bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۶۱۴۵
تاریخ انتشار: ۵۸ : ۱۶ - ۳۰ آبان ۱۳۹۵
با روی کار آمدن متحدان سنتی صهیونیسم‌ها در واشنگتن؛
جهان در حال تغییر است، نگاهی هر چند اندک به تحولات موجود در منطقه و غرب نشان می‌دهد افراطی‌گرایان و با دیدگاهی نژادپرستانه، بعد از سال‌ها دوباره قدرت را در دست گرفته‌اند.
بامدادجنوب- سید‌علی موسوی:
جهان در حال تغییر است، نگاهی هر چند اندک به تحولات موجود در منطقه و غرب نشان می‌دهد افراطی‌گرایان و با دیدگاهی نژادپرستانه، بعد از سال‌ها دوباره قدرت را در دست گرفته‌اند.
از خاورمیانه گرفته تا امریکا متحدان سنتی با هم، هم‌دوره شده و می‌توانند دوران سیاهی را به خاورمیانه ملتهب بازگردانند. در همین حال، هم زمانی حضور ترامپ و نتانیاهو دو راست‌گرای افراطی و دو فرد از دو حزب متحد سنتی نیز می‌تواند فشارها بر جهان اسلام به‌ویژه پاشنه آشیل بحران منطقه یعنی فلسطین را بیشتر کرده و کشورهای مسلمان باید با انسجام بیشتر چنین تهدیدی را بر طرف کنند.
روزگار توازن قوا در منطقه به هم ریخته و کاملا مشخص است که با پیروزی دونالد ترامپ و دستیابی جمهوری خواهان جنگ سالار و بعضا راست مسیحی؛ اینک هم صهیونیست‌های راستگرای مسلمان‌ستیز در اسرائیل در راس هرم قدرت قرار دارند و هم راستگراهای مسلمان ستیز جمهوری‌خواه در امریکا.

معنای این معادله آن است که با توجه به ترکیب هرم قدرت در اسرائیل و امریکا منطقه مسلمان‌نشین غرب آسیا به‌ویژه سرزمین‌های فلسطینی شاهد تشدید فضا خواهد بود و تحولات به سمت درگیری‌ها پرشدت پیش خواهد رفت. اما چه معادله‌ای در هرم قدرت امریکا و اسرائیل وجود داشت که یک دهه پیش تغییر یافته بود؟ پاسخ این‌که براساس سندی نانوشته‌ در امریکا و رژیم صهیونیستی چنانچه در امریکا دمکراتها صاحب قدرت بودند در اسرائیل می‌بایست حزب کار در راس هرم قدرت قرار می‌گرفت و اگر جمهوری‌خواهان پیروز انتخابات بودند نامزد حزب لیکود اسرائیل پیروز انتخابات سراسری این رژیم می‌شد. 
همه چیز در حال تغییر است
با تحلیل مسائل به وجود آمده در گذشته می‌توان به این نتیجه رسید که هم‌زمان شدن حضور طرفین در قدرت می‌تواند منجر به تصمیماتی سختگیرانه‌تر در قبال بحران فلسطین شود بحرانی که می‌رود تا یک قرن از آن بگذرد، یک قرن و یک موضوع لاینحل!
در همین حال سابقه همکاری احزاب راست و افراطی اسرائیل و ارمیکا به سال‌ها پیش برمی‌گردد، زمانه‌ای که بیشترین فشارها بر کشورهای عربی در قبال سکوت مقابل جنایات و افسارگسیختگی‌های طرف صهیونیستی از جانب امریکا تحمیل شد.
از سال 2006 میلادی، به‌ویژه با مرگ آریل شارون نخست‌وزیر اسبق رژیم صهیونیستی از حزب راست‌گرای لیکود و پدیدار شدن نشانه‌های شکست طرح جنگی جمهوری‌خواهان در افغانستان و عراق این معادله تغییر کرد. 

