خسرو دهقانی، فعال سیاسی اصلاحطلب:
در جوامعی که نهادها به بلوغ نرسیدهاند، به خصوص در جوامعی که دچار انقلاب و تطور ناگهانی میشوند؛ شخصیتها و چهرهها همه کارهاند و نهادها محلی از اعراب ندارند. هاشمی رفسنجانی در جامعه انقلابی ایران، بی شک از ستونهای اصلی انقلاب و جمهوری نوپای اسلامی بود، بهخصوص بعد از شهادت چهرههایی چون بهشتی و وفات آیتالله طالقانی و وقایع سال ۶۰، برجستگی او بیشتر هویدا شد. بعد از پایان جنگ و رسیدن به بالاترین مقام اجرائی، حذف پست نخست وزیری و ادغام مسوولیت آن در ریاست جمهوری، نظام نیمه ریاستی به نظام ریاستی نزدیکتر شده و هاشمی نماد اقتدار آن شد.
هاشمی شاید سالها منتظر این فرصت بود تا رسوبات ذهنیاش را که از امیرکبیر وام گرفته بود، اجرائی کند، برای این کار لازم بود که سیاست خارجی را در خدمت سیاست سازندگی قرار دهد و به اصطلاح آن را اقتصاد محور کند. قبل از هر چیز با درایت تمام، دریافت که توسعه در داخل، نیاز به آرامش دارد. لازم بود تا چالش با نظام بینالملل و ترتیبات منطقهای به حداقل برسد و اختلافات منطقهای به تعویق بیفتد. تنشزدایی منطقهای و بینالمللی در دستور کار قرار گرفت و رفت و آمد با مهمترین رقیب منطقهای ایران؛ یعنی عربستان، سمبل این تنشزدایی شد. هشت سال سازندگی و توسعه بر مدار آزادسازی اقتصادی و برنامه تعدیل، استانداردهای اقتصاد ایران را به اقتصاد لیبرال و بازار نزدیکتر کرد و مهمتر از آن با فربه شدن طبقه متوسط و گسترش دانشگاها، اقشار جدیدی از این نوسازی، سر برآورد که مشارکت در سیاست را مطالبه میکرد و جنبش دوم خرداد محصول این دینامیسم اجتماعی و نوسازی اقتصادی و فرهنگی بود. در دوره اصلاحات؛ برخی چپرویها باعث شد عالیجناب سرخپوش لقب گیرد و در انتخابات مجلس ششم در انتهای لیست تهران وارد مجلس شود ولی، همین هجمهها او را وادار کرد انصراف دهد. رادیکالیسم چپ باعث شد حتی دخترش فائزه که در انتخابات مجلس پنجم جلودار بود، از قافله جا بماند و کارگزاران سازندگی به حاشیه رود.
چهره دوم هاشمی بعد از سال ۸۴ و سیطره راست رادیکال در قامت احمدینژاد رخ نمود. هاشمی بهتدریج به چپ گرایش پیدا کرد و جریان چپ، کمی به راست متمایل شد و در یک نقطه میانی، هاشمی و اصلاحطلبان به هم رسیدند. منتقد اصلی تندرویهای احمدینژاد در سیاست خارجی و سیاست و حامی پروری او در داخل شد و آن را گداپروری نامید. همآوایی او با معترضان به وضع موجود و همگرایی و همآواییاش با خاتمی در حمایت از روحانی در انتخابات ۹۲ و لیست امید در انتخابات مجلس در سال گذشته، وی را محبوب اصلاح طلبان کرد. در این دو دهه هاشمی با یک دگردیسی گام به گام، از چهره اول خود فاصله گرفت و مواضع او به منتقدین وضع موجود نزدیکتر شد؛ هرچند هیچگاه میانهروی توام با عملگرایی را از نظر دور نکرد.
مهمترین میراث هاشمی برای نسل حاضر و نسلهای بعد چه چیزی میتواند باشد به جز شیوه زیست سیاسی او؟ اولویت منافع ملی، تعریف جدید از قدرت در مفهوم مسوولیت، قهر نکردن از صحنه سیاست و کنشگری مداوم، میانهروی و عملگرایی، اصلاح تدریجی امور به همراه دگردیسی تدریجی خود، مهمترین میراث هاشمی برای ما و نسلهای آینده است .