سفری شبانه میان خیال و واقعیت
کد خبر: ۲۹۵۸
تاریخ انتشار: ۵۱ : ۱۲ - ۰۱ اسفند ۱۳۹۴

سفری شبانه میان خیال و واقعیت

نمایش «اگر شبی از شب‌های تهران مسافری...» از آن جمله نمایش‌هایی است که در این مدتی که به معرض نمایش عموم گذاشته شده، خیلی از نگاه‌ها را جذب خود کرده
بامدادجنوب-الهام بهروزی: نمایش «اگر شبی از شب‌های تهران مسافری...» از آن جمله نمایش‌هایی است که در این مدتی که به معرض نمایش عموم گذاشته شده، خیلی از نگاه‌ها را جذب خود کرده و همین‌طور تعدادی از هنرمندان تئاتری‌ شهر را وادار به نوشتن نقدهایی کرده که گاه این اثر را تحسین‌برانگیز و گاه آن را ضعیف دانسته‌اند اما در مجموع می‌توان گفت که این نمایش از جمله نمایش‌هایی است که پیام‌های شنیدنی دارد، به‌خصوص زمانی که پای سخنان کارگردانانش می‌نشینید، آنگاه است که پی می‌برید این نمایش را پیش از این‌که داوری کنیم، باید از زبان پدیدآورندگانش شنید. در قسمت نخست گفت‌وگو با کارگردانان این اثر، یعنی جواد صداقت و الهام ابنی با رسیدن به ریشه‌ ایده‌های این دو، اوج هم‌اندیشی را مشاهده کردیم، در قسمت پیشین این گزارش در مورد متن نمایشنامه، بازیگران این نمایش، حضور آن در جشنواره‌ها و ... سخن گفتیم و در قسمت دوم آن اینک ادامه این گپ‌وگفت را می‌آوریم که تا حدودی پاسخگوی سوالات مخاطبانش خواهد بود.

چطور شد که نام نمایش را تغییر ندادید، با وجود این‌که در متن اولیه تغییراتی ایجاد کردید؟
صداقت: اتفاقا با مشورت‌هایی که با خانم ابنی داشتیم، می‌خواستیم نام اثر را تغییر بدهیم و به این نام «اگر شبی از شب‌های تهرن مسافری...» نامگذاری کنیم؛ تهرن به کسانی می‌گویند که در مراسم زاردرمانی درمان نمی‌شود و این کار بر او تاثیری نمی‌گذارد و باید از شهر خارج شود و در بیابان یا هر جایی خارج از شهر زندگی کند و به نوعی از جامعه انسانی طرد می‌شود، چون در واقع لوکیشن کار ما در اصل یک فضای پرچین یا ساده‌تر بگویم یک هوشای (خس بزی) است که همان‌طور که پیش از این هم اشاره کردیم، طغرل به‌دلیل مرگ ناکهانی «سیاه‌باز» دچار عذاب وجدان می‌شود و در اثر شوکی که به‌خاطر این اتفاق به او وارد شده، روان‌پریش می‌شود و خود را سیاه می‌داند، زن طغرل هم برای درمان وی دست او را می‌گیرد به جنوب می‌آورد تا سیاه را از بدن طغرل خارج کند و در جنوب برای مداوای وی مراسم «زاردرمانی» انجام می‌دهند ولی هیچ اتفاقی نمی‌‌‌‌افتد و زن طغرل دوباره دست او را می‌گیرد و به تهران می‌آورد.

