عشق اول و آخر من تئاتر است
کد خبر: ۱۰۰۵۶
تاریخ انتشار: ۰۱ : ۱۸ - ۲۹ آبان ۱۳۹۶
روایت جهانگیر اژدری از تئاتر:

عشق اول و آخر من تئاتر است

جهانگیر اژدری هنرمندی است که سال‌ها سختی کشید تا توانست راه خود را به کمک محمد درمنش کارگردان نام‌آشنای سینمای ایران در هنر بیابد، البته به عقیده خودش تازه در آغاز راه است و تا رسیدن به اوج بازیگری‌اش هنوز فاصله دارد.
عشق اول و آخر من تئاتر استبامداد جنوب- الهام بهروزی:
جهانگیر اژدری هنرمندی است که سال‌ها سختی کشید تا توانست راه خود را به کمک محمد درمنش کارگردان نام‌آشنای سینمای ایران در هنر بیابد، البته به عقیده خودش تازه در آغاز راه است و تا رسیدن به اوج بازیگری‌اش هنوز فاصله دارد. با وجود این، او توانسته راه پر فراز و نشیب بازیگری را طی کند و اینک به مرحله‌ای رسیده که کارگردانان مطرحی چون داود میرباقری، منوچهر هادی، حمید نعمت‌الله، سیدرضا صافی، محسن درمنش، محمدحسین لطیفی، سیدجمال‌ سیدحاتمی و... از هنرمندی وی در آثارشان سود می‌جویند. این بازیگر که در حرفه‌اش به کسب سیمرغ می‌اندیشد، بسیار صبور، خوشرو و دردشناس است و کمترین ردی از غرور یا تفاخر در وجودش دیده نمی‌شود. او افزون بر این‌که بازیگر توانمندی است، یک شاعر محلی‌سراست که در سروده‌هایش «تاته» را به‌عنوان تخلصش برگزیده است. او در حوزه شعر نیز عناوین برتر فراوانی را در جشنواره‌های شعر محلی استانی، منطقه‌ای و ملی کسب کرده است. در شماره «801» روزنامه قسمت نخست گفت‌وگو با جهانگیر اژدری، بازیگر توانمند گناوه‌ای که اکنون به یک چهره کشوری تبدیل شده، منتشر شد که در آن بیشتر به معرفی این هنرمند پرداخته شد و اینک در این شماره قسمت دوم و پایانی این گفت‌وگو منتشر می‌شود.

شما فکر می‌کنید چقدر محبوب هستید؟
سعی می‌کنم بیش از شهرت به محبوبیت فکر کنم، چون محبوبیت با خود شهرت به همراه دارد اما شهرت همیشه محبوبیت نمی‌آورد... اگر مهربانی و صداقتی در وجودم مانده از پدر و مادرم است. هزار تومان از کسی جابه‌جا نکردم و حق‌الناس را همیشه در نظر گرفتم. این محبوبیتی را که الان حس می‌کنم دارم، مدیون صداقتم هستم. چند روز پیش اتفاقی برای من افتاد که فهمیدم مردم واقعا مرا دوست دارند. خود من هم عاشق مردم هستم. 

شما برای رسیدن به اینجا زندگی سختی را پشت سر گذاشته‌اید، برای همین در حال حاضر برای معرفی هنرمندان هم‌استانی که در شرایط سختی خود را بالا کشیده‌اند تلاش ویژه‌ای می‌کنید، همکاری با برنامه هزارداستان در معرفی میهمانان آن یکی از این تلاش‌هاست، هدفتان از این کار چیست؟
من اساسا خدمت کردن را دوست دارم. از آوردن نام خودم هم همیشه گریزان بوده‌ام. در ذهن خودم می‌گویم همیشه دو نوع انسان داریم: انسان‌هایی با ذات خوب و انسان‌هایی با ذات بد. «بدذات‌ها» آدم‌هایی هستند که دوست ندارند اطرافیانشان رشد کنند، چون همیشه می‌خواهند روی آنها تسلط داشته باشند اما ذات خوب‌ها، آنهایی هستند که مایلند دوستانشان پیشرفت کنند تا به توانایی‌های خودشان تکیه کنند، چیزی از آنها نخواهند و محتاج آنها نشوند، این دسته آدم‌ها دوست دارند که دیگران به مراحل بالاتر برسند. من حقیقتا در زندگی همیشه به‌دنبال این رویه بودم که به دوستانم خدمت برسانم و از آنها دائم بیاموزم؛ چه در حرفه‌ام و چه در زندگی خصوصی‌ام. از این‌رو، در همه حال همیشه مایلم هر کاری که از دستم بر بیاید برای دیگران انجام بدهم.

