امین بندری:
نمیدونم گذرتون به کباب لقمهایهای تهرون افتاده یا نه، همچی دود و دمی میکنند و ملت همیشه در صحنه برای سیر کردن شکم به صف میشوند که دیدن داره به خدا، تازه همشون هم یه دونه هستند و هیچ شعبهای ندارند. تو این سالهایی که زیاد رفتم تهران و برگشتم، یکی از مظاهر تهران رو هم همین کبابلقمهایها میدونم که به همراه سمنوی عمه لیلا و سوهان حاجحسین و پسران پراکنده هستند اما نه خبری از عمه لیلا میبینی و نه از حاج حسین، اینجا همه عمو هستند، عمو رضا، عمو حسین، عمو قلی، عمو مصطفی و عمو مهرداد و عمو یونس، خلاصه کلی هم آشپز دارند و رو این ناودونهای کوچیک و آتش آرومی میذارن و دود میکنن تو هوا.
تا الان هم نخوردم و بعد از این هم نخواهم خورد، این هم البته دلیلی بسیار مهم و متقن دارد که نباید از دید شما دور بماند. من اول فکر میکردم اینا گوشت هستند که تو سینی میریزن و میمالن و بعد هم با چاقو تکه تکه میکنند و با دو برگ سبزی تحویل ملت میدن و ملت هم به خیال اینکه گوشت هست، میشینن و چنان با ولع میخورن که نگو و نپرس. درآمد هم که در حد همین پروژه زمینهای چمن است، اما دیگه پورسانتش رو کسی نمیگیره.
یه روزی یه بنده خدایی ما رو فرستاد بریم ناصر خسرو و براش یه کاری انجام بدیم، ما رفتیم تو یه پاساژی که اولش فکر کردم انباری ارتش شوروی سابق و شرکت کانون است، یعنی اینقدر دوربین بود، دم در ورودی هم یکی از همین عموها داشت کباب میپخت و منم گرسنه وسوسه شدم که بروم و یکی دو تا لقمه بگیرم و بخورم و بعدش کارم رو راه بندازم.
دیدم یکی یه پاکت مثل پاکت سیمان دستش گرفته و داره یه چیزی رو آسیاب میکنه، گفتم خدا این سیمان آسیاب میکنه واسه چی میخواد! خوب که دقت کردم دیدم نه این پاکت سویا است که ارباب با طیب خاطر به حلق آسیاب میریزد، یه ده دقیقهای کارم طول کشید و اومدم دیدم هنوز بابا داره با پشتکاری در حد ساخت دهکده سنگفرش بیخ گوش بوشهر، داره همچنان آسیاب میکنه، گفتم خدا این رو واسه چی میخواد، طبع کنجکاوم گل کرد و رفتم سراغ همون عمویی که دم در داشت مشتریهاش رو راه میانداخت و هی دود میکرد که اون سر باب همایون میرفت، گفتم ببخشید این مغازه شماست؟ گفت: قابل نداره، بله داداش، مال ماست، امری بود؟
گفتم: نه، همینجوری سوال کردم و بعد هم به ملتی که که سویای کباب شده در روغن نباتی رو نوش جان میکردند نگاه کردم و راه افتادم و پشت سرم رو هم نگاه نکردم. حالا جریان این آقایان هم استانی ما است که بدل رو به جای اصل دارن تحویل مردم میدن، آهای مردم، من دیدم گول نخورید، این یک هشدار رسمی است!!