
بامدادجنوب- الهام بهروزی:
فرهنگسراها در کنار سایر دستگاههای فرهنگی نقش بیبدیلی را در ترویج فرهنگ و آموزش هنر ایفا میکنند. این موسسات فرهنگی همچنین در ارتقای سطح کیفی فرهنگ و هنر در جامعه بسیار نقشآفرین هستند. فرهنگسرای رمضان امیری (هنرمند فقید بوشهر) یکی از آن فرهنگسراهایی است که از بدو تاسیس خود توانسته گامهای استواری را در پویایی فضای فرهنگی استان بوشهر بردارد. در این موسسه در کنار آموزش سایر رشتههای هنری، به شاهنامهخوانی نیز پرداخته میشود.
سه سال پیش بود که با نگار مکاریان، جوانترین بانوی نقال استان آشنا شدم که فقط و فقط با عشق و اعتماد به توانایی و علاقه خود توانسته بود در کوتاهترین زمان هنر نقالی را بیاموزد. منتها این بانو با تمام پشتکار و جدیتی که در کار خود داشت از کمترین حمایت در این زمینه برخوردار بود. گفتوگویی مفصل با وی صورت دادیم و آن زمان با شنیدن توضیحات وی، مطمئن بودیم که این هنرمند جوان خیلی زود راه خود را مییابد تا اینکه از سوی نینا غریبزاده و فرهنگسرای رمضان امیری به سرپرستی پریسا امیری (دختر مرحوم رمضان امیری) مورد حمایت قرار گرفت و مکاریان فعالیت خود را در این فرهنگسرا با آموزش کودکان و نوجوانان بهصورت جدی آغاز کرد. او خیلی زود توانست پلههای ترقی را طی کند و اینک سرپرستی گروه شاهنامهخوانی «ققنوس» (در رده بزرگسال با همکاری گروه موسیقی «راستین») و «دستان» (در رده کودک و نوجوان) را برعهده دارد. البته بهغیر از نگار مکاریان، طوبی شیرکانی دیگر بانوی نقال استان هم به ترویج و آموزش نقالی در این منطقه (بهویژه شهرستان دشتی) مشغول است.
اما نگار مکاریان که در این سالها ثابت کرده در حوزه شاهنامهخوانی دغدغه و برنامه دارد، برای تشویق شاهنامهآموزان خود و معرفی هنر آنها به دیگران دو سال پیاپی است که با حمایت فرهنگسرای رمضان امیری اقدام به برگزاری همایش شاهنامهخوانی میکند. وی موفق شد دومین همایش شاهنامهخوانی را با عنوان «شبی با گروه شاهنامهخوانان دستان» 21 تیرماه در کانون فرهنگی-تربیتی امام خمینی (ره) برگزار کند که خوشبختانه این همایش با استقبال خوبی روبهرو شد. در این برنامه آناهیتا کاردانی، کیانا عسکری، پریا عسکری، فاطمه نظری، حسین صمصامی، درسا فولادی، سام کرمپور، رها بادفر، سبیکا پالیزدان، یاسمن پورجماد، لاله بردبارمقدم، یکتاسادات مکی، ستایش کرمی، معصومه پرویزی، امین پرویزی و زهراعباسی به نقل داستانهایی از شاهنامه شامل داستان «رستم وتهمینه» (پردهخوانی)، پادشاهی «هوشنگ» (شاهنامهخوانی)، پادشاهی «ضحاک» (پردهخوانی)، «نبرد رستم و کاموس کشانی» و «بیژن و منیژه» (نمایش و نقل) پرداختند. در این همایش گروه موسیقی «راستین» به سرپرستی مهران قاسمخوانی شامل ماهان فرخنده، سمیه رنجبر، پردیس فرهمند، زهرا خدادادی، راضیه ابراهیمی و نسترن ملاحزاده و نوازندگانی چون مسعود فرخنده، محمدپاکاری، محمد کرمی و عباس قاسمیزاده این شاهنامهخوانان کودک و نوجوان را همراهی کردند. شب خاطرهانگیزی بود؛ تلفیق عشق، حماسه و موسیقی شوری در سالن آفرید و این کودکان و نوجوانان چقدر خوب از پس نقل و روایت شاهنامه برآمدند. در حاشیه این همایش با نگار مکاریان که همچون مادری نگران چشم به دهان کودکانش دوخته بود و با عشق آنها را برای اجرایشان آماده میکرد، گفتوگویی صورت دادیم که در ادامه میآید.
چقدر توانستید در این دو سه سال کودکان را به شاهنامه جذب کنید؟
بعد از سه سال تلاش بالاخره تا حدودی موفق شدهام و خوشحالم که علاوه بر گروه «دستان»، گروه دوم هم در حال شکلگیری است اما برای اینکه شاهنامهخوانی همهگیر شود و اتفاقات مثبت بیشتری را در زمینه شاهنامه در میان کودکان شاهد باشیم نیاز به زمان بیشتری داریم و البته به نظرم نیمی از اهدافمان را طی کردهایم و امید دارم به روزی برسیم که شاهنامهخوانی در میان کودکان ما نهادینه شده باشد.
آیا آموختن شاهنامه به کودکان شیرین است و در حال حالحاضر کوچکترین شاهنامهآموز شما چند سال دارد؟
بله، کارکردن با بچهها واقعا شیرین است اما سختیهای خودش را هم دارد. گهگاهی آموزش شاهنامه آنقدر سخت است که از همه چیز خسته میشوی اما بچهها آنقدر شیرین و دوستداشتنی هستند که همه چیز را میتوان بهخاطر آنها تحمل کرد. در حال حاضر کوچکترین شاهنامهخوان کلاسهای من، آناهیتای شش ساله است.
کمی در خصوص گروه شاهنامهخوانی کودک و نوجوان «دستان» توضیح بدهید؟
تشکیل دادن گروه شاهنامهخوانی کودک و نوجوان همواره جزء رویاهای زندگی من بود. در ابتدا بچهها بهصورت گروهی به شاهنامهخوانی و نقالی میپرداختند اما کمکم با پیشرفت آنها درصدد برآمدیم که فعالیