کریم جعفری:
روز شنبه خبر درگذشت فیدل کاسترو رهبر کوبا از طریق تلویزیون رسمی این کشور اعلام شد. در این مورد بسیار نوشته شده است. همه از زاویه نگاه خود به سوسیالیست دوستداشتنی کوبا پرداختهاند، اما اینکه چرا او مانند رفیق قدیمی و مبارزش، ارنستو چه گوارا دوستداشتنی بود، خود مبحث دیگری است.
کوبا با یکصدهزار کیلومتر مربع وسعت در یکصد کیلومتری مرزهای ایالات متحده امریکا قرار دارد، پس از ورود انقلابیون کوبایی به هاوانا و سرنگونی باتیستا، سوسیالیسم که در آن دوران طرفداران بسیاری داشت در این جزیره که تنها محصولش شکر بود و بس، حاکمیت یافت، تفکری که با فروپاشی بلوک شرق در آخرین دهه از قرن بیستم ناتوانیاش در اداره امور بر همه اثبات شده بود.
سوسیالیسم هنوز هم دوستدارانی دارد، آنها نه بهخاطر اینکه سوسیالیسم تفکر بسیار خوب و پویایی است حامی آن شدهاند، بلکه در این تفکر چند نکته عمیق وجود دارد که باعث شده تا گروهی بسیاری در گوشهکنار جهان حامی آن باشند و هنوز هم رهبرانی با این سطح تفکر در آنها به قدرت برسند. سوسیالیسم به دلیل شعار مساوات و برابری که میدهد در نگاه اول شیرین است، این شعار باعث شده تا روحیه مبارزه برای رسیدن به این دو مقصود در بسیاری از افراد متبلور شده و بدون آنکه بخواهند حکومتی سوسیالیستی تشکیل دهند، برای آن مبارزه کنند.
در طول دهههای گذشته افراد مختلفی با هویتهای گوناگون به کمک چریکهای سوسیالیستی رفتند که میخواستند با دیکتاتوری مبارزه کنند. همین امروز در سوریه بسیاری از غربیها در کنار کردها و یا ارتش سوریه سرگرم مبارزه با تروریسم تفکیری داعشی و النصرهای هستند که تفکر دیکتاتوریشان زبانزد خاص و عام است. یا بسیاری از چپگراهای جهان در کنار فلسطینیها و علیه اشغالگری و ظلم صهیونیستها جنگیدند و هنوز هم از این دست انسانها پیدا میشوند.
دلیل دیگر محبوبیت سوسیالیستها، تقابل لیبرالها با آنها بود. لیبرالیسم برای آنکه خود را موفق جلوه دهد، دست به یک انتخاب خیلی هوشیارانه زد. با علم به ناتوانی سوسیالیسم در اداره کردن اقتصادهای فقیر به تقابل با آنها پرداخت، 99 درصد ثروت جهان در دست یکدرصد جمع شد و این بیعدالتی باعث شد تا بسیاری از افراد به دلیل دشمنی با لیبرالهایی که مانند افعی همه چیز را بلعید و امپراتوریهای گستردهای راهانداختهاند، به سمت سوسیالیسم کشیده شوند. آنها شاید باوری به تفکرات سوسیالیستی نداشته باشند، اما وجه عمومی آن را انتخاب کردند. آنچه در انتخابات اخیر امریکا روی داد، تقریبا «نه» بزرگی به «نئولیبرال»هایی بود که پس از فتح جوامع خود به سمت فتح جهان میرفتند.
اگر شما بخواهید فیدل کاسترو را از این منظر نگاه کنید، متوجه دلیل محبوبیت او میشوید، او با همین شیوه هم توانست در نزد مردم خود دلربایی کند و جشن چندصد نفری مخالفانش در میامی فلوریدا در میان اشکهای میلیونها کوبایی که فیدل پیر را برای همیشه از دست دادهاند، گم میشود. شاید مرام سوسیالیستی بمیرد، اما مرام افرادی مانند کاسترو که آبرویی برای این تفکر دست و پا کردند، تا همیشه زنده خواهد ماند.
نگارنده نه طرفدار کاسترو است و نه کاری به کار سوسیالیسم دارد، اما به این نکته اعتقاد قلبی دارد که تکفرات انسانها را نمیسازند، بلکه برخی اوقات این افراد هستند که به تفکرات آبرو و اعتبار میدهند. کاسترو و چهگوارا از این دست افراد بهشمار میروند.