بامداد24/سید علی موسوی:
از مدتها پیش از سقوط شهرهای زرخیز قفقاز که بهمدت چند هزار سال زیر فرمان ایران بودند، همیشه یک جمله در مورد این منطقه گفته میشد، آن هم این بوده که هیچ حکومتی هیچگاه نمیتواند مردم این منطقه را آرام کند و قفقاز تا ابد گورستانی برای هر کشوری خواهد شد که قصد تسلط همیشگی بر آن را داشته باشد؛ موضوعی که در عصر معاصر نیز گویا روسیه در حال تجربه آن است.
یکی از این مناطق، جمهوری خودمختار چچن است که تحت حاکمیت روسیه اداره میشود. هر چند کارشناسان معتقدند مسکو تمام امور را به دست رهبر جوان این منطقه یعنی رمضان قدیروف سپرده است.
رهبری جوان، خودکامه اما بسیار باهوش، در این میان رهبر چچن با اتخاذ موضعی حامی پوتین از تحکیم کنترل شخصیاش بر چچن سود میبرد و در ازای آن با روسیه برای مقابله با تهدیدهای امنیتی در قفقاز شمالی همکاری میکند اما شواهد اثبات میکند که حمایت قدیروف از پوتین بر پایه وفاداری شخصی نیست و وی رغبتی برای خدمتگزاری به پوتین ندارد و قدرتنمایی مکرر پرسنل نظامی چچن راهی هوشمندانه برای هشدار به روسیه درباره هزینههای بالقوه نقض خودمختاری چچن است.
چچن در حال فاصله گرفتن از روسیه است
در آوریل 2015 رمضان قدیروف گفت که نیروهای امنیتی چچن حق دارند تا به روی هر یگان نظامی روسیه که بدون مجوز در چچن فعالیت میکنند، آتش بگشایند. تاکید قدیروف روی این مساله توجه کرملین را جلب کرد و این گمانهزنی را به وجود آورد که روابط پوتین با قدیروف به تیرگی گراییده است. شایعات درباره مشارکت احتمالی چچن در قتل بوریس نمتسوف، منتقد سرسخت پوتین، هر چه بیشتر این ادعاها را پررنگ کرد و به این نگرانی دامن زد که پوتین کنترل خود بر نمایندهاش در چچن را از دست داده است.
اگرچه از درگیری آشکار میان این دو رهبر پرهیز شده است اما وخیم شدن بیشتر روابط میان پوتین و قدیروف میتواند از دو طریق تاثیری منفی بر نظام امنیتی و جاهطلبیهای ژئوپولتیک پوتین بگذارد. اول آنکه پوتین استفاده از قدیروف بهعنوان نماینده روسیه را شکلی از امپریالیسم غیر مستقیم در نظر میگیرد که قابل انتقال به سایر کشورهای مستقل مشترکالمنافع (CIS) همانند اوکراین و مولداوی است. دوم آنکه، سیاست پوتین در قبال چچن اختلافاتی را در میان نخبگان کرملین بهخصوص در داخل سرویس امنیت فدرال روسیه (FSB) برانگیخته است و پوتین نمیتواند آنها را بهسادگی سرکوب کند.
پوتین قفقاز شمالی را به چچنیها سپرده است
ولادیمیر پوتین در سال 2007 قدیروف را بهعنوان رئیسجمهوری چچن منصوب کرد، چراکه بهدنبال نمایندهای قابل اعتماد بود تا تهدید شبه نظامیان افراطی در چچن را سرکوب کند. قدیریف صاحب گروهی شبه نظامی موسوم به قدیروفتسی (Kadyrovtsy) است که از تلاشهای روسیه برای تحکیم کنترل بر قفقاز شمالی حمایت میکند. توانایی قدیروف برای ترکیب سرکوب وحشیانه با انتخابهایی از فرقه مسلمانان سوفی برجسته موسوم به قادریه (Qadiriya) وی را یکی از مولفههای حیاتی امپراتوری بزرگ پوتین کرده که برای منطقه CIS طراحی شده است. موفقیت قدیریف در رساندن کرملین به اهدافش و نیز وفاداری وی به نظام پوتین موجب شده است که رئیسجمهوری روسیه گمان کند که انتصاب قدیروف یک تصمیم نمونهای است که قابل اجرا در سایر کشورهای CIS است. گرچه پوتین نمیتواند رهبران مورد نظر خود در خارج از مرزهای روسیه را تعیین کند اما وی با جدیت بهدنبال فرصتهایی است تا زمانی که رهبران حامی روسیه به قدرت میرسند، قدریفهایی را در سایر کشورها ایجاد کند.
آیا کرملین خواهان برکناری آرام قدیروف است؟
بسیاری از نخبگان سیاسی روسیه مخالف حمایت بیقید و شرط پوتین از قدیروف هستند. توماس دی وال، در یادداشت جدیدی برای مسکو تایمز این مخالفت را به تاریخ نظامی چچن رجعت میدهد که آنها به منافع روسیه خیانت کردند. نخبگان سیاسی روسیه همچنین از طریق سلطه پرسنل امنیتی محلی چچن در داخل یگانهای FSB منطقه خودمختار گوش به زنگ شدهاند. مقاومت علنی قدیروف با تلاش پوتین برای سرزنش چچن برای قتل بوریس نمتسوف تردیدهای بیشتری را درباره سیاست پوتین در قبال چچن ایجاد کرد. بسیاری از تحلیلگران اتهامزنی میان FSB و قدیروف بر سر قتل نمتسوف را دلیلی میدانند که اثبات میکند کنترل ظالمانه پوتین بر دولت روسیه محدودیتهایی دارد. پل گوبل، کارشناس یورو آسیا بحث میکند که پوتین میتواند به اختلافات داخلی میان رهبری سرویس امنیت فدرال روسیه و قدیروف اجازه رشد دهد، چراکه مخالفت شخصی، قدرت نسبی پوتین را بر دو جناح افزایش میدهد. اگر این اختلافات به نفاق علنی برسد، پوتین بیشتر آسیبپذیر میشود. پوتین در صورت علنی شدن اختلافات با فشار مردمی بیشتری برای تغییر سیاست خود در چچن مواجه خواهد شد. نظرسنجی ایستگاه رادیویی اکو در مسکو نشان میدهد که در صورتی که نزاعی علنی میان قدیروف و سرویس امنیت فدرال روسیه رخ دهد، 58 درصد از ساکنان مسکو از افاسبی و تنها شش درصد از قدیروف حمایت خواهند کرد. با توجه به این عوامل، حمایت پوتین از قدیروف باید مشروط باشد. با وجود این، اتکای روسیه به رهبری چچن برای تامین امنیت قفقاز شمالی و محدود کردن رشد داعش در این منطقه تغییر سیاست پوتین در چچن را دشوار میکند. بنابراین تا زمانی که پوتین نتوانسته قدیروف را مجددا در مشت آهنین خود بگیرد، جاهطلبیهای هژمونیک وی در کشورهای مستقل مشترکالمنافع و کنترل بر نخبگان سرخود سرویس امنیت فدرال روسیه بلاتکلیف میماند.
اکنون به نظر میرسد قدیروف با آگاهی از این جو موجود که علیش شکل گرفته در حال فاصله گرفتن از مسکو و رفتن به صوی استقلال است؛ استقلالی که بهطور قطع روسها نمیتوانند مانعی در برابر آن باشند، زیرا سرکوب منطقه پرآشوب قفقاز هیچگاه ممکن نبوده و حالا به نظر میرسد روسها توسط گرگ قفقاز پشیمان خواهند شد.