چند هفته پس از پایان جنگ تحمیلی 12 روزه و در حالی که کشور در آمادهباش کامل برای ورود به مرحله بعدی جنگ است با پیگیری تحولات پیش آمده در سطح کشور میتوان به برخی تصمیمات اشتباه و غیرقابل گذشت در این صنعت رسید که ضربات سنگینی را به تولید، درآمد و وضعیت اشتغال و پایداری اقتصادی کشور وارد کرده است. هر چند در طول این جنگ بسیاری از تصمیمات احتیاطی باید اتخاذ میشد، اما واقعیت آن است که برخی از این تصمیمات ناشی از بیاحتیاطی و نداشتن درک دقیق از واقعیتهای نبرد بوده است.
به گزارش پایگاه خبری بامداد 24؛ دشمن صهیونیستی آمده بود تا به همراهی امریکا و برخی از رژیم مزدور و وابسته، بیشترین ضربات را به زیرساختهای اقتصادی کشور وارد کند، اما حقیقت آن است که عدم درک دقیق از توانمندی دفاعی کشور و نحوه توازن قوا در حوزه راهبردی باعث تصمیم اشتباهی شد که بر اساس آن مهمترین مجتمعهای پتروشیمی کشور در عسلویه و بندر امام به شکل عجیبی تولیدشان متوقف و در برخی موارد تا کمترین ظرفیت ممکن کار کنند. هر چند که پتروشیمیهای متانولی عملا تعطیل شدند، مجموعههایی که در حالت عادی هم مشکلات عدیدهای داشتند.
در حالی که بهای گازی که در اختیار صنایع پتروشیمی گذاشته میشود به شکل غیراصولی بالا رفته، تعطیلی دو هفتهای این صنایع که بازگشت به خط تولید آنها نیز زمان قابل توجهی میطلبید، عملا سود سالانه آنها را بر باد داد. آنهایی که چنین تصمیمی را گرفتهاند با این تصور باطل که رژیم به این صنایع حمله خواهد کرد، مانع از ادامه فعالیت آنها شدند در حالی که اگر اندکی سواد راهبردی داشتند و میدانستند معادلهای که ایران با امریکا در حوزه ضربه زدن به زیرساختهای صنعتی و انرژی وارد کرده بسیار موثر است، هیچ وقت چنین کار اشتباه و تصمیم نابجایی نمیگرفتند.
همان بعد از ظهری که دشمن با یک ریزپرنده به یکی از پالایشگاههای مجتمع گازی حمله کرد، دیپلماسی فعال کشورمان وارد عمل شد تا به امریکا یادآور شود که حمله به زیرساختهای انرژی ایران میتواند چه تبعات ویرانگری را برای سرمایهها و منافع امریکا در سطح منطقه در پی داشته باشد. پس از این اقدام ابلهانه رژیم و هشدارهای روشن کاخ سفید به سگ هارش بود که دیگر هیچ تهدیدی متوجه تاسیسات صنعتی کشور در عسلویه نشد، هر چند یک مدیرعامل نادان و کمخرد یکی از این پتروشیمیهای مهم خبری منتشر کرد که «حمله به پتروشیمی.... دروغ بوده است!!»
انتشار چنین خبری توسط یک مدیرعامل آن هم در شرایطی که واقعاً هیچ اتفاقی در سطح منطقه پارس جنوبی روی نداده بود، نشان میدهد که هنوز فهم و درک درستی از جنگ و پیامدهای آن وجود ندارد. با این حال، تشکیل جلسات روزانه (آن هم در دو نوبت!) برای بررسی شرایط موجود!! باعث شده بود تا مدیران پتروشیمیها که خود مشغلههای فراوانی داشتند همه دچار دردسرهای عجیبی شوند و چنان این جلسات بیخاصیت بود که در روزهای آخر دیگر مدیران رده سوم و چهار خود را به این جلسات میفرستادند.
اما تصمیم اشتباه برای تعطیلی پتروشیمیها در حالی که همه پالایشگاهها در پارس جنوبی در حال فرآوری گاز و تزریق آن به شبکه سراسری بودند، ضررهای هنگفتی را به این صنعت وارد کرد. هنوز مشخص نیست چه فرد یا افرادی پشت این داستان بودهاند، این مساله باید مورد بررسی قرار گرفته و آقایان مسوول در این زمینه با مسوولیت پذیری، فهم بالاتر و نگاه عمیقتر در این زمینهها تصمیم بگیرند. هر چند امیدوار نیستم که درسی از واقعه گرفته شود، ولی سوال مهم این است که چه کسی حاضر است ضرر هنگفتی که برخی از پتروشیمیها متحمل شدند را جبران کند؟!
در هر صورت این روند و رویداد نشان داد که باید ما مدیرانی با توان تصمیمگیری بالاتر، شجاعت بیشتر، توانمندی بالاتر و فهم عمیقتر نسبت به مسائل روز، پدافند عامل و غیرعامل، نیازهای کشور و... در این حوزه نیازمندیم. در حالی که همه مدیران مجتمعهای صنعتی در پارس جنوبی در تمام دوره جنگ در محل ماموریت خود حاضر بودند، غیرعملیاتی شدن این صنایع هیچ توجیهی نداشت، چرا که عملا تهدیدی متوجه آنها نبود، مابهازای هر گونه اقدام خرابکارانه در صنایع نفت، گاز و پتروشیمی ایران، نابودی همه این صنایع در طرف مقابل بود و مسلم بود که دشمن دست به چنین ریسکی نخواهد زد!
باید درسهایی گرفته شود تا درصورت تکرار بشود بهترین تصمیم را گرفت
شاید جنگ چندماه طول میکشید،ایا باید چندماه اقتصاد قلج میشد؟!
یا باید اقتصاد جنگی تعریف شده ودرمواقع جنگ بلافاصله فعال شود؟