«هزارداستان» هم یک برنامه ویژه برای انسان‌های موفق و البته خاص است. در این برنامه تلاش کردم حاج‌علی زیارت‌زاده را که سالیان سال خدمتگزار امام حسین (ع) بوده و در کنار آن، غواصی است که جان افراد بسیاری را نجات داده است، معرفی می‌کنم. همچنین حاج‌منصور سلمان‌پور که حدود 57 سال دمام می‌سازد و می‌نوازد. من معرف این عزیزان بودم تا در برنامه هزارداستان دیده شوند. همین‌طور ترانه فرخی که به جرات می‌گویم، او اولین توان‌یابی است که امید به زندگی را در من قوت بخشید؛ این دختر فوق‌العاده نجیب و پرانرژی است. من در یک نمایش با وی (در سال ۹۱) همبازی بودم، امید واقعا در وجود او موج می‌زند. او یکی از افرادی بود که به من امید داد تا راهی تهران شوم. تا الان افراد متعددی را به برنامه هزارداستان معرفی کرده‌ام، منتها معیارهای انتخاب این برنامه خاص خودشان است. گذشته از این، دفترهای سینمایی (تهران) با من تماس می‌گیرند، وقتی مرا دعوت به همکاری می‌کند، من همیشه فهرستی از دوستان قدیم و جدیدم به آنها می‌دهم؛ همان دوستانی که با آنها روی صحنه‌ تئاتر آشنا شدم، این دوستان را به آنها پیشنهاد می‌دهم و باعث می‌شوم که دیده شوند. من لذت می‌برم اگر بعدها این دوستان به جایی برسند و موفق شوند. به‌عبارتی همان کاری که سیدجواد زیتونی و حسام خلیل‌نژادی برای من انجام دادند و مرا معرفی کردند، من هم این کار را برای بسیاری دیگر انجام خواهم داد.

یکی از آرزوهای شما این است که روزی رو در روی اکبر عبدی بازی کنید. آیا تاکنون با وی روبه‌رو شده‌اید؟
من انسان مغروری نیستم اما برای همبازی شدن با کسی حاضر نیستم التماس کنم. اسطوره و الگوی من اکبر عبدی است، سال‌هاست عاشق بازی‌اش هستم و در بسیاری از کارهای طنز هم، او الگویم بوده است. البته به‌دنبال تقلید صرف از او نبوده‌ام اما همیشه به‌خاطر تفاوت‌ها و کلیشه‌ای نبودن بازی‌اش، از اکبر عبدی الگوبرداری کرده‌ام. چون دوست دارم که در ایفای نقش‌هایم متفاوت باشم و من از بچگی این تفاوت را در کارهای عبدی دیده‌ام. تنها یک‌بار با او روبه‌رو شده‌ام آن هم در مراسم ختم پدرشان بود، همین که مرا دید، شناخت اما فضا مناسب صحبت کردن راجع به سینما نبود. بسیار انسان مهربانی است و آن‌طور که شنیده‌ام بسیاری را هم به جامعه سینمایی معرفی کرده است. البته چند وقت پیش یک دفتر فیلمسازی با من تماس گرفت که ما تصمیم داریم در یک تله‌فیلم، شما و اکبر عبدی را روبه‌روی هم قرار بدهیم. کار بسیار جالبی است اما این کار هنوز به‌دلیل انتخاب اسپانسر و تهیه‌کننده به مرحله اجرا نرسیده است. امیدوارم آقای عبدی هزاران سال سلامت باشند و من در یک سکانس با وی همبازی شوم.

