سیدمحمد موسوی کاظمی:
سخنان دوشنبه هفته گذشته «اسحاق جهانگیری» معاون اول رییسجمهوری در شورای اداری استان خوزستان بار دیگر نگاهها را متوجه الزامات و آسیبهای مدیریتی کشور کرد. مهمترین بخش سخنان جهانگیری بایستههای تحول مدیریتی در دستگاه اداری کشور بود: «متأسفانه برخی مدیران بیانگیزه آویزان کشور شدهاند که نه تنها خود شجاعت کنار رفتن ندارند بلکه کسی هم شجاعت کنار زدن آنها را ندارد و گویی این مدیران باید تا آخر روی جهیزیه جمهوری اسلامی بمانند.»
بیان چنین دیدگاهی از سوی جهانگیری، تحلیل و اظهارنظرهایی گوناگون را به دنبال داشت. از دید برخی لزوم تحول در سطوح بالایی مدیریتی و مسوولان ارشد اجرایی، معاون اول دولت دوازدهم را در موقعیت نقد وضعیت کنونی قرار داده و جهانگیری در جایگاهی عالیترین مقام اجرایی پس از رییسجمهوری با وقوف به کاستیهای چهار سال گذشته بر یکی از مهمترین این کاستیها انگشت نهاده است. دیدگاه دیگر در این زمینه معطوف به ناهمخوانی عملکرد گروهی از مدیران میانی و بخشی از قاعده هرم دستگاه اجرایی با سیاستهای کلان دولت در حوزههای گوناگون سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است. علاوه بر این، عدهای با اشاره به نقدهای وارده بر دولت یازدهم در زمینه پربرجایی مدیران دولت پیشین و ادامه کار آنان بهخصوص در سطوح استانی، اظهارات جهانگیری را بهنوعی تکرار چنین انتقادهایی در دوره جدید خواندند.
در این مورد چند نکته مورد بررسی قرار میگیرد:
1. اظهارات شنبه هفته جاری معاون اول رییسجمهوری در زمینه ماموریت دولت در برخورد با ابرچالشهای کشور چون بیکاری، تورم، معضلات زیست محیطی و موانع نظام تامین مالی و بهرهوری، بیش از همیشه ضرورت تحول مدیریتی در کشور را آشکار ساخت؛ ابرچالشهایی که چه بسا در سالهای گذشته مدیریت فرسوده و ناکارآمد در شکل گیری و تداوم آن نقشی اساسی داشته است. با توجه به واقعیتهای کنونی جامعه و چالشهای جدی که گریبانگیر اقتصاد کشور شده، جایی برای درجازدن محافظهکارانه مدیران در جهت حفظ وضعیت موجود و تثبیت موقعیت خود یا مداخله ملاحظات پراکنده وغیرمرتبط برای تثبیت و ابقای این دست مدیران وجود ندارد.
2. یکی از اساسیترین آفتهای سیستمهای مدیریت سنتی که در ایران نیز متاسفانه به چشم میآید، معطوف شدن بخش عمده توان، خلاقیت و ارتباطات پارهای از مدیران به بقا بر کرسی خود و چنبره زدن بر یک منصب است. به همین خاطر بخش عمده ظرفیتی که بایستی صرف ایجاد تحول، ابتکار و حرکت به جلو میشد، در زد و بندهای گوناگون و تلاش برای پاسخگویی به مطالبات غیرمرتبط یا حتی متعارض با اهداف سازمانی مستهلک میشود. در یک کلام، مدیران به اصطلاح سرجهیزیه بهجای رهبری مجموعه خود به سوی انجام کارویژههای محوله و پیشرفت، خود به مهمترین عامل ناکارآمدی مبدل میشوند.
3. گردش نخبگان، چالاک سازی سیستمی، کوچک شدن دولت، جلب مشارکت جوانان و استفاده از توان آنان در مدیریت دستگاه اجرایی کشور مفاهیمی است که سالها زینت بخش و عنصر وجاهت در خطابههای سیاستمداران بوده و همچنین به پای ثابت وعدههای انتخاباتی آنان مبدل شده است. روحانی در گفتوگوی تلویزیونی شامگاه هفتم شهریورماه، در پاسخ به این مطالبات و انتقادات، به برخی محذورات بهویژه در خصوص گزینش وزیر علوم، تحقیقات و فناوری اشاره کرد و اظهار داشت وی نیز از روند موجود و کندی فرایند گردش نخبگان نگران است. در بررسی پیامد حضور جوانان و زنان در بدنه مدیریتی کشور علاوه بر بایستههای جوانگرایی و رفع شکافهای جنسیتی، موضوع تزریق انگیزه اهمیتی فراوان مییابد.
4. تسهیل فرایند گردش نخبگان آنچنان که معاون اول رییس جمهوری نیز ابراز داشته نیازمند شجاعت و مرجح دانستن مصالح عمومی بر منافع فردی در میان مدیران و مسوولانی است که مدیران را برمیگزینند. این شجاعت اما گویا اکنون با دوراندیشی و تدبیر آیندهنگر که ویژگی روحانی بوده و هست درآمیخته تا شاید بجای گزینشهای عاجل و اقدامات ضربتی در تحول مدیریتی، منشایی پایدار را در این زمینه پدید آورد و پالایشگاهی مدیریتی را در فرصت باقیمانده پایهریزی کند.