رسانه باید به داد موسیقی بی‌کلام برسد
کد خبر: ۱۰۰۷۱
تاریخ انتشار: ۴۹ : ۱۷ - ۳۰ آبان ۱۳۹۶
روایت بهرنگ حکیمی‌پور از موسیقی بی‌کلام:

رسانه باید به داد موسیقی بی‌کلام برسد

موسیقی هنری است که در پویایی و نشاط یک جامعه نقش بی‌بدیلی را ایفا می‌کند. این گونه هنری در ایران مسیر چندان همواری را طی نکرده و در برهه‌ای از زمان مذهب به حفظ آن (در دوره صفویه) کمک کرد و از آن پس بود که موسیقی وارد جریان جدیدی شد و با مذهب نیز همسو و همراه شد..
بامداد جنوب- الهام بهروزی:
موسیقی هنری است که در پویایی و نشاط یک جامعه نقش بی‌بدیلی را ایفا می‌کند. این گونه هنری در ایران مسیر چندان همواری را طی نکرده و در برهه‌ای از زمان مذهب به حفظ آن (در دوره صفویه) کمک کرد و از آن پس بود که موسیقی وارد جریان جدیدی شد و با مذهب نیز همسو و همراه شد، به‌گونه‌ای که امروز شاهد حضور برخی از سازها در آیین‌های مذهبی هستیم که به غنا و تاثیرگذاری آن آیین می‌افزاید. با وجود این، پس از این‌که در دوره قاجاریه موسیقی به صاحبان اصلی‌اش (موسیقدانان) سپرده شد، مسیر روبه رشدی را در پیش گرفت و حیات تازه‌ای را شروع کرد. این هنر در ادامه راه با ظهور اساتید صاحب‌نامی چون علی‌نقی وزیری، پرویز مشکاتیان، علی تجویدی، پرویز یاحقی، فرامرز پایور، محمدرضا لطیفی، روح‌الله خالقی، کامکارها، همایون خرّم، کیهان کلهر، حسین علیزاده و... به اوج خود رسید و شاهکارهایی پا به عرصه وجود گذاشت که به فخامت و غنای موسیقی ایرانی افزود.

اما این روزها موسیقی حال خوشی ندارد، شاید این ادعا از سوی برخی با اعتراض روبه‌رو شود اما این هنر به‌راستی نیاز به بازنگری و آسیب‌شناسی جدی دارد، دست‌کم در استان‌ها و شهرستان‌ها. یکی از گونه‌های موسیقی که امروز نیاز به تبلیغات و فرهنگ‌سازی همه‌جانبه‌ای دارد، موسیقی بی‌کلام است که عمدتا به‌صورت تکنوازی، همنوازی یا گروه‌نوازی اجرا می‌شود، بسیار شنیدنی و از حال و هوای خاصی برخوردار است و روح و جان را سخت با خود همراه می‌کند. در بوشهر این گونه موسیقی امروز به همت هنرمندان جوانی چون بهرنگ حکیمی‌پور و... دارد مسیر تازه‌ای را تجربه می‌کند که اگر این روند درست هدایت شود، بدون‌شک می‌تواند راه خود را در کنار موسیقی نواحی، پاپ، کلاسیک و... پیدا کند و لحظات ماندگاری را برای مردم رقم بزند. 
بهرنگ حکمی‌پور که اهتمام ویژه‌ای به زنده و پویاکردن موسیقی بدون‌کلام دارد، زاده سال 64 در بوشهر و آهنگساز، مدرس و نوازنده سازهای سه‌تار و تنبک است و از همان کودکی نزد پدرش که جزء گروه «مفتون» بوده، نواختن تنبک را می‌آموزد، بعدها آموزش تکمیلی این ساز ضربی را نزد استاد بهمن رجبی پشت سر می‌گذارد. حکیمی‌پور در سال 80 آموزش ساز سه‌تار را به مدت شش سال زیر نظر سامان رجبی می‌بیند، سپس در محضر استاد مسعود شعاری به فراگیری ردیف دستگاهی و اصول نوازندگی می‌پردازد. وی در ادامه در آموزش این ساز از محضر اساتیدی چون محمدرضا لطفی، حسین علیزاده و داریوش طلایی بهره برد و در سایه پشتکاری که داشت، اینک به یکی از اساتید جوان و ماهر این ساز تبدیل شده است و اینک به آموزش این ساز در دوره عالی مشغول است و توانسته هنرآموزان موفقی چون ایلیا بازیاری و... را به جامعه موسیقی معرفی کند. او تاکنون کنسرت‌ها و کارگاه‌های تخصصی متعددی را در استان و خارج از استان برگزار کرده است که با اقبال خیلی خوبی هم روبه‌رو شده است و با نگاه حرفه‌ای و اصولی که دارد، در پی رونق موسیقی بی‌کلام در استان است. با این استاد جوان ساز سه‌تار گفت‌وگوی مفصلی صورت دادیم که در ادامه می‌آید.

