف صادر می‌کنند، او هم به همین شغل شریف مشغول است و سکوتش سرشار از ناگفته‌هاست....

 خیالم راحت و بود و هر تلفنی را بدون نگاه کردن به شماره یا صاحب تلفن جواب می‌دادم. در خستگی تام و تمامی که بر وجودم مستولی بود، دیدم تلفن زنگ خورد و بی‌اختیار جواب دادم. با هما الو و سلامی که صدایش نیامد و خس خسی که تو اون الو گفتن بود، فهمیدم که حضرت آقا ناراحت و نگران است. گفتم بفرمایید، گفت: بچه مگه تو مریضی، آزار داری، سی چه جات نمی‌گیره، می صد بار سیت نگفتم که چو تو سیلاخ موری نکن، اینا می موری گنک هستن، دس وردار.
گفتم: رسیدن بخیر حضرت خان عمو، مگه چی شده که حضرت والا آشفته هستید؟
گفت: به تو چه ربطی داره؟ تو چند یک ولات هسی که هر که حرفی زد جلدی تو روزنامه‌ات می‌زنی و پدر ملت و در میاری؟
گفتم: والله تا جایی که یادمه من به نفع ملت نوشتم و قصد هم ندارم که پدر کسی رو در بیارم. موضوعی بفرمایید چی شده تا عرض کنم.
گفت: می ای یه خوری وت دادم و گفتم که رفیقلت اومدن و تو منشورشون خواستن دست ببرن و یه چی تو حمایت و یه یکی دیه توش بیارن، تو هم جلدی بوید تیترش کنی؟ مگه بهت نگفتم در مورد این جلسه خصوصی چیزی ننویس؟ ننویس که حضرات تو میثاق‌نامه‌اشون می‌خواستن فلانی رو جا بزنن؟ 
گفتم: چیزی ننوشتم، ما فقط گفتیم که اوضاع از چه قراره، مردم حواسشون باشه.
گفت: بچه، تو کاری سر اینا درآوردیه که دیه زهلشون و سیه خوشونم می‌ره، نکن ایجوری، از دقیقه‌ای که نوشتیه اینا پدرصاحب منه درآوردنه، می‌گن سیش بگو منبعش کجا بیده؟
گفتم: منبعش؟ خو معلومه همون جی که میثاق‌نامه دادنه دسش گفتن بره بخونش. دقیقاً سوراخش همون جان، ای می‌ترن برن پرش کنن.



برچسب ها: بامدادیه ، طنز ، خان عمو
نام:
ایمیل:
* نظر: