کریم جعفری
در طول چند ساعت گذشته که از انتشار خبر امضای یک توافقنامه میان باکو و ارمنستان با وساطت طرف امریکایی میگذرد، شاهد انتشار خبرهای متفاوت، متضاد و گاه قابل تأملی هستیم که همگی نشان میدهند هنوز ماهیت آنچه با وساطت ترامپ امضا شده، دقیق و روشن نیست. هر چندی برای ما هر اتفاقی که بخواهد پای امریکاییها را به مرزهای کشورمان باز کند خطرناک است، اما به یاد داشته باشید که ما در طول 40 سال گذشته با امریکا هممرز بودهایم و تنشهای رسمی مرزی داشتهایم.
از حضور در خلیج فارس در میانه جنگ تحمیلی اول با عراق گرفته تا اشغال افغانستان و عراق، حضور در آسیای مرکزی و آبهای خلیج فارس و امروز هم که به مرحله درگیری مستقیم نظامی رسیدهایم. بنابراین، هممرز شدن با امریکا برای ما تازگی ندارد ولی ماهیت این هممرزی و حضور حتی به صورت تجاری غیرقابل توجیه است. آنطرفی که باید بیش از همه بترسد، روسیه است و نه ایران! شاید شنیدن این صحبت از من کمی عجیب باشد اما واقعیتی است که نمیتوان از آن چشمپوشی کرد.
برای من که تاریخ خواندهام، تحولات در بستر تاریخ بسیار سریعتر از چیزی روی میدهند که ما فکر میکنیم، میخوانیم و تصور میکنیم، با این حال پس از نیم قرن از تنفس شوروی و سپس روسها در قفقاز جنوبی در هوایی که بویی از امریکا (شما بخوانید ناتو) در آن نبود، به دلیل اهمال، حماقت و بلاهت خودشان بار دیگر شاهد تشدید این حضور به شکلهای مختلف هستیم. در حالی که ایران راه مقابله با امریکا در پیرامون مرزهایش را خیلی خوب آموخته، این روسیه است که در بنبست گیر افتاده است.
اجازه دهید در این زمینه مثالی بزنم تا قضیه روشنتر شده و بعد از آن، ماجرا از نگاهی دیگر مرور کنیم: در حالی که ایران در طول 40 سال گذشته که با امریکا هممرز بوده هیچ وقت با امریکا وارد درگیری مستقیم نشد و همواره از ظرفیتهای خود برای دور کردن امریکا بهره گرفت، شاهد آن هستیم که روسها در تنها باری که ناتو به پشت مرزهایشان رسید دست به سلاح برده و با آنها وارد جنگ شدند. جنگ اوکراین باز هم نتیجه سه دهه حماقت و بلاهت رهبران روسیه بود که در برابر گسترش ناتو به شرق بیملاحظگی کرد و امروز ناچار شدهاند تا جنگی پرهزینه را با ناتو انجام دهند که درست است به پیروزی آنها منجر خواهد شد، ولی هزینههایش را نباید فراموش کرد.
روسها اشتباهات بزرگی کردند، کما اینکه ایران هم در طول 15 سال گذشته اشتباهات مهلکی در قرهباغ کرده است اما اشتباهات روسها راهبردیتر، سنگینتر و عمیقتر بود چرا که یک حضور نظامی قوی به همراه نفوذ سیاسی و امنیتی قابل توجه در این منطقه داشت. در حالی که ارمنستان در جنگ قرهباغ در سال 2020 تنها ماند و روسها عملاً پشت ارمنیها را به قولی خالی کردند تا ائتلاف ترکی – عبری- غربی – تکفیری بتوانند منطقه مهم قرهباغ را اشغال کنند، زیربنا و زیرساخت همه این تحولات چیده شد و آنچه امروز به عنوان «پل ترامپ» یا به عبارت بهتر «کریدور تورانی ناتو» در حال شکلگیری است، ناشی از همان اشتباهات بوده است...
