
زمان استخدامی و کنکور یکی از مواقعی است که صحبت سهمیه شاهد و جانباز نقل محافل میشود. آنهایی که چه در آزمون استخدامی و چه در آزمون کنکور پذیرفته نشدهاند، به سهمیههای اعمال شده معترض هستند و بر این باورند که اگر اعمال این سهمیهها نبود، به قطع و یقین پذیرفته شده بودند. این حرف و حدیثها در حالی است که به نظر میرسد در این زمینه بزرگنمایی صورت گرفته و حال و روز خانوادههای شهدا و جانباز چنان هم خوش و خرم و در رفاه نیست.
در این کشور متاسفانه کسی برای ایثارگران ارزش واقعی قائل نیست. در حالی که بسیاری از کسانی که برای حفظ این آب و خاک جانبازی کردهاند و هنوز هم در حال جانبازی هستند، کسانی که پیش زن و فرزند شرمنده بوده و نمیدانند چه کنند. آنها از رفتن به جنگ انتظار زیادی نداشتند، رفته بودند تا از کیان کشورشان دفاع کنند اما حالا که جنگ سالهاست به پایان رسیده، باید همچنان دنبال گرههای کور باز نشده زندگی خود باشند که حتی به یک دفترچه درمانی ختم شده است. برای آنکه بیشتر در این مورد بدانید، این گزارش را تا آخر بخوانید.
جانبازی که بهترین روزهای جوانیاش را در راهروهای بیمارستانها و مطبها میگذراند، پدری که نمیتواند دست راستش را بر سر پسرش بکشد و او را نوازش کند، مردی که برای انجام امور روزمرهاش همیشه محتاج دیگری است، نامش غلامرضاست. دست راستش قطع شده. دیابت و مشکل رودهای از بزرگترین مشکلات اوست که هزینههای هنگفتی را بر دوشش نهاده است. از آخر اردیبهشت بیمهاش قطع شده و زمانی که به بنیاد شهید شهرستان مراجعه کرده به او گفتهاند شما سرباز ارتش بودهای و پروندهها به ارتش عودت داده شده و دیگر ارائه خدمت از سوی بنیاد شهید امکانپذیر نیست. در صورتی که پیش از این پروندهها از ارتش به بنیاد ارسال شده بود و ارائه خدمات بر عهده بنیاد بوده است.
در همین راستا، غلامرضا حاجینژاد در گفتوگو با بامداد جنوب با بیان اینکه با مراجعه مکرر به بنیاد شهید شهرستان و استان گفته شده که این یک حکم کشوری است که به استانها ابلاغ شده، گفت: پس از پیگیری یک ماهه اما روز گذشته پیامکی به دستم رسید مبنی بر احتمال تمدید دفترچه خدمات درمانی.
وی با اشاره به اینکه این مشکل تنها مربوط به من نیست و بر اساس شنیدهها گویا نزدیک به هزار نفر در استان به چنین مشکلی برخوردهاند، افزود: این در حالی است که فقط قرار است برای من و یک نفر دیگر دفترچه صادر شود و بقیه همچنان درگیر این مشکل هستند و کسی هم پاسخگو نیست.
این جانباز 50 درصد در ادامه با دلخوری و گلایه از اینکه خودشان زیر کولر نشستهاند و از استان میگویند بروید شهرستان کارتان درست شده و شهرستان میگوید خیر، کارتان درست نشده، ادامه داد: حقوق میگیرند که کار جانباز را راه بیندازند، خودشان جلوی کولر پا روی پا انداختهاند و نمیدانند که آن بیرون چقدر گرم است!
حاجینژاد با بیان اینکه اگر نمیتوانند کار کنند، میز و صندلی را رها کنند تا یک مسوول دلسوز عهدهدار امور جانبازان و شهدا شود، یادآور شد: در این یک ماه هزینه دارو و آزمایشهای سرسامآور بوده، که هر چند میگویند فاکتور بیاور اما هزینه کردن از جیب آن هم چنین هزینههای هنگفتی بسیار سخت است.
سهمیه خانوادههای شهدا و جانبازان که گاهی با چاشنی اغراق و بزرگنمایی پتکی میشود بر سر موفقیت و پیشرفت آنها به نظر میرسد تنها یک روی سکه است که همیشه دیده میشود و روی دیگر سکه که کمتر دیده میشود، مشکلاتی است که خانوادهها آنها و شخص جانبازها با آنها دست و پنجه نرم میکنند. غلامرضا حاجینژاد تنها یک نفر از جامعه جانبازهاست که از ناحیه دست راست محروم است و علاوه بر آن، ماهیانه بهعلت مشکل دیابت و رودهاش مشغول درمانش است و کسی از مصایب و مشکلات رفت و آمد، هزینهها و سختیها و رنجهایی که متحمل میشود خبری ندارد. بیشک در گوشهگوشه این شهر هستند جانبازهای دیگری که شاید توانایی دفاع از حق خود را هم نداشته باشند و پس از سالها جنگ اینک سهمشان از زندگی، کنج خانهای است. تصور کنید هزار جانباز در استان بوشهر طی یک ماه اخیر در راهروهای بیمارستان بدون دفترچه مشغول جنگیدن هستند اما اینبار برای زنده ماندن از چنگال بیماری... .
آنچه بدیهی است، مسوولان برای اجرای چنین حکمی دلیل متقنی دارند. هر چند تلاش ما برای برقراری تماس با مسوولان مربوط راه به جایی نبرد اما بهطور قطع مسوولان بنیاد شهید و ارتش رایزنیهای لازم را برای مرتفع کردن این مشکل صورت میدهند و در اسرع وقت گره از کار قشر ارزشی جامعه باز میکنند و نکات لازم را به اطلاع عموم شهروندان و بهویژه جانبازان میرسانند. کاش قدرشان را بیشتر بدانیم، پیش از آنکه زمان برای جبران دردهایشان نباشد. پیش از آنکه دیگر نباشند... .