ابنی: چون زن طغرل نمی‌خواست که مردم متوجه مشکل و بیماری طغرل شوند، دست او را می‌گیرد و به خارج از شهر می‌برد و در یک پرچین اقامت می‌کند و هر شب مراسم زاردرمانی را که در جنوب از نزدیک دیده و آموخته، اجرا می‌کند تا شاید با تلنگری به حافظه طغرل، او را به زندگی واقعی برگرداند... .
اما در نهایت از تغییر نام نمایش منصرف شدیم و تصمیم گرفتیم همان نام اولیه را بگذاریم. 
چگونه شد که لهجه شیرازی و کازرونی را برای زبان نمایش انتخاب کردید؟
صداقت: ما با هم‌اندیشی در این نمایش به عروسک «جی‌جی وی‌جی» یا «مبارک» که در میان عوام شیراز به عروسک خیمه‌شب بازی معروف است، رسیده بودیم. خب این یک طرف ماجرا بود و طرف دیگر آن هم به‌خاطر وجود «آکل» در داستان است که در حقیقت از داستان «داش‌آکل» صادق هدایت الهام گرفته شده و «مرجان» دختر طغرل هم از مرجان این داستان گرفته شده که عاشق آکل بوده و این‌که در نهایت چون این شخصیت‌ها شیرازی بودند و به‌خاطر آکل به تهران مهاجرت کردند و در آنجا ساکن شدند، ما تصمیم گرفتیم که لهجه شیرازی و کازورنی را زبان نمایش کنیم تا از این طریق قومیت آنها را به مخاطب انتقال بدهیم که در واقع طغرل و زن طغرل از مهاجران تهران هستند و این مساله به جذابیت آن افزود. 
در این نمایش شما شیوه جدیدی از پرده‌خوانی را ارائه کرده‌اید، این ایده چگونه به ذهن شما خطور کرد؟ 
صداقت: این اتفاق برای نخستین‌بار است که در ایران و حتی در جهان (همان‌گونه که اطلاع دارید در جهان هنر نقالی مختص ایران است و ما در این کار اشاره‌ای هم به این هنر دیرینه داشتیم) پیش آمده است. شما پیش از این در قهوه‌خانه‌ها شاهد پرده‌خوانی بوده‌اید که نقال از روی پرده‌ای ثابت و به کمک یک چوب به نقل داستان می‌پردازد اما ما آمدیم این کار را روی لباس بازیگر طراحی کردیم، یعنی تعداد بازیگران را از سیزده نفر به دو نفر رساندیم و بعد شخصیت‌ها را از طریق طراحی روی لباس در نمایشنامه به‌وجود آوردیم. در واقع برای اولین‌بار بود که چنین اتفاقی می‌افتد، همان طور که اطلاع دارید، هنر نقالی یک هنر رو و آشکار است و این سیستمی که ما در نمایش تعبیه کردیم، کاری نو و پنهان بود و به این طریق که در هر پرده شخصیت‌های دیگری را وارد داستان می‌کردیم. هنر نقالی را در این اثر به سبک نوینیر وارد کردیم. طراحی شخصیت‌های روی لباس ایده خانم ابنی و کار هنرمند هم‌استانی نجمه جعفرزادگان بود و البته ما در یک صحنه از نمایش خود، پرده‌خوانی از جشن عروسی دختر طغرل هم داشتیم.
آیین‌های بومی جنوب چگونه به درون این نمایش رسوخ پیدا کردند؟ و کدام آیین در این نمایش به نسبت آیین‌های دیگر پررنگ‌تر است؟
صداقت: ما همین‌طور که گام به گام پیش می‌رفتیم، به آیین‌ها رسیدیم. آیین‌ها هم آغازگر کار تئاتر جهان هستند، بنابراین ما برای هر شخصیتی که در داستان وارد می‌کردیم یک شکل نمایشی نیز طراحی کردیم. در واقع هیچ‌کدام از این اشکال نمایشی در متن اولیه نبود و همه اینها‌ ایده‌های ما بود. در واقع ورود این اشکال نمایشی به نمایش به‌خاطر فضای آیین زاری است که برای رهایی طغرل از حس ناخوشایندی که بر وجودش چنگ انداخته، وارد داستان کردیم. بعد از آن «دی‌زنگروو»، «عروسک جی‌جی وی‌جی»، «عزاداری»، «بازی در بازی» و... هم کم‌کم به‌طور مختصر وارد نمایش کردیم.
