کریم جعفری:
چند روزی است که خبری دهان به دهان میچرخد، خبری مبنی بر اینکه رهبر انقلاب محمود احمدینژاد را از ورود به انتخابات آینده به صورت شفاهی بر حذر داشته است. این خبر در طول این روزها در محافل سیاسی کشور مبنای اصلی ارزیابی در انتخابات آینده ریاستجمهوری قرار گرفته است.
بر اساس شمِّ خبری و سیاسی خبری خود، ما این خبر را تایید میکنیم چرا که اگر در غیر این صورت بود، باید توسط دفتر رهبری تکذیب میشد، که نشد. در اینکه چرا محمود احمدینژاد نباید در انتخابات آینده ریاستجمهوری حضور داشته باشد، میتوان مثنوی هفتاد من کاغذ نوشت، گروهی در رقابت با آیتالله هاشمی، تازه بهدوران رسیده نارسیدهای را بزرگ کردند تا همه ارکان انقلابی کشور دچار خسران شود، به جرات میتوان گفت، ضربهای که دولت مهرورز احمدینژاد و تفکر احمدینژادیسم به کشور زد، تیمورلنگ به ایران و تمدن ایرانی نزده بود.
در حوزه اندیشه اصل بر تکفیر طرف مقابل قرار گرفت، با دست بردن در روایات شیعی و سطحی کردن مبحث ریشهدار انتظار مردم را به اصول اساسی تشیع و اسلام ناب محمدی بیاعتقاد کردند. هر کس که احمدینژدایسم را قبول نداشت، ضد خدا، ضد دین و ضد انقلاب بود. این نوع تفکر را میشد در اخراج هزاران استاد دانشگاه و فراری دادن دهها هزار مغز متفکر از کشور به وضوح دید.
در حوزههای فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و بینالمللی آنچه که احمدینژاد و اطرافیانش کردند، خسارتی بزرگ و جبرانناپذیر برای کشور بود. قطعنامههای که کاغذپاره بودند و بسیاری از دوستان وی آن را بیتاثیر میدانستند، چنان بلایی بر سر کشور درآورد که برای لغو آنها ناچار شدیم در حوزه هستهای امتیاز بدهیم تا به مرحله نفت در مقابل غذا نرسیم، بلایی بر سر اقتصاد کشور در آمد که ریال تبدیل به هیچ شود و میلیونها ایرانی یکشبه فقر را تجربه کنند، در حوزه فرهنگی افرادی برکشیده شدند و کارهای ضدفرهنگ ایرانی اسلامی صورت گرفت که ذهن هر انسان هوشیاری را میآزرد.
آن قهر 11 روزهای که احمدینژاد از آن استفاده کرد تا چین و چروکهای صورت و پیشانیاش را بوتاکس کند و اخمهایش اندکی ملیحتر شود را هم کسی فراموش نکرده است. تبعات رفتارهای پوپولیستی و خارج از اخلاق تیم احمدینژاد بهگونهای بود که کشور هنوز هم دارد تاوان آن را میدهد. اما در اینکه چرا رهبری مخالف آمدن دوباره احمدینژاد است، علاوه بر دلایل بالا میتوان به هزینههایی اشاره کرده که ایشان در جایگاه مطلع اول کشور از آن خبر دارد و میداند که حتی حضور دوباره وی، امنیت روانی، اخلاقی و سیاسی جامعه دوباره به هم میریزد.
کسی بگم بگمها را فراموش نکرده است، کسی اتهامات غیرانسانی و غیراخلاقی به رقبای سیاسی را فراموش نکرده است، کسی فراموش نکرده چگونه ملت خموده، سرخورده و تحقیر میشدند و اینها را رهبری به خوبی به یاد دارد و از همینرو است که نمیخواهد نشاط نسبی که در کشور به وجود آمده دچار نقصان شود. البته میتوان به این سیاهه مطالب بسیاری را هم افزود، اما کافی است به سخنرانی رهبری در بهمنها سال 94 با دقت بیشتری گوش دهید که چگونه اقدامات احمدینژاد در تفرقه بین سه قوه را تقبیح کردند یا در همین دیدار اخیر با مسوولان سرشماری کشوری که از آمارهای عجیب و غریب ابراز گلایه کردند. به هر حال، معجزه هزاره سوم بهتر است همانجایی که هست بماند و زحمت ایجاد نکند.