کریم جعفری:
روز گذشته، آخرین روز نامنویسی از داوطلبان انتخابات ریاستجمهوری دوازهم بود، روزی که همه به وزارت کشور هجوم آوردند تا مبادا از ماجرا عقب افتاده و نتوانند به صندوقهای رای برسند. در این میان اما، نامنویسی افرادی بود که یا قرار نبود که بیایند، یا آنکه اصلا کسی فکر آمدنشان را هم نمیکرد.
روز جمعه پس از آمدن حسن روحانی رئیسجمهور فعلی و سیدابراهیم رئیسی که اصولگرایان بیشتر تخممرغهای خود را در سبد او چیدهاند، انتظار میرفت که اوضاع به همین طریق پیش برود، اما با نامنویسی محمدباقر قالیباف که قرار نبود بیاید، اما آمد و همچنین اسحاق جهانگیری که کسی فکرش را نمیکرد، معادلهها اندکی پیچیدهتر شده است. این پیچیدگی، اما در ذات خود پشتپردههایی دارد که تحلیل آن نیاز به شناخت محیط بازی حریفان دارد.
نگارنده در این تحلیل تشکیلات بهار احمدینژاد را بهحساب نیاوردهام، چون او بازیای را شروع کرده که خروجی آن امتیازگیری از نظام است و مشخص نیست که حاکمیت تا چه اندازه در برابر اقدامات او ملاطفت نشان دهد، و دلیل عدم محاسبه احتمال قریب به یقین ردصلاحیت او و نمایندهاش در انتخابات ریاست جمهوری آینده است.
با این اوصاف باید گفت که تشکیلات اصلاحطلبان که این روزها بسیاری از آنها ملبس به اعتدال شده و سعی بر میانهروی دارند، با یک تیم وارد میدان شده است که شاخصترین آنها، حسن روحانی و اسحاق جهانگیری است، یافتن پاسخ سوال چرایی آمدن جهانگیری البته ارتباط تام و تمامی با آمدن نامزدهای مطرح شده اصولگرایان، بهجز سعید جلیلی دارد که تا لحظه نوشتن این گزارش نامنویسی نکرده است. در واقع، اصولگرایان برنامهای چند لایه برای عبور از سد روحانی طراحی کردهاند، در این لایهها از تخریبچی تا ضربهگیر وجود دارند و لایه آخر همان آدمِ خوب میماند! اینکه آقای قالیباف آیا پردهای از این لایههای چند گانه است تا چند هفته آینده خودش را نشان میدهد.
با این اوصاف باید گفت آمدم جهانگیری یا برای کمک به روحانی است یا آنکه او خود را برای انتخابات سال 1400 آماده میکند، اتفاقی که در هر دو مورد میتواند موثر واقع شود، هر چند که او از طیف کارگزاران محسوب میشود و نسبتش با اصلاحطلبی اندک است، اما اصلاحطلبان برای توسعه کشور و اصلاح تدریجی چارهای جز حمایت از کسانی که بتوانند کشور را از ورطه سقوط، بیمدیریتی و بیاخلاقیهای سیاسی نجات دهند، نداشته و انتخاب حسن روحانی هم در همین راستا تلقی میشود.
نکته آخر اما به مساله مهم و عجیب ثبتنام تعداد زیاد افراد برای انتخابات ریاستجمهوری برمیگردد. این مساله بسیار عجیب، در هیچ کشور جهان سابقه ندارد و نشان میدهد که قانون بهعنوان عامل بازدارنده و محدودکننده در کشور ما جایگاه شاخصی ندارد و این قانون باید اصلاح شود. از سوی دیگر، به دلیل نبود احزاب فراگیر که نخبهها را به سمت مدیریت کشور تربیت و گسیل کند، باید هم چنین اتفاقی روی دهد و هر فردی که احساس میکند حقی از او خورده شده، بیتوجه به غربالی مانند شورای نگهبان قانون اساسی راهی سالن نامنویسی شود و با چند قطعه عکس و دو سه امضا، دواطلب انتخابات شود، اینکه هر شهروندی میتواند رئیس جمهور شود، بهسخره گرفتن ملت و قانون به شکل عام آن است و از این دست مسائل که نیاز به اصلاح در کشور دارند، کم نداریم.