مایل هستید در چه نقشی بازی کنید که تا به امروز در آن بازی نکرده‌اید و چرا؟
سوال سختی است! چون دوست دارم بسیاری از نقش‌ها را تجربه کنم اما در کار طنز دوست دارم نقش یک آدم کم‌توان یا خُل ‌و ‌چُل را بازی کنم، آدمی که هیچ‌چیز را متوجه نمی‌شود؛ چراکه فکر می‌کنم بتوانم تمام توانمندی‌هایم را در این نقش به نمایش بگذارم و فضای بیشتری هم برای خنداندن مردم خواهم داشت. 

بین تئاتر، تلویزیون و سینما کدام‌یک اولویت شماست؟
تئاتر؛ چون آن را بیشتر دوست دارم؛ بیش از ۱۵ سال تئاتر کار کردم و الان پنج سال است که تقریبا از آن فاصله گرفته‌ام. البته به‌تازگی استندآپ و برنامه زنده کار می‌کنم و درآمدم از این راه می‌گذرد. چون من شغلی دیگری ندارم و به‌دلیل علاقه شدیدم به بازیگری نمی‌توانم شغل دیگری به‌صورت ثابت داشته باشم. مدام هم باید به مادرم در گناوه سر بزنم. از این‌رو، در حال حاضر بخش عمده درآمدم از طریق اجرای برنامه‌های زنده تامین می‌شود اما تئاتر، عشق اول و آخر من است. اگر از لحاظ مالی تامین شوم، دوباره تئاتر کار می‌کنم. با وجود این‌که برای اجرای یک اثر نمایشی خوب، باید سه یا چهار ماه وقت گذاشت و درآمدش هم، مانند سینما و تصویر نیست.

از نظر شما مردم چقدر به خندیدن نیاز دارند و صدا و سیما چقدر می‌تواند در این زمینه تاثیرگذار باشد؟ 
مردم ما به‌شدت به شادی و خندیدن نیاز دارند، چون جامعه آنقدر در یاس و ناامیدی فرو رفته است که مردم مایلند حتی در زمان خوابیدن هم خواب طنز ببینند تا مقداری از زمانشان شاد و مفرح شود اما صدا و سیما با توجه به چارچوب و قوانین خاصی که دارد، نمی‌تواند در این زمینه تمام و کمال ظاهر شود؛ بازیگر و نویسنده هم دست و بالش بسته است و نمی‌تواند آن‌طور که می‌خواهد کار کند. البته در این میان، کمبود بودجه باعث شده صدا و سیما در تولید کارهای فاخر عقب بیفتد. از این‌رو، خیلی از طنزپردازان مستعد، به شبکه خانگی روی آورده‌اند که با استقبال خوب مردم هم روبه‌رو شده است. البته تولید برنامه‌های طنز بسیار حساس است چون در آن بحث قواعد و قوانین، بحث قومیت‌ها و... مطرح است. بیشتر کارهای طنز نیازمند استفاده از لهجه‌ها و گویش‌های رایج در کشور است! اما استفاده از گویش خاصی در برخی از برنامه‌ها در بسیاری از مواقع دردسرساز شده است. به‌طوری که مهران مدیری وقتی می‌خواست سریال طنز «شب‌های برره» را بسازد، برای این‌که به کسی توهین نشود یک زبان جدید را خلق کرد که این از توانمندی وی و نویسندگان متن این سریال نشات گرفته بود، این در حالی است که کمال تبریزی برای ساخت سریال «سرزمین کهن» 10 سال زمان گذاشت تا ساخته شود و چه هنرمندانی که به امید دیده شدن در این سریال بازی کردند ولی به‌خاطر یک دیالوگ اشتباه جسارت می‌شود به نژاد اصیل لر و با اعتراض آنها پخش این سریال ممنوع شد. 

