نیاز اصولگرایان به تجدیدنظر
کد خبر: ۸۰۲۵
تاریخ انتشار: ۲۱ : ۱۳ - ۰۱ خرداد ۱۳۹۶

نیاز اصولگرایان به تجدیدنظر

یک‌بار در همین ستون در سال 1394 در ضمن یادداشتی پس از پایان انتخابات مجلس شورای اسلامی به نکته‌ای اشاره کردم که عنوان آن «پایان رقابت‌ها، شروع رفاقت‌ها» بود. هر چند بعدها ثابت شد که در میان نمایندگان بوشهر در مجلس قانونگذاری کشور ما فعلا رفاقت نداریم و هر چه هست رقابت است و حتی اولاد یکی از همین آقایان و دیکر منسوبان به وی در حال کاسبی در فضای سیاسی استان هستند و...
کریم جعفری:
یک‌بار در همین ستون در سال 1394 در ضمن یادداشتی پس از پایان انتخابات مجلس شورای اسلامی به نکته‌ای اشاره کردم که عنوان آن «پایان رقابت‌ها، شروع رفاقت‌ها» بود. هر چند بعدها ثابت شد که در میان نمایندگان بوشهر در مجلس قانونگذاری کشور ما فعلا رفاقت نداریم و هر چه هست رقابت است و حتی اولاد یکی از همین آقایان و دیکر منسوبان به وی در حال کاسبی در فضای سیاسی استان هستند و یکی از آنها نشان داد که هنوز هم باورش نمی‌شود روی صندلی سبز بهارستان نشسته است، اما می‌خواهم از همان روز وامی گرفته و در مورد انتخابات ریاست‌جمهوری همین چهار کلمه را به کار برده و بنویسم: «پایان رقابت‌ها، شروع رفاقت‌ها»، البته این را هم با چند نکته و جمله معترضه عجین کرده و سپس دوباره خوانی کنیم.

تا پیش از عقب‌نشینی محمدباقر قالیباف از انتخابات و واگذار کردن میدان به سیدابراهیم رئیسی، به باور نگارنده انتخابات دو مرحله‌ای بود، اما قالیباف دیگر آبروی خود را در ترازو نگذاشت و هم منّت عقب‌نشینی و هم سرکوفت شکست را با هم تقدیم رقیب ملبس خود کرد تا شاهد پیروزی شیخ حسن روحانی باشد. اصولگرایان بر اساس همه شواهد و قرائن از همان ماه اول پیروزی روحانی در سال 1392 برای امروز برنامه‌ریزی کردند و بر اساس آنچه که قبل از انتخابات پیش‌بینی کرده بودم، آنها نهایت 15 تا 16 میلیون رای داشتند. فقط امیدشان به شرکت نکردن مردم بود و به دلیل کم‌کاری استانداران و فرمانداران دولت در همه استان‌ها، در این مسیر هم موفق بودند. البته آنها غول‌های رسانه‌ای تشکیل داده و تلاش بی‌امانی هم برای تاثیر بر افکار عمومی داشتند که شکست‌شان در این حوزه، از شکست ریاست‌جمهوری بسیار سنگین‌تر بود.

اما چرا بر خلاف آنچه که نوشتم اصولگرایان حاضر به رفاقت نیستند؟ برای توضیح این مساله دلایل متعدد و گوناگون است اما به‌صورت خلاصه باید گفت که آنها شکست بسیار بزرگی در حوزه تفکر خورده‌اند. شخصی در قامت حجت‌الاسلام رئیسی از پستوی قضاوت در آمد و در عرصه ریاست‌جمهوری خود را برای اصولگرایان هزینه کرد. اصولگرایان در سال 1384 و 1388 فکر می‌کردند که اندیشه آنها پیروز شده است و بر اساس همین تفکر و باور هم در سال 1392 با چند نفر وارد عرصه شدند. برای نگارنده مشخص نیست که آیا آنها ظرفیت واقعی خود در کشور را نمی‌دانند؟ تعداد حامیان و طرفداران خود را ارزیابی نکرده و در این حوزه نمی‌خواهند به واقع‌گری برسند؟ آیا آنها در جامعه حضور ندارند؟ یا آنکه نمی‌دانند جمعیت ایران بالای 82 میلیون نفر است و از 56 میلیون رای‌دهند آنها فقط 15 میلیون نفر، یعنی کمتر از 30 درصد حامی دارند؟ (البته باید این را هم در نظر بگیرند که این عدد خیلی کمتر و شاید نصف هم باشد، چرا که این نهایت زور و قدرت و توان اصولگرایی بود که در سال‌های پس از انقلاب زد.

اصولگرایان برای احیای گفتمان مدنظر خود نیاز به حضور در قدرت داشتند، امروز شهرهای بزرگ را به رقبا واگذار کرده‌اند، به‌لحاظ تاثیرگذاری اجتماعی به شکل غیرقابل باوری عقب رانده شده و باید در سیاست‌ها و باورهایشان تجدید نظر کنند –البته این تجدیدنظر با رفتن به سراغ تتلو در حد خودزنی خودش را نشان داد – و جامعه ایرانی را به شکل امروزی خود بشناسند. 
اصولگرایان برای عبور از باورهای سنتی و تفکرات قدیمی خود، باید به سمت نو کردن لباس خود رفته، چهره‌های جدید و به‌روزی را به جامعه معرفی کنند. شک نداشته باشید که رئیسی 50درصد آرای خود را به دلیل سیادت و احترام مردم به سادات به دست آورد و هیچ ربطی هم به برنامه‌های وی نداشت، نیم دیگر هم که به قول حمید رسایی با یک گوشه چشم خود به میدان می‌آیند و نیازی به فکر کردن هم ندارند. با این اوصاف، به‌نظر می‌رسد که اصولگرایی نیاز به یک تجدید قوا دارد، اما در این مسیر نباید مانند چهار سال گذشته برای رسیدن به قدرت، منافع ملی را نابود کند، چرا که چوبش را به بدترین شکل ممکن در سال 1400 خواهد خورد. 

نظرات بینندگان