عزت از آنِ خداوند است
کد خبر: ۶۷۷۵
تاریخ انتشار: ۴۴ : ۱۹ - ۲۱ دی ۱۳۹۵

عزت از آنِ خداوند است

در این روزها بسیاری در مورد آیت‌الله هاشمی نوشته‌اند و همه هم از خوبی‌هایش می‌گویند، به‌ویژه صدا و سیمای خاصِ کشور ما که متاسفانه در تخریب چهره‌ها و نابودی مملکت دستی بلند دارد.
کریم جعفری:
در این روزها بسیاری در مورد آیت‌الله هاشمی نوشته‌اند و همه هم از خوبی‌هایش می‌گویند، به‌ویژه صدا و سیمای خاصِ کشور ما که متاسفانه در تخریب چهره‌ها و نابودی مملکت دستی بلند دارد. ما هر چند نسبت به بسیاری در کشور که در انقلاب حاضر و ناظر بوده‌اند، کوچک‌تر باشیم، اما آن اندازه م سن و سالمان می‌رسد که خیلی مسائل را یادمان باشد. ما اصولاً روستازاده و آخوندزاده‌ایم، روستازاده به این معنا که از جای محرومی آمده‌ایم، جایی که تا همین چند سال پیش رفتن برق مساله‌ای عادی بود، اما آخوندزاده از این جهت که با خیلی از مسائل درون خانواده آخوندی هم آشنا بوده و بعدها هم در دست و بال همین افراد بزرگ شده‌ام و مسائل را خوب از هم تشخیص می‌دهم. هاشمی را شاید همه از جایگاهش بشناسند، اما آشنایی واقعی من با شخصی بنام هاشمی با خواندن کتاب «مساله فلسطین» بود که در خانه بنده‌خدایی دیده بودم، روی داد.

هاشمی تا دیروز مغضوب بسیاری بود، اما امروز محبوب شده است. شاید این هنر زمانه است که اینگونه افراد را محبوب می‌کند. خیلی‌ها تلاش کردند که در طول یک دهه گذشته آیت‌الله هاشمی را کوچک نشان دهند، چه آن فرد نابخرد که کتاب‌های «عالیجناب سرخ‌پوش» را نوشت و چه آن حقیری که در پیام تسلیتش هم نتوانست دست از عقده‌های کوته‌بینانه خود بردارد. قرار هم نیست که ما تند و کند برویم، قرار بر آن است که حواسمان به محیط پیرامونی‌امان باشد که چه اتفاقی می‌افتد، چه در حال روی دادن است. 
بر اساس آیه شریفه ت«ُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ»، هاشمی بر خلاف کسانی که در صدد خوار ذلیل کردنش حتی تا لحظه آخر بود، با عزت از دنیا رفت. این را به قید حضور میلیونی مردم در مراسم تشیع وی می‌توان دریافت. با این حال، العیاذ بالله ما نه جای خالق نشسته‌ایم که بخواهیم مانند برخی از مخلوقات برایش آرزوی بهشت یا جهنم کنیم. دست او فعلا از دار دنیا کوتاه است و خدای او می‌داند.

با این حال، چند نکته را به‌عنوان روزنامه‌نگار مورد می‌گویم:
نخست آنکه؛ هاشمی معصوم نبود، مثل میلیاردها انسان دیگرِ حاضر در کره زمین. جایز الخطا بود و البته پیش از مرگ تلاش کرد که محبت مردم را بخرد، که خرید و رفت.
دوم؛ هاشمی مرد روزهای سخت بود. از خیلی‌ها گذشت کرد. چند روز پیش بود که جلد همشهری ماه را دیدم، شهردارِ تهران که فکر می‌کرد با رفتارِ احمدی‌نژاد در فحش دادن به هاشمی رای بیاورد غایب بزرگ بود. البته خیلی‌های دیگر هم در این عرصه کوتاهی نکردند. قالیباف نه در حد و اندازه ریاست‌جمهوری است و نه مال این حرف‌ها. با این حال، هاشمی بر توهین‌های شهردار ناکام تهران هم خطی کشید و گذشت.
سوم؛ همانگونه که همین دو سه هفته پیش در سرمقاله روزنامه بامداد جنوب نوشتم، آقای هاشمی در حوزه سازندگی تلاش بی‌وقفه‌ای صورت داد. به قول یکی از نزدیکانش از کافی بود وارد کارخانه‌ یا کارگاهی شود، همه چیز را خیلی زود می‌فهمید و این برای یک فرد سیاسی و آخوند خیلی اهمیت داشت.

چهارم؛ هاشمی محور وحدت بود. کسی نبود که قبولش نداشته باشد. چند نفری هم که معمولا اصالت چندانی نداشتند و بلندگو دستشان بود و بد و بیراه می‌گفتند دنبال لقمه نانی بودند اما اصیل‌ها و استخوان‌دارها که از نزدیک او را می‌شناختند، هیچ وقت حاضر به کوچک‌ترین توهینی به وی نشدند. چه آن زمان که اصلاح‌طلب‌های تندرو به او بد گفتند، چه آن هنگام که عده‌ای هتاک بر دخترش راه بستند و هر چه از دهانشان آمد گفتند، صبر پیشه کرد.
پنجم؛ هاشمی تا زنده بود، منشا خیر بود. به‌نظرم پس از مرگش هم بنیانی که گذاشت از بین نخواهد رفت. 
ششم؛ درگذشت آیت‌الله هاشمی هشداری شدید به مسوولان مملکتی بود. یادتان باشد که عزرائیل بسیار نزدیک است. سرزنده و سرحال‌تر از هاشمی که نداشتیم، پس به جای اختلاف برای قدرت، برای حل مشکلات مردم همت کنید.
هفتم؛ یادم به سفر هاشمی به بوشهر آمد. روزی که برخی‌ها حاضر نشدند که به ملاقاتش بروند. این‌ها همان‌هایی بودند که وقتی دستشان به جایی بند نبود به اسم هاشمی هم نماز می‌خواندند و الان فکر می‌کردند که اگر نزد فرمانده جنگ بروند، اصحاب اخدود می‌شوند. این رفتار تا همیشه بر پیشانی این عده خواهد ماند.

هشتم: باز هم سفر به بوشهر، آنهایی که آن چند جوانک را سر خط کرده بودند تا در بزرگراه امام علی راه بر او ببندند هم یادشان باشد، هاشمی در برابر فشار ساواک طاقت آورد، شما که عددی نبوده و نیستید. آمران این حرکت و افراد مشمول مورد هفتم یادشان باشد که حق حضور در مراسم ختم آیت‌الله در بوشهر را ندارند.
نهم: آیت‌الله هاشمی رفت و انقلاب یکی از مغزهای بزرگ و تاثیرگذار خود را از دست داد، با این حال ایران هیچ‌وقت از حرکت بازنخواهد ایستاد، البته این مشروط به آن است که کوتوله‌ها قد علم نکنند.
دهم: من برای سه نفر از غیرفامیل گریه کردم. مهران قاسمی که همکارم در روزنامه اعتماد ملی بود، عماد مغنیه فرمانده مقاومت اسلامی لبنان و آیت‌الله هاشمی.
روحش شاد. 

نظرات بینندگان