هرچند تلاش شد تا با حذف بخش‌هایی، این سریال بار دیگر با نام «سرزمین مادری» پخش شود اما دوباره با اعتراض این قوم پخش آن تعطیل شد. من احساس می‌کنم که ظرفیت‌ها بسیار پایین آمده است. باید ظرفیتمان را بالا ببریم، بپذیریم که استفاده از گویش شیرین لری یا ترکی یا کردی به جذابیت کار می‌افزاید. من علاوه بر بازیگری شاعر هم هستم و سال‌هاست شعر محلی می‌سرایم. در یوتیوب یک کلیپ من که در آن به همه گویش‌ها حرف می‌زنم، ۸۸ هزار بازدید کننده داشت. این نشان می‌دهد لهجه‌ها و گویش‌های ما محبوب هستند و مردم با شنیدن آن لذت می‌برند. از این‌رو، اگر یک فیلم با لهجه آذری، لری، بوشهری کار می‌شود، حتی این‌که کاراکتر آن داستان یک دزد باشد یا یک خلافکار، باید بپذیریم که تنها یک اثر هنری است، البته در تهیه این‌گونه سریال‌ها باید دقت کنیم که به قومی یا گویشی توهین یا اجحاف نشود ولی قوم‌ها هم باید ظرفیت‌شان را بالا ببرند، شما ببینید فیلم‌های بسیاری به زبان تهرانی ساخته شده که ممکن است زبان یک خلافکار یا قاتل باشد، چرا آنها اعتراض نمی‌کنند؟ ما باید بگذاریم گویش و زبانمان در رسانه ملی آزاد باشد. فیلم و سریال بهترین جایگاه برای معرفی این لهجه و گویش است. ممکن است در یک کاری مثل سرزمین کهن، نویسنده هم دوست نداشته باشد چنین اتفاقی بیفتد ولی سهوا یک دیالوگ خشم یک قوم را بر‌می‌انگیزد. من فکر می‌کنم چون آستانه تحملمان را بالا نبرده‌ایم، به همین دلیل صدا و سیما مجبور شده است یک‌سری قوانین بگذارد تا حدود رعایت شود. ما در شاهگوش می‌بینیم که محسن تنابنده در شبکه خانگی، یزدی، ترکی، لری و.. صحبت می‌کند و به کسی برنمی‌خورد اما اگر همین را رسانه ملی پخش کند ممکن است باعث حساسیت شود و جنجال درست کند.

سخن پایانی؟
در پایان لازم است گلایه‌ای کنم از نشریات استان، سال‌ها پیش که تئاتر کار می‌کردم و در جشنواره‌ها جایزه می‌گرفتم، در سطح استان بوشهر انواع و اقسام نشریات فعالیت می‌کردند اما هیچ‌کس از من چیزی ننوشت، مرا ندید، در حالی که آن زمان نیاز به دیده شدن داشتم و کمک زیادی به پیشرفت من می‌کرد. چون شهرستانی بودم هیچ‌کدام مرا ندیدند. تنها نشریه‌ای که آن زمان مرا دید، هفته‌نامه «بیرمی» بود که دوستم سعید گلچمن عزیز سرویس ادبی آن بود و با من مصاحبه کرد و چند‌بار هم شعرهایم در نسیم جنوب و همین‌طور در «پیغام» چند‌بار خبر کوتاه در مورد من منتشر شد اما بقیه رسانه‌ها با هنرمندان گمنام بوشهری که کمترین افتخاری داشتند، دائم مصاحبه می‌گرفتند اما دریغ از یک مصاحبه با هنرمندان نوپایی چون من. برای همین با خودم عهد کردم که هیچ‌وقت با هیچ‌کدام از این رسانه‌ها مصاحبه نکنم، زیرا زمانی که به آنها نیاز داشتم، دست مرا نگرفتند البته بامداد جنوب حسابش جداست، چون تازه سه سال است در استان فعالیت می‌کند و تا الان نگاه ویژه‌ای به هنرمندان داشته که این بسیار مهم است، همین‌طور هفته‌نامه «صدای بندر» که آن هم تازه‌کار است. حال انتظار دارم مطبوعات که بیشترین نقش را در زمینه معرفی هنرمندان دارند، در معرفی هنرمندان مستعد و خلاق به‌خصوص تئاتری‌‌ها که هنری فقیر است، تلاش بیشتری به خرج دهند و با مصاحبه گرفتن از هنرمندان کمک کنند آنها و توانمندی‌هایشان معرفی شود. خدا را شکر من با توکل به خدا و به کمک تصویر توانستم خودم را بالا بکشم.

نظرات بینندگان