روسها نیم قرن پیش با از بین رفتن سنتو در مرزهای جنوبی خود امنیت خوبی را احساس کردند، خطر ناتو از بیخ گوششان رانده شد و ایرانِ مستقل مانع از بازگشت دوباره غربیها به منطقه گردید اما اشتباهی که رهبران کرملین در طول این سالها انجام دادهاند و قرهباغ جنوبی را حیات خلوت خود میدانستند باعث شد تا ما شاهد رویدادی باشیم که مهمترین خروجیاش عضویت رژیم باکو و ارمنستان در ناتو خواهد بود و این از هر کابوسی برای روسها خطرناکتر است. در حالی که آنها در اوکراین میجنگند تا ناتو را از مرزهای خود دور کنند، عضویت این دو طرف در ناتو به صورت عملی محاصره روسیه را تکمیل خواهد کرد.
در بازی ژئوپلتیک، آن کسی که بهتر برنامهریزی کند، آن طرفی که بیشتر دقت کند و با آیندهنگری بالاتری کار را به پیش ببرد بدون شک موفق است. به نظر من محور ترکی – عبری – غربی در این زمینه موفق بودهاند. هر چند این رویداد به باور من با آن هیاهویی که ترامپ راه انداخته چندان همخوانی ندارد و از طرف دیگر ماهیت اختلافات و دشمنی میان باکو و ایروان به شکلی نیست که با یک پل یا جاده یا کریدور بخواهد حل و فصل شود، اما باید دانست که فضایی که ما در آن به سر میبریم به شکل عمیق و دقیقی آبستن تحولات پیچیده و چندلایهای است که برای پیشبرد آن در آینده نیاز به برنامه ریزی بیشتر و دقیقتر است.
تنها راه مقابله با چنین طرحهایی واقعیتپذیری روسها است؛ آنها از زمان فروپاشی شوروی با حماقت و سادهانگاری خود مسیر را برای نفوذ آرام ناتو به سمت شرق باز کردند تا جایی که امروز دارند چوبش را میخورند و اگر در قفقاز جنوبی هم بخواهند به همان شیوه و شکل عمل کنند، تا به خود بیایند شاهد عضویت باکو و ارمنستان در ناتو خواهیم بود! تنها راه جلوگیری از این رویداد و پیشامدهای بعدی، واقعنگری روسها نسبت به تحولات بینالمللی و دیدن شرکای واقعی است. متاسفانه روسها در این سالها حساب ویژهای روی ترکیهای باز کردهاند که با آنها اختلافات ژئوپلتیک دارد و این مساله باعث شد تا سوریه به سادگی از دست بروید!
حالا همین مهم در مورد قفقاز جنوبی هم صادق است؛ اگر روسها تا دیر نشده ماهیت سیاستورزی خود را تغییر داده و با در نظر گرفتن تحولات بینالمللی و جایگاه کشورهای دوست ساز و کار جدیدی را ایجاد کنند میتوانند از آنچه ممکن است در این منطقه روی دهد و در وهله اول ضربهای بزرگ و بیسابقه برای خود آنها باشد، جلوگیری کنند. همکاری و همراهی با ایران که در یک نبرد نفسگیر با ناتو توانست مقابل آنها بایستد و در جنگ روسیه با ناتو کمکهای بیدریغی را به مسکو ارائه دهد، یک راهکار طبیعی و منطقی است. تنها راه نجات روسها، همکاری و روراستی با ایران است و به نظرم در غیر این صورت، باید فاتحه حضور روسیه در قفقاز جنوبی را برای چند دهه آینده خواند و اگر ایران در این منطقه دست به تحرک بزند، به پای روسها نوشته نخواهد شد؛ در واقع، اگر ایران بتواند با چنین طرحی مقابله کند، نفوذش خود در این منطقه را افزایش خواهد داد.