کریم جعفری: امروز شماره 420 روزنامه بامداد جنوب منتشر میشود. در این 420 شماره، حرفهای بسیاری بود که زده شد و حرفهایی هم مانده که بعدا خواهم زد اما در این میان نکاتی هست که الان باید زده شود تا آنهایی که میخواهند ببینند و آنهایی هم که خود را به خواب زدهاند، خود میدانند.
بامداد جنوب از روزی که منتشر شده، با تاکید بر نگاه مستقل رسانهای خود، بدون آنکه بولتن خبری فرد یا جریان خاصی شود، منتشر شده است. بولتن خاص مردم استان از شمالیترین تا جنوبیترین نقطه بوده و خواهد بود. بامداد جنوب نه اهل کپی کردن است و نه اهل دزدی مطلب، نه میخواهد دنیای دیجیتال را به صنعت چاپی تبدیل کند. واقعیت آن است که بامداد جنوب با همین تعداد همکاران خوب رسانهای خود تلاش دارد تا واقعیتها را آنگونه که میبینند، منتشر کنند اما در این میان برخی از دوستان ترس و لرز برشان داشته و فکر خیالات دیگری میکنند.
در این استان متاسفانه افرادی حضور دارند که در فرصتطلبی گوی را از همه ربودهاند و مدیرانی وجود دارند که از ترس آنکه مبادا پست و مقامشان گرفته شود سر در لاک نادانی فروبرده و نه جرات حرف زدن دارند و نه قدرت شنیدن انتقاد را. دوستانی داشتهایم که ما را جایی میبینند، از خوف پنهان میشوند و کسانی را میشناسیم که در دل با ما هستند و در ظاهر وقتی برخورد میکنند، سه کوچه آنطرفتر فرار میکنند.
دوستانی داریم که امروز تیترهای روزنامه را در نقد کسی میبینند و فردا همان فرد را در صدر خبرهای خود مینشانند و همکارانی هم داریم که... اگر بخواهم ریزتر شوم، دوستانی داریم که استاد زیرآبی رفتن هستند و هر کاری از دستشان برآمده کردهاند تا بامداد جنوب نباشد. حرفهایی که بهصورت علنی و مخفیانه زده میشود، دوستانی که به سلامی از طرف اصحاب زر و زور تزویر راضی هستند و وجودشان را به هیچ میفروشند، شاید لقمه نانی به کف آورند.
واقعیتهایی وجود دارد که همچنان باید گفته شود، اینکه به ارگانها و نهادهای دولتی دستور داده شود تا با ما همکاری نکنند اما در میان همین ارگانها و نهادها هم آدمهای با عرضهای هستند که از دستورات تازه به دوران رسیدهها نمیترسند. اما خطابم به دیگرانی است که نمیدانند کجای معادله نشستهاند و حافظه تاریخی ندارد، این روزهای تاریک هم تمام خواهد شد و خورشید حقیقت از پشت ابرهای جهل بیرون خواهد زد و روشنایی آن همه استان را فرا خواهد گرفت، شاید قفلهای پایتخت را بشود با پول بست، تا کلید روحانی کار نکند، اما این استان سالهای سال است که مدیران بسیاری دیده است و دیگرانی هم خواهند آمد.
قرار نیست در روی یک پاشنه بچرخد. تک تک چهرهها، حرفها، درگوشیها و نامردیها در حافظهام مانده و خواهد ماند. امروز به بضاعت حرف میزنیم ولی فرداروز به جسارت خواهیم گفت. اگر بیشتر نمیگوئیم نه اینکه چیزی در چنته نداریم، نمیخواهیم بیش از این متهم به سیاه نمایی نشویم. دوستان ما هم یادشان باشد که این روزها بهسرعت میگذرند دنیا بسیار کوچکتر از آن است که فکر میکنند!