ابنی: زمانی که طغرل شوکه شد این ایده به ذهن ما خطور کرد که آیین زار را وارد متن کنیم و برای درمان وی از آن بهره بگیریم و تنها آیین برجسته این نمایش همان آیین زاردرمانی است و بقیه اشکال نمایشی فرم‌های شبه نمایشی است که در این اثر خلق شده است.
آیا این ایده موسیقی نمایش «اگر شبی از شب‌های تهران مسافری...» هم از خودتان است؟
صداقت: ما خیلی فکر کردیم، با توجه به این‌که یک شخصیتی به‌نام «بز سیاه» را در داستان وارد کرده بودیم که وقتی به انتهای آن نگاه کردیم، رسیدیم به خاستگاه تئاتر جهان که یونان باستان است. شروع تئاتر جهان هم با آیین است و تراژدی در یونان باستان به معنای آواز بز است و ما چون در این اثر با تراژدی روبه‌رو بودیم، ناخواسته به بز سیاه رسیدیم و آواز بز برای ما حیرت‌انگیز شد و به این واسطه بز سیاه با شخصیت تراژیک اثر ما پیوندی عجیب خورد و پوست بز که روی سیاه در حال رقص ب، باعث شد فضای اثر با صدای پوست بز باشد که به نواختن نی‌انبان آن هم دوتا در کنار هم رسیدیم و زمانی که ما این ایده را به محمد‌جعفر سعیدی ارائه کردیم با مخالفت وی رو‌به‌رو شدیم، آقای سعیدی هم یک جوان پرانگیزه و دانشجوی موسیقی است. در ادامه با دو بار نواختن نی‌انبان جفتی خود نیز متمایل به اجرای آن در مراسم زاردرمانی شد و البته همنوازی سه ساز (سنج، دمام و نی‌انبان) در پایان نمایش هم نشان از توانایی و استعداد وی دارد. در مجموع کار وی در این نمایش تحسین‌برانگیز است و از عهده آن به‌خوبی برآمد.
ابنی: من نشستم فکر کردم و در واقع چون شخصیت بز سیاه هم وارد داستان کرده‌ بودیم و سعی داشتیم که همه چیز را به هم ارتباط بدهیم و با توجه به شکل ظاهری بز به این نتیجه رسیدیم که نوازنده دو نی‌انبان را به‌صورت جفتی بنوازد و این ایده با استقبال آقای صداقت روبه‌رو شد.
آیا این نمایش بعد از پایان این اجرای عمومی، دوباره اجرا خواهد شد؟
ابنی: این نمایش ان‌شاالله قرار است که در شش‌ماهه اول سال 95 در تالار مولوی به روی صحنه برود که تمام مراحل اجرا در این تالار و هماهنگی‌های لازم هم انجام شده است و امروز هم امیرحسین حریری، رئیس تالار تئاتر مولوی به بوشهر آمده‌اند تا اجرای ما را از نزدیک ببینند. 
سخن پایانی؟
صداقت: در پایان باید از سید سجاد و سید سبحان محسنی، تهیه‌کنندگان نمایش «اگر شبی از شب‌های تهران مسافری...» به‌طور ویژه تقدیر کنم که در بخش خصوصی تهیه کنندگی کار تئاتری ما را پذیرفتند و مورد حمایت قرار دادند. همچنین از بازی برجسته حشمت‌الله غضنفر، هنرمند پیشکسوت تئاتر بوشهر تقدیر می‌کنم و در این نمایش از تجربیات گرانبهایشان بهره‌ها بردیم. یک خبر خوش هم به هنردوستان بوشهری بدهم که آموزشگاه هنرهای نمایشی آسوریک از 2 اسفند کار خود را آغاز می‌کند و در این آموزشگاه من به همراه خانم ابنی به تدریس هنر تئاتر می‌پردازیم. از روزنامه بامداد جنوب هم تشکر می‌کنیم که در عرصه هنر و فرهنگ نقش پررنگی را ایفا می‌کنند.

برچسب ها: فرهنگ ، هنر ، نمایش
نظرات بینندگان