امین بندری: معمولا برای افراد بزرگ و قوی که بهنوعی کامروا شدند تندیس و مجسمه یادبود میسازند و برای افراد مظلوم و ضعیفی که ناکام شدند، یک روز را به نامشان در تقویم نامگذاری میکنند.
مثلا در دوره پدرسالاری «روز مادر» داشتیم اما «روز پدر» نه! بعد که دوره فرزندسالاری شد حکم لازم شد که یک روزی هم به اسم پدران بختبرگشته چک برگشته این مرز و بوم بذارند توی تقویم.
یک زمانی هم «روز پرستار» داشتیم اما «روز پزشک» و «روز داروساز» نه! که آن هم از زمان بیکاری پزشکها و داروسازهای محترم، روزهای تولد «ابوعلی سینا» و «زکریای رازی» قدر و قیمت پیدا کردند و شدند مال آنها! (توضیح: اما مثلا با توجه به هزینههای دندانپزشکی، فعلا ضرورتی نداشته که روزی را به اسم دندانپزشکی نامگذاری کنند!)
«روز سالمند» هم از زمانی قاطی تقویمها شد که بچهها پدر و مادرها رو از روی تاج سرشان برداشتند و گذاشتند کنج سرای سالمندان! «روز جوان» هم وقتی رفت تو سالنامه ها که نه کار برایشان پیدا می شد و نه مسکن!
حالا فهمیدید چرا روز خبرنگار و معلم و کارگر و.... داریم اما روز بساز بفروش و تاجر و دلال و ملاک و... نداریم!
و حرف آخر : شکی درش نیست که خبرنگاری و معلمی و کارگری و... شغل های شریفی هستند اما اگر مزایای دیگری هم داشتند کمی برایشان بهتر بود. «روز خبرنگار» بر اهالی شریف خبر؛ مبارک باد. به امید روزی که برای آنها هم تندیس یادبود بسازند!
اون حرفهای بالا را فرزین خان پورمحبی زده است و حالا هم چندتا نکته خاص هم از زبون امین بندری بشنوید که هنوز موفق به یافتن بندری برای خالی کردن امانتهایش پیدا نکرده است. واقعیتش، تو این روز که میشه بهعنوان ستوننویس اجباری و شاغل در این روزنامه، تلاش میکنیم تا از اونایی که طول این یه سال سربهسرشون گذاشتیم، تقدیر کنیمنه از همشون، بلکه از یه عده آدم با ظرفیتش میخوام تقدیر کنم.
یه عده دیگه هم هستن که اگه نبود شیرین کاری اونا، عمرا این ستون شکل نمیگرفت، این خوشگلا که واقعا فکرشون محشره هر روز بهونه میدادن دستم تا واسشون بندری بزارم، بزنم تا برقصند، از اونا هم میخوام به شیرین کاریهاشون جدا ادامه بدن که انشاءلله همه چی ختم به خیر بشه و ما از کار و کاسبی نیفتیم. نمیدونید سوژه پیدا کرده چقدر سخته....
حالا اینم روز ماست دیگه، یعنی همون ما است، با اون محصول لبنیاتی اشتباه نگیرد، این روز رو به همه طنازهای دنیا که اگه نبودن دنیا یه چیزی کم داشت، تبریک میگم.