
بامدادجنوب- الهام بهروزی:
این شبها شهرها در بند فضای انتخاباتی بسیار شلوغ و پر و سر صدا هستند؛ شبهایی که بعدها میتوانند راوی قصههای تلخ و شیرینی برای اهالی شهر باشند... . گفتیم قصه!!! در گزارش امروز میخواهیم بنویسیم از این گونه ادبی که از دیرباز در ایران از اهمیت ویژهای برخوردار بوده است، بهخصوص قصههایی که جنبه تعلیمی و اخلاقی آنها بر دیگر جنبههای آنها میچربد. متلهایی که در دل خود افسانهها، باورها، تفکرات و نوع مراودات مردم در سالهای بسیار دور را جای داده و بهصورت سینه به سینه به نسل امروز رسیدهاند.
هرچند امروزه بسیاری از این قصهها در پستوی تکنولوژی چهره در نقاب کشیدهاند اما هنوز قصههایی هستند که بهدلیل گویایی و دلنشین بودن هیچگاه نمیتوان آنها را به فراموشی سپرد. بهویژه قصههایی که با رگ و پی فرهنگ و باورهای مردمان پیوند خورده باشد، همانهایی که متعلق به نقطه خاصی نیستند و وقتی تامل میکنی، میبینی که در همه زمانها شیرین و جذاب هستند و چه شبهایی که کودکان را به آغوش خواب سپردهاند. یکی از قصههایی که از گذشته دور در تاریخ شفاهی قصهگویی ایران بسیار پررنگ بوده، قصه «مهمانهای ناخوانده» نام دارد. این قصه دیرینه، زندگی پیرزنی را روایت میکند که در یک شب بارانی در خانه کوچکش پذیرای حیواناتی میشود که از باران خیس شده و جایی برای پناه بردن ندارند. حیوانات یکی یکی به شکل تکرار شوندهای در خانه پیرزن را میزنند و او با وجود داشتن خانهای کوچک، با مهربانی همه آنها را فقط برای یک شب جا میدهد. اگرچه صبح روز بعد پیرزن انتظار داشت حیوانات آنجا را ترک کنند ولی آنها دلشان میخواست در خانه مادر بزرگ بمانند. به همین دلیل هر کدام با صدای مخصوص خودشان فوایدی را که ممکن بود برای پیرزن داشته باشند میخوانند و او را راضی میکنند تا برای همیشه پیش او بمانند. در این قصه صفات برازندهای نظیر مهربانی، مهماننوازی، زندگی مسالمتآمیز و ... که خاص جامعه سنتی ایرانی است، به تصویر کشیده شده است. صفاتی که هر روز در زندگی شهرنشینی و مدرن امروز محو و محوتر میشود.
اینک این قصه ماندگار و شنیدنی به همت دفتر آثار و حفظ و احیای میراث معنوی و طبیعی ناملموس و دفتر کودک و نوجوان پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری با شماره ۱۳۹۴ در فهرست میراث ناملموس ثبت شده است که این کار باعث شد برای همیشه این اثر در تاریخ و فرهنگ ایران جاودانه شود. به گزارش ایسنا، مسوول دفتر کودک و نوجوان پژوهشگاه و کارشناس این پرونده با اعلام این خبر گفت: قصه «مهمانهای ناخوانده»، قصهای قدیمی است که سینه به سینه از سوی مادربزرگها یا دایهها برای کودکان روایت شده است.
لیلا کفاشزاده با اشاره به جمعآوری و چاپ قصه «مهمانهای ناخوانده» در دهه ۳۰ به همت «مهدی صبحی» گفت: این قصه برای اولینبار در سال ۱۳۴۵ به همت «فریده برجام» بازنویسی و در انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان چاپ شد. فریده فرجام این قصه را در دهه 20 و در دوران کودکی خود از دایهاش شنیده بود. وی بعدها که بهعنوان کار حرفهای بهدنبال بازنویسی این قصه بود شاهدهای مختلف آن را به دست آورد و با یک نگاه پژوهشی قصه را بازنویسی کرد.
وی در ادامه با اشاره به اینکه قصه «مهمانهای ناخوانده» علاوه بر اینکه یکی از قصههای قدیمی فولکلور محسوب میشود، نخستین کتاب کودک چاپ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نیز است، افزود: این اثر بهصورت کتاب و لوح فشرده به همت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شده است و خاطرنشان کرد: پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری، طرحی بهنام «هفت موزه، هفت قصه» را با قصه «مهمانهای ناخوانده» در هفت موزه قصهگویی کرده است.
کفاشزاده با تاکید بر اینکه در این طرح سعی شد تا داستان با مشارکت کودکان و در موزهها به شکلهای گوناگون ارائه شود، بیان کرد: موزههای «صلح»، «فرش»، «رضا عباسی»، «مقدم»، «ملی ایران» «آبگینه و سفالینههای ایران» و «باغ نگارستان» موزههای مشارکت کننده در این طرح بودند.