با مرگ شارون که با شعار درهم کوبیدن مقاومت فلسطینی در یکصد روز صاحب قدرت شده بود، چپگراهای معتقد به ایجاد طرح دو دولتی (تشکیل دو دولت فلسطینی و اسرائیل در سرزمین فلسطین) در قامت حزب جدیدالتاسیس کادیما (رو به جلو) به رهبری ایهود اولمرت با برگزاری انتخابات زودهنگام به عرصه قدرت بازگشتند. این در حالی بود که در امریکا همچنان قدرت در دست جمهوری‌خواهان به رهبری جرج بوش بود. 
جمهوری خواهان به‌طور سنتی بر تقویت توان نظامی اسرائیل در برابر فلسطینی‌ها و کشورهای اسلامی تاکید دارند و قائل به طرح دو دولتی نیستند. این تضاد در اولویت‌ها که برای اولین‌بار در روابط میان اسرائیل و امریکا پدیدار شده بود با شکست ارتش اسرائیل در برابر رزمندگان حزب‌الله لبنان در جنگ 33 روزه و متعاقب آن تضعیف جناح جنگ سالار صهیونیستی در این رژیم عمق بیشتری یافت.
اختلاف میان سیاست‌های منطقه‌ای امریکا و اسرائیل با سپری شدن روزهای آخر عمر دولت جمهوری‌خواه جرج بوش و نمایان شدن پیروزی دمکرات‌ها در انتخابات ریاست جمهوری سال 2008 امریکا بیشتر به چشم آمد تا جایی که باراک اوباما تلاش دوباره جناح جنگ سالار صهیونیستی برای تقویت موقعیت خود از طریق راه اندازی جنگ 22 روزه علیه غزه را مورد شماتت قرار داد. با وجود این تلاش جنگ سالاران صهیونیستی بر تقویت جایگاه داخلی خود در سال 2009 م با خارج شدن اولمرت از دایره قدرت به اتهام فساد اقتصادی به ثمر نشست و با بازگشت حزب افراطی لیکود به قدرت به رهبری بنیامین نتانیاهو، روابط امریکا به ریاست جمهوری اوبامای دمکرات و اسرائیل به نخست‌وزیری نتانیاهو به تیرگی گذاشت. 

روزهای سرد میان تل‌آویو واشنگتن سپری خواهد شد
این تیرگی ناشی از تضادی بود که در اولویت‌های سیاست‌های منطقه‌ای تل آویو و واشنگتن به‌وجود آمده بود. امریکای مستاصل در عراق و افغانستان در پی سامان‌بخشی به وضعیت شکننده ناشی از پیامدهای جنگ جمهوری‌خواهان در منطقه برآمده بود و اسرائیل که در دو جنگ 33 روزه و 22 روزه شکست خفت باری از مقاومت لبنان و فلسطین متحمل شده بود، در تلاش بود تا از طریق برخورد نظامی با یکی از زنجیره‌های مقاومت منطقه‌ای آبروی از دست رفته را بازگرداند. 
واشنگتن در پی آرام کردن اوضاع منطقه و اسرائیل به‌دنبال تنش‌آفرینی بود. این تضاد در اولویت‌ها از سال 2009 آغاز شد و طی هفت سال اخیر با حضور دمکرات‌ها در راس قدرت امریکا نیز ادامه یافت. اینک با عنایت به سیاست‌های اعلامی و حمایتی دونالد ترامپ نامزد، پیروز جمهوری‌خواهان امریکا در انتخابات ریاست جمهوری به‌نظر می‌رسد آبِ رفته روابط تل آویو و واشنگتن در حال بازگشت به جوی خود است. اگر برخی سیاست‌های اعلامی شخص ترامپ، رئیس‌جمهور منتخب امریکا را از دایره ارزیابی وضعیت آینده خارج کنیم و سیاست‌های اعلامی و اعمالی نیم قرن‌اخیر جمهوری خواهان را ملاک ارزیابی‌ها قرار دهیم چه اینکه در امریکا این سیستم‌های حزبی هستند که راهبردها را تعیین می‌کنند نه شخصیت‌ها، باید اذعان کرد که پس از یک دهه بار دیگر معادله قدرت در اسرائیل و امریکا به حالت عادی خود بازگشته است. 