از دید شما دلیل افول موسیقی بی‌کلام کدام هستند؟ چرا این نوع موسیقی امروز مهجور واقع شده است؟
نخست ما باید یک ریشه‌یابی اساسی در این زمینه انجام دهیم که چرا پدیده‌ای رو به افول می‌رود؟ چرا موضوعی در انزوا قرار می‌گیرد؟ بحث ما، موضوع نیاز روز جامعه است. دوره قبل از انقلاب را که بررسی می‌کنیم، می‌بینیم که آن موسیقی دقیقا بر اساس نیاز روز جامعه اجرا می‌شد؛ برای همین مردمی و خواستنی شد. زمان انقلاب هم شرایط اجتماعی-‌سیاسی حاکم ایجاب می‌کرد موسیقی‌هایی که کمی صبغه سرود و سیاست داشته باشند، تولید شود. بنابراین سرودهای انقلابی که ساخته می‌شد، همسو با مردم بود و نیاز آنها را برطرف می‌کرد بعد از انقلاب نیز در دهه شصت و اوایل دهه هفتاد همچنان آن رنگ و بوی در ترانه‌ها محفوظ بود و دیده می‌شد؛ یعنی هنوز اشعار حافظ و سعدی خوانده می‌شد. بنابراین کارهایی چون کار استاد مشکاتیان دیده می‌شد. کارهای استاد لطفی با مردم همراه می‌شد و به‌قاعده شنیده می‌شد، چون نیاز روز جامعه در آن اثر برطرف می‌شد اما کم‌کم که به جلو آمدیم به‌خاطر یک‌سری اتفاقات، سطح سلیقه مردم تغییر کرد. وابستگی مردم به ادبیات کاهش پیدا کرد و این موضوع، از مدارس شروع شد. ما در همه دوره‌‌های تحصیل در مدرسه، یک شعر از نیما و یک شعر از سهراب سپهری داشتیم. فاجعه اینجا رخ می‌دهد. 

اینجاست که کم‌کم پیوند مردم و ادبیات فاخر کمتر می‌شود؛ به‌جایی می‌رسد که دیگر ادبیات تاثیرگذار نیست! به جایی می‌رسد که مردم با ادبیات بیگانه می‌شوند؛ با توجه به این‌که موسیقی و ادبیات با هم عجین هستند، مردم با موسیقی هم کم‌کم بیگانه می‌شوند، حال اگر من بخواهم الان تصنیفی از اشعار سعدی و حافظ برای مردم خاصه نسل جوان بسازم، دیگر برای آنها رنگ و بوی آشنایی ندارد؛ چون این بیگانگی و غربت از مدارس شروع شده است. از این‌رو، وقتی ملتی با ادبیات غنی و فاخر کشورشان بیگانه می‌شوند، بدون‌شک با موسیقی هم که پیوند تنگاتنگی با ادبیات دارد، بیگانه خواهند شد و درکی از آن نخواهند داشت. الان شما ببینید بیشتر اشعار ترانه‌های امروزی، گزارش‌های کلیشه‌ای و چندباره تعابیری مانند خیانت و بی‌وفایی و بدعهدی شده است. من با این فضا نمی‌توانم کار کنم و به‌تبع آن، تولیدات من هم مهجور می‌ماند. مساله بعدی این است که چرا موسیقی بی‌کلام کمرنگ می‌شود؟ مقداری بابت حضور بی‌حساب و کتاب موسیقی پاپ است. همه جای دنیا موسیقی باکلام پرطرفدارترین است اما این دلیل نمی‌شود که موسیقی بی‌کلام از بین برود. انتظار نداریم که موسیقی بی‌کلام سالن بیشتری را به نسبت موسیقی باکلام پر کند اما بایستی توازنی در این میان ایجاد شود، آن هم از سوی دستگاه‌های فرهنگی و متولی. 