این کارشناس کودک، قصه «مهمانهای ناخوانده» را قصهای مبتنی بر ارتباط انسان و حیوانات و فوایدی که حیوانات برای انسان دارند، دانست و گفت: دوستی شخصیتهای متضاد مثل سگ و گربه در کنار هم مفهوم صلح را از راه قصهگویی به کودکان میآموزند و والدین و حتی مربیان از راه روایت و قصهگویی میتوانند مفهوم صلح و دوستی و پذیرش تفاوتها را به کودکان بیاموزند.
او مهماننوازی مادربزرگ را از دیگر وِیژگیهای این قصه دانست و افزود: مهماننوازی میتواند به طور مستقل یک اثر ناملموس برای فرهنگ ایرانی محسوب شود. آداب مهماننوازی و خواباندن مهمان در خانهای که برای خود صاحبخانه نیز جای کافی ندارد، دقیقا منطبق با فرهنگ مردم ایران است و این قصه به خوبی این ویژگی را ارائه میدهد که همچنان نیز جاری و ساری است.
لیلا کفاشزاده مهماننوازی را بخشی از هویت جامعه ایرانی دانست و گفت: حتی در سالهای گذشته اصطبلی برای اسبهای مهمانها وجود داشت و زنان خانه همیشه مقداری غذا را بیشتر میپختند تا اگر مهمانی سر زده به خانه آنها آمد بتوانند از او پذیرایی کنند. قصه «مهمانهای ناخوانده» نه تنها بر اصل مهمانپذیری تاکید دارد، بلکه مفهوم ناخوانده بودن مهمان را نیز در بر دارد.
مسوول دفتر کودک و نوجوان پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری با اشاره به اینکه حیوانات در این قصه از قبل با پیرزن آشنا نبودند و آشنایی بعدها رخ داد، گفت: این قصه میتواند به خوبی مفهوم مدیریت بحران را به کودکان بیاموزد و موضوع پناهجویی را که پدیده سالهای اخیر است، بهطور غیرمستقیم به آنها آموزش دهد. از سوی دیگر، مفهوم پناه آوردن از مفاهیم معنوی پنهان در فرهنگ ایرانی است که با جوانمردی پاسخ داده میشود.
کفاشزاده آشتی با محیط زیست، ترویج فرهنگ صلح، ارتباط بین نسلی و همزیستی مسالمتآمیز را از دیگر وجوه این اثر ناملموس عنوان کرد و یادآور شد: این قصه بارها و بارها در همه استانهای کشور در مدارس، مهدکودکها و مراکز فرهنگی گوناگون نقل شده است. بهروز غریبپور استاد نمایش عروسکی در دهه ۶۰ نمایش عروسکی این قصه را به روی صحنه آورد و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کتاب صوتی و بریل این قصه را تولید و آن را به زبان کردی و در خارج از مرز به زبان کرهای چاپ کرد.
کارشناس پرونده ثبت قصه «مهمانهای ناخوانده» با تاکید بر اینکه بنمایه اصلی این قصه دوستی و صلح و ارتباط بین نسلی است، افزود: شخصیت محوری این قصه مادر بزرگ است و حیوانات در حکم فرزندان و نوههای او تنهایاش را پر میکنند. با بسط و نقل این قصه در جامعه میتوان به شکلهای گوناگون نمایشی و روایی به نسل بعدی آموزش داد که چگونه باید مفاهیم فرهنگی را از نسل گذشته گرفته و به آیندگان منتقل کنند. ثبت این قصه کمک میکند تا به کودکان بیاموزیم چگونه در کشوری با تنوع قومی زندگی کنند و تفاوتهای قومی را بهعنوان یک برتری و نه یک نقطه ضعف بپذیرند.
کفاشزاده در پایان با بیان اینکه با ثبت و معرفی قصه «مهمانهای ناخوانده» به جامعه میتوان الگوی مناسبی برای ارتباط و وفاق ملی ارائه داد، گفت: موضوع مهمان در فرهنگهای شرقی بهویژه فرهنگ ایرانی از جایگاه خاصی برخوردار است. بنا بر فرهنگ ایرانی مهمان عزیز خداست و حرمت مهمان واجب است و تا زمانی که شخصی در جایگاه مهمان قرار گرفته باشد، از امنیت و احترام برخوردار است. از همین رو این قصه بخش مهمی از فرهنگ شفاهی این کشور را با خود به نسل بعد منتقل میکند.
در پایان لازم به یادآوری است که قصهها نقش پررنگی در زندگی افراد و تعلیم و تربیت آنها دارند، پس هیچگاه اجازه ندهیم گرد فراموشی بر آنها بنشیند. هر کدام به سهم خود در احیا و بازنویسی آنها همت بگماریم، چون این قصهها هستند که تاریخ شفاهی ایران را زنده نگه داشتهاند و ثبت ملی قصهها راهی برای حفظ و ترویج آنها در جامعه است، اقدامی که بدونشک نتیجه مثبت آن را در آینده بیشتر درک خواهیم کرد.