در امریکا جمهوری‌خواهان قدرت را قبضه کرده‌اند و در اسرائیل هم لیکودی‌ها و افراطی‌ها. سیاست هر یک از این دو حزب در قبال منطقه غرب آسیا و قضیه فلسطین روشن و واضح است. تلاش برای سرکوب و مهار جریان مقاومت به اشکال مختلف در دستور کار هر دو قرار دارد مگر این‌که عوامل و متغیرهایی سبب‌ساز تغییر در اولویت‌های یکی یا هر دو شود. تحلیل حاضر یکپارچگی اولویت‌های جمهوری خواهان و لیکودی‌ها را پس از به دست‌گیری قدرت دونالد ترامپ مفروض داشته است: با عنایت به آغاز انتفاضه سوم در فلسطین و نظر به همراهی‌های جدید کاخ سفید با سیاست‌های سرکوبگرانه و توسعه‌طلبانه حزب حاکم اسرائیل، نتانیاهو به سمت شهرک‌سازی بیشتر، انفصال بیت‌المقدس از سایر مناطق فلسطینی و همچنین سرکوب فعالان انتفاضه و چه بسا راه‌اندازی یک جنگ دیگر علیه نوار غزه حرکت خواهد کرد. 
در صورت وقوع چنین شرایطی، نتیجه مقدماتی این سیاست تل آویو، افزایش و تشدید درگیری‌ها و شعله‌ور شدن انتفاضه سوم و فراگیر شدن این انتفاضه در محیط جغرافیای تاریخی فلسطین خواهد بود. 

این اتفاق فرصتی خواهد بود برای انتقال سلاح از نوار غزه به کرانه باختری که با اماکن حیاتی اسرائیل نظیر حیفا و تل آویو مجاورت دارد. از سوی دیگر تشدید درگیری‌ها به جلب همبستگی با انتفاضه کمک کرده و سازمان‌های مقاومتی فلسطین را که طی یکسال اخیر نسبت به آغاز انتفاضه منفعل بودند، فعال خواهد کرد و ظرفیت‌های تشکیلاتی را در اختیار جوانان انتفاضه سوم قرار می‌دهد. نکته پایانی این‌که تشدید تحولات در فلسطین به جلب همدردی‌های منطقه‌ای و جهانی به‌ویژه دنیای اسلام با فلسطینی‌ها کمک کرده و پس از 5 سال بار دیگر قضیه فلسطین را به کانون توجه و اولویت کشورها و ملت‌های اسلامی تبدیل خواهد کرد. 
طی پنج سال اخیر غرب با ایجاد انحراف در حرکت بیداری اسلامی منطقه غرب آسیا و شمال افریقا که می‌توانست به سمت رهایی فلسطین از اشغال رژیم آپارتاید اسرائیل و نابودی این رژیم گام بردارد، دنیای اسلام را درگیر جنگی ساختگی کرد و فلسطین را از دستور کار این حرکت عظیم خارج کرد.

حالا همه ناظران معتقد هستند با وجود اوضاع خارج از کنترل منطقه و به‌دنبال آن احتمال نزدیکی و ایجاد شدن اتحاد راهبردی سابق میان اسرائیل و امریکا فشارهای بسیار بیشتری برای ایجاد تفرقه و نفاق بر کشورهای مسلمان تحمیل خواهد شد.
بسیاری اتحاد و ایجاد برادری و بسیاری دیگر محاصره اسرائیل و ایجاد نوعی فشار نظامی را بهترین راه مقابله با این معضل می‌دانند. با نگاهی هر چند اندک به شرایط کنونی منطقه و دو قطبی شدن کشورهای مسلمان پس از موضع‌گیری‌ها در قبال بحران سوریه، اتحادی سریع بسیار دور از دسترس به‌نظر می‌رسد.
شاید بهترین راه حل برای این موضوع ایجاد نوعی گفتمان میان کشورهای مسلمان باشد که از تعدد نظرات متضاد کاسته و به‌نوعی همگرایی در مورد بحران‌های منطقه برسند، کاری که تاکنون صورت نگرفته و نتیجه همان تدوام بحران‌های موجود بوده است. 
غرب نیز از این انفعال دنیای اسلام استفاده کرده و با همان سیاست همیشگی خود مبنی بر تفرقه انداختن تمامی کشورهای خاورمیانه را به جان هم انداخته است.
در همین حال سرویس بین‌الملل بامداد جنوب سعی دارد با رصد هفتگی تحولات منطقه و احتمالات موجود، گزارش‌های تحلیلی خود را ارائه داده و نظرات و نتیجه‌گیری نهایی را بر عهده خواننده محترم بگذارد.

نام:
ایمیل:
* نظر: