
بامدادجنوب- عبدالله رئیسی:
هویت، مقولهای مهم و پرچالش در دوران معاصر است که از یکسو باعث تشخیص و تفکیک افراد مختلف و جوامع گوناگون از همدیگر میشود و از سوی دیگر، معرف سنتها، آداب، اخلاق، ادبیات، فرهنگ و دین در یک فرد یا جامعه است.
هویت بومی اگر چه تاکنون مورد غفلت واقع شده و جامعهشناسان توجه چندانی به آن نداشتهاند اما یکی از ارکان اصلی هویتساز است و بخشی از هویت ملی هر کشور وابسته به هویت بومی آن است. ادبیات و شعر نیز بهعنوان بستری برای تجلی افقهای فکری و ذوقی همواره نقشی پررنگ در شکلگیری هویت ملی و بومی داشته است. در واقع، شعر و ادبیات بازتابدهنده روح جمعی و روحیه فردی و سایر مولفههای فرهنگی ملتها هستند و در انتقال تعهدات فکری و تعلقات عاطفی و میراثهای نظری به نسلهای بعدی نقشی کلیدی دارند.
در ادبیات معاصر، نیما اولین و جدیترین شاعری است که در کنار تفکرات نوآورانه خود، به اقلیم و زیستبوم توجه میکند و در شعر خود آنها را به نمایش میگذارد. تحقیقاتی که تاکنون درباره هویت بومی در شعر معاصر صورت گرفته نیز عمدتا متمرکز روی نیما و شعر بومی او بوده است اما منوچهر آتشی شاعری است که با درک درست انقلاب ادبی نیما و بلافاصله بعد از او، توجه خود را عمیقا به عناصر قلیمی و بومی معطوف کرد و شعر او اکنون تلفیق هنرمندانهای از باورها، برداشتها، سنتها، اخلاق و روحیات فردی و اجتماعی مردم جنوب است.
در واقع شعر آتشی به همان نسبت که منعکسکننده این مولفههای بومی است، بهدلیل داشتن ساختار قوی، زبان تازه و منحصر بهفرد، بسامد بالای عناصر اقلیمی و بومی و مخاطبان گسترده در جنوب، خود نیز به عنصری هویتساز تبدیل شده و اکنون از آن بهعنوان بخشی از هویت بومی جنوب باید نام برد.
آتشی بسیاری از عناصر اقلیمی جنوب را وارد شعرش کرده و از این طریق، ضمن اینکه دایره واژگانی شعرش را گسترده و فضای تازهای را در اشعارش خلق کرده، توانسته به هر کدام از این اجزا و عناصر بومی و اقلیمی، کارکردی هنری و متفاوت در متن بدهد و زندگی دیگری را در شعر برای آنها رقم بزند.
بهکارگیری عناصر بومی در شعر مدرن، جسارت و خلاقیت میخواهد و آتشی به تمام معنا از این دو ویژگی بهرهمند است. او ارتباطی صادقانه و بیواسطه با محیط زندگیاش برقرار کرده و شعرش، بازتاب همین ارتباط عمیق است. البته به غیر از آتشی، مهدی اخوانثالث و شفیعیکدکنی نیز از عناصر بومی در شعر نو استقبال کردند اما در مقابل منوچهر آتشی و شعر اقلیمیاش، حرف زیادی برای گفتن ندارند. شعر آتشی، بازتاب هنرمندانه بدویت روستایی و طبیعت گرمسیری جنوب است و بهویژه در چند کتاب نخست آتشی، روحیات و فرهنگ و هویت جنوبی، موج میزند.
از بین آثاری که درباره آتشی منتشر شده، چهار کتاب بهطور مشخص به برخی از عناصر اقلیمی شعر آتشی توجه کرده اند که عبارتند از «طلا در مس» رضا براهنی، «پلنگ دره دیزاشکن» فرخ تمیمی، «آتشی در مسیر زندگی» سیدقاسم یاحسینی و «منوچهر آتشی» محمد مختاری که در هر کدام بهطور پراکنده مباحثی پیرامون جنبههای بومی شعر آتشی نوشته شده است اما واقعیت این است که شعر آتشی از نوستالژی بسیار عمیقی برخوردار است و مفاهیمی چون دوری از روستا، غم غربت، خاطرات گذشته، افتخارات ایل، علاقه به قوم و طایفه، تقابل گاه و بیگاه سنت و مدرنیته در شعر او بیانگر عنصر نوستالژی در شعر اوست که همواره تا پایان عمر با وی همراه بود و حتی در زمانی که ساکن پایتخت بود نیز او را رها نکرد. البته در شعر آتشی، بومیگرایی به مفهوم آوردن اسامی بومی و ردیف کردن صرف آنها نیست، بلکه بومیگرایی آتشی به مثابه داشتن زبان، ذهنیت و تخیلی بومی است که به شکلی هدفمند و منسجم، تمامی عناصر را در یک بافت اقلیمی در کنار هم قرار میدهد و به عناصری متفاوت و منحصربهفرد تبدیل میکند و با داشتن همین قدرت تخیل، جسارت بومی و جنون شاعرانه است که آتشی شبکهای گسترده و زنجیرهای در هم تنیده از عناصر اقلیمی و بومی را در شعرش میآفریند که برخی را بهصورت فشرده از نظر میگذرانیم: الف: نامآوران جنوب نظیر رئیسعلی، فایر، مفتون، نادم، میرمهنا و عبدو و…، ب: مفاهیم دریا و دریانوردی نظیر جاشو، کشتی، ناخدا، قطبنما، سکان، عرشه و... ، ح: نام جانورانی چون اسب، قاطر، پلنگ، گرگ، عقاب، عقرب، کبک، روباه، و... ، د: گیاهانی چون سدر، گز، نخل، کاکتوس، و...، ه: اسامی مکانهای خاص جنوب اعم از بوشکان، تشان، بزپر، گزدان، بوشهر، دشتستان، دهرود، بیرمی، بوالحیات، و...، و: برخی از باورهای مردم جنوب نظیر افسانه گل نار، باران عید شور، آدمیزاد بودن فاخته، بوسلمه و ماماسلمه، و…، ز: مفاهیمی چون سوارکاری، شکار، چوپانی، کشاورزی، کوچنشینی، و... با اجزا و عناصر جزئی آنها، ح: تصویرسازی عینی و ذهنی از محیط اقلیمی و بومی نظیر مراسم عروسی، کویر، رم کردن اسب، لباس زنان کوچنشین و ط: اشاره متعدد به برخی واژهها و عبارات بومی و اقلیمی نظیر جط، کُچه، کبکاب، طاره، تیتروک و... .
نتیجه اینکه با وجود بسیاری کملطفیها و بیتوجهیها، هنوز نیز شعر یک رسانه تاثیرگذار و هویتساز است و شعر منوچهر آتشی نیز بهدلایلی که بهطور فشرده برشمردیم، شعری است که هم بازتاب هویت بومی ماست، هم تقویت کننده آن. شعر آتشی، همریشه در هویت بومی ما دارد، هم آینهنمای دردها، دغدغهها، آرزوها، حسرتها، و بایدها و نبایدهای این انسان بومی است. حمایت از گسترش و انتشار آن، حمایت از کارکردهای هویت بومی است و بیتوجهی و کملطفی به آن، نادیده گرفتن ظرفیت برجسته و بکری است که با پشتوانهای غنی میتواند در تقویت هویت بومی ما نقشی کلیدی بازی کند.