به‌عنوان یک مدرس و کنشگر فعال و جدی موسیقی، چه راهکاری را برای برون‌رفت از این انزوای فعلی برای موسیقی بی‌کلام پیشنهاد می‌دهید؟
ببینید یک بخش خروج موسیقی بی‌کلام برعهده اساتید است که دوباره پرکار و فعال شوند. برای مثال استاد علیزاده کارهای بی‌کلام فاخری مانند «نینوا» ساخت که تاثیر شگرفی در جامعه گذاشت اما نسل بعدی که من و همکارانی مثل آقای قمصری باشیم، مشکل اساسی‌مان این است که رسانه از ما حمایت نمی‌کند. من نخستین‌باری که اجرای بی‌کلام در بوشهر گذاشتم، یک تکنوازی را اجرا کردم. چون سازم سه‌تار بود همه گمان کردند الان قرار است که «امشب شبه مهتابه» را بنوازم ولی وقتی قطعه «ترکمن» استاد علیزاده را نواختم، همه شگفت‌زده شدند. آن شب کسی ناراضی از سالن بیرون نرفت. پس موسیقی بی‌کلام هم می‌تواند نیازهای ما را برطرف کند. من و امثال من باید برای اعتمادسازی دیگران با صبوری تلاش کنیم که این کار عمر نوح را می‌طلبد. اینجاست که رسانه باید به کمک ما بیاید. اگر رادیو و تلویزیون به‌جای پخش کردن آثار درجه پنج و شش، آثار فاخر موسیقی بی‌کلام را پخش کنند و به موسیقدان‌‌های قابل فرصت بدهند و اجراهای در خور در رادیو پخش کنند، خب این وضعیت روبه سامان می‌نهد. نه این‌که برنامه‌های موسیقی بی‌‌کلام را ساعت دو شب پخش ‌کنند! که همه خواب هستند.

نقش و عملکرد صدا و سیما را در این خصوص چگونه ارزیابی می‌کنید؟
متاسفانه صدا و سیما در این حوزه چندان موفق ظاهر نشده و این بخش همیشه نادیده گرفته شده که ادعیه و آیین‌های مذهبی ما با موسیقی امتزاج یافته‌اند. کسانی که با موسیقی مخالفند این اصل را در نظر نمی‌گیرند که آن پیوندی تاریخی و جدانشدنی با فرهنگ ما دارد. به‌نظر من، بحث نشان ندادن ساز در رسانه ملی امروزه دیگر بحث اعتقادی نیست! بیشتر شبیه لجبازی شده است. تکلیف را روشن نمی‌کنند که بالاخره موسیقی حلال است یا حرام! اگر این قضیه مشکل دارد به‌طور واضح عنوان کنند که این موسیقی باید تعطیل شود. نشان ندادن ساز رویه زشتی است که همچنان دارد اتفاق می‌افتد. به‌صراحت می‌توان گفت که با نشان دادن ساز، هیچ اتفاق خاصی رخ نمی‌دهد. بسیاری از کشورهای مسلمان، ساز را نشان می‌دهند. آنها هم به اسلام معتقدند. پس این قضیه، اعتقادی نیست.

