فریبا کرمی_ بامداد جنوب: خبر ساده بود. در دنیایی که ادعا میکند به یک دهکده کوچک تبدیل شده و هر لحظه پرده از کشف علم جدیدی در حوزه سلامت و پزشکی برمیدارند، شاید این خبر تکاندهنده، هر کسی را در بهت و اندوه فرو میبرد.
«نسترن» در دستان مادرش پرپر میشد و جز اشک و دعا کاری از دست زن جوان برنمیآمد. دختر پنج ساله چشمانش را آرام آرام و با تحمل درد میبست، در حالی که پزشک شهرش در خواب ناز فرو رفته بود و انگار در آن لحظه نه تنها سوگندنامه پایان تحصیلش بلکه انسانیت را نیز فراموش کرده بود.
خبر بهسرعت در فضای مجازی پخش میشد و دست به دست میچرخید. اولش یک خبر کوتاه بود. از مرگ دخترک پنج ساله در روستای پشت پر بخش تنگ ارم. هر کس لینک خبر را میدید شاید آن را باز هم نمیکرد. مرگ دست خداست! این هم مثل بقیه! عمرش به دنیا نبوده اصلا ! خدا به مادر جوانش صبر دهد! بیچاره پدرش! و...
اما کافی بود یک نفر دست به قلم شود و فریاد این خانواده داغدار را به گوش شهرنشینان برساند. باز هم خدا پدر مخترع واتسآپ را بیامرزد. اتفاق ناخوشایندی که در جریان بیماری و نهایت مرگ نسترن رخ داد، در چند خط خلاصه شده بود. «نسترن بر اثر سهلانگاری پزشکان مسوول! مرد.»
این نوشته در پیام خود را به مسوولان میگوید: تمامی مردمان بیتوقع و بیآزار بخش 20 هزار نفری ارم از نظر بهداشت و ردرمان تنها متکی به درمانگاه تنگ ارم هستند. امکانات و خط مشی حاکم بر آن، از 30 سال قبل تغییری نکرده است. این درمانگاه از وجود چهار پزشک بهره میبرد که همزمان دو نفر بهصورت شیفت 10 تا 15 روزه حضور دارند و دو نفر دیگر در مرخصی و یا استراحت به سر میبرند. این پزشکان صبح تا ظهر و عصر از ساعت 16:30 تا 19 بیمار را ویزیت میکنند و اگر بیماری بعد از این ساعت به درمانگاه مراجعه کند، دیدن پزشک برای او تبدیل به رویا میشود، یعنی اگر بیماری ساعت 10 شب مراجعه کند حاضر نمیشوند به مطب بیایند و بنا به گفته خودشان فقط و فقط در مورد بیماران اورژانسی مراجعه میکنند. حالا تشخیص اورژانسی و غیر اورژانسی بیمار به عهده چه کسی است؟ بر عهده نگهبان درمانگاه. بارها و بارها بهعلت مراجعه نکردن پزشکان درمانگاه مراجعه کنندگان مجبور میشوند شب هنگام به بیمارستان برازجان که 70 کیلومتر با بخش ارم فاصله دارد، مراجعه کنند و شوربختانه بهخاطر این معضل بیماران و همراهانشان بارها و بارها دچار دردسرهای عجیب و غریب شدهاند. بعضیها در تاریکی شب و در این مسیر پر پیچ و خم از جاده منحرف میشوند و به پرتگاه و دره سقوط میکنند. خودروی بعضیها دچار مشکل فنی میشود و کسی نیست به داد آنها برسد. برخیها بهخاطر پیچ و خم و ناهمواری مسیر تصمیم میگیرند تا صبح به امید نمردن صبر کنند و صبح به پزشک مراجعه کنند. بعضیها که خطرات مسیر را به جان میخرند و با تاکسیهای دربستی شبانه و با هزاران مشقت هفتخان را میگذرانند و به بیمارستان برازجان میرسند، خیلی خوشبخت باشند که در آستانه مرگ برانکارد سواری میکنند و تا به بخش اورژانس برسند عزرائیل جلوی چشمشان ظاهر میشود. حال منظورم از شرح این قصه پردرد این است که پنجشنبه شب گذشته خانواده یک دختر بچه پنج ساله به نام نسترن دواری ساکن پشت پر با طی مسافت 30 کیلومتری دخترشون رو بهعلت عقربگزیدگی به درمانگاه تنگ ارم میرسانند و.... » .
تصمیم گرفتیم بقیه ماجرا را از زبان دهیار پشت پر بشنویم و نگاشته کنیم. علی رحیمی در گفتوگو با بامداد جنوب با تائید این خبر گفت: چند شب پیش یک کودک پنج ساله را ساعت 11 شب بهعلت عقربگزیدگی به بیمارستان رساندند. دکتر شیفت شب به بالین دختر آمد و با بیان اینکه بیمار مشکلی ندارد، با زدن دو آمپول ضد حساسیت به نسترن، او را به منزل فرستاد.
دهیار پشت پر ادامه داد: پدر دختر با بیان اینکه دخترش بهشدت بیمار است و باید اورژانسی به برازجان فرستاده شود، با التماس از دکتر خواسته این کار را انجام دهد که با تمسخر پزشک روبهرو شده است.
وی با بیان اینکه پزشک مورد نظر بومی این منطقه نیست، خاطرنشان کرد: متاسفانه پاد زهر در بیمارستان موجود نبوده و بیمار با پدرش بهسمت برازجان منتقل میشود که متاسفانه بدون اکسیژن راه یکساعته را تحمل کرده و سه بار تشنج داشته است.
رحیمی با بیان اینکه بیمار پس از رساندن به بیمارستان برازجان به بخش مراقبتهای ویژه منتقل شد اما سه ساعت بیشتر دوام نیاورد، ادامه داد: متاسفانه غیر بومی بودن و تعهد نداشتن ممکن است در بسیاری از موارد باعث بیتوجهی به بیمار شود و مسوولان نیز سعی خود را برای توجیه این مساله به کار میبندند.
امثال این اتفاق ناخوشایند در بسیاری از نقاط محروم ممکن است اتفاق افتاده باشد و بالاخره باید زمانی به این موضوع رسیدگی شود. زمانی که مانند این موضوع نوشداروی بعد از مرگ سهراب نباشد.