چرا ما نباید علاوه بر صدای ساز، تصویر ساز را هم نشان ندهیم؟ آیا از خسران آن آگاه هستیم؟
پیش‌تر یک جامعه‌شناس ایرانی عنوان کرد که یک‌سری مسائل برای شما دارد انتخاب می‌شود تا این‌که شما آن را انتخاب کنید و هر چه جلوتر می‌آییم این قضیه دارد مشهودتر اتفاق می‌افتد. از این باب که مگر تشخیص درجه کیفی موسیقی که از رادیو و تلویزیون پخش می‌شود کار سختی است؟ مگر آن کارشناسی که در صدا و سیما فعالیت می‌کند مدرک موسیقی ندارد؟ چرا سطح سلیقه ‌مردم را با پخش برخی از موسیقی‌های بی‌کیفیت پایین می‌آورند، انگار که عمدی در کار است؟! عده‌ای هم از این تنزل، کاسبی می‌کنند. کسانی هستند که در موسیقی ایران حتی ساز هم دستشان نگرفته‌اند اما متاسفانه انتخاب می‌کنند که چه کسی را معروف کنند! الان برخی از خواننده‌های پاپ که هنوز رسما آلبومی عرضه نکرده‌اند اما کنسرت‌هایشان در تهران ۱۰۰ میلیون فروش می‌کند یا خواننده‌ای با یک آلبوم به جایی رسیده که حنجره‌اش را بیمه کرده‌اند. خب، این طبیعی نیست! در یک روند نرمال و استاندارد این اتفاق نمی‌افتد؛ به هیچ عنوان، در هیچ جای دنیا این اتفاق نمی‌افتد مگر این‌که طرف نابغه باشد. پس اینجا کانالی وجود دارد که بانی سوءاستفاده عمدی عده خاصی شده است. کاملا کاسبکارانه با این مساله بغرنج رفتار می‌شود. ضمن این‌که گله‌هایی از آقای رئیس‌جمهور هست که بخش زیادی از تبلیغاتش در دوره دوم را مدیون موسیقی و هنرمندان در شئون مختلف بود. تقریبا تا الان وی به هیچ‌کدام از وعد‌ه‌هایش در دوره انتخابات در مواجهه با هنرمندان و موسیقی عمل نکرده است. فقط اکتفا کرده به برگزاری کنسرت که این هم حداقل خواسته‌هاست!

جشنواره موسیقی جوان فرصت مناسبی است برای مطرح شدن موسیقدانان جدید، آیا از این فرصت استفاده صحیح می‌شود؟
در دوره‌های پیش جشنواره موسیقی جوان، اقدام خوبی انجام شد و این بود که برگزیده‌های هر دوره را در یک گروه جمع‌آوری می‌کردند، آنها یک سرپرست از بین خودشان انتخاب ‌می‌کردند و با یک حمایت جزئی کنسرت‌های ‌بی‌کلام می‌دادند. خب، این اتفاق خوبی بود اما به‌خوبی دیده نشد، چرا؟ حمایت رسانه‌ایِ رادیو و تلویزیون، صورت نگرفت! ضعف دیگر هم این بود که این ایده خیلی خوب را به کسانی سپردند که نتوانستد آن را به‌خوبی پیش ببرند. من فکر می‌کنم باید از آهنگسازان و برگزیدگان باسابقه و خوب استفاده می‌شد که نشد. دولت هم بایستی بیشتر حمایت می‌کرد. اساسا ما از جانب دولت و نهادهای وابسته به دولت مثل وزارت فرهنگ و ارشاد و شهرداری و ... آسیب‌شناسی و دلسوزی در حوزه موسیقی نمی‌بینیم. در صورتی که می‌شود اصولی و اساسی راهکار چید و با رسانه‌ها به‌خوبی به تعامل رسید. ما بسیاری از خوانندگان و موسیقدان‌ها را سراغ داریم که در رادیو و تلویزیون به شهرت رسیدند، مانند سالار عقیلی. پس می‌شود اما دلسوزی نیست!

سخن پایانی؟!
امیدوارم مسوولانی که قبل از انتخاب شدن در هر بخشی، از ریاست‌جمهوری گرفته تا بخش‌های پایین‌تر که وعده و وعیدی راجع به موسیقی و هنر داده‌اند؛ در این زمان باقیمانده، حداقل بخشی از آن وعده‌ها را انجام بدهند. چون واقعا با این وضعیت، جوانانی که در این عرصه کار می‌کنند روزبه‌روز ناامیدتر و سرخورده‌تر می‌شوند. بجد می‌گویم اگر امروز شخصی یک کار فاخر و بی‌نظیرِ بی‌کلام بسازد، مثلا در مایه‌های نینوای استاد علیزاده، باور کنید دیده نمی‌شود و این یعنی فاجعه! به هرحال باید تعاملاتی با رادیو و تلویزیون صورت بگیرد. باید نظارتی صورت بگیرد روی مربی‌ها و شیوه آموزش در آموزشگاه‌ها و خروجی کار تا بتوانیم نوازنده‌ها و خواننده‌های موفقی را به جامعه معرفی کنیم.

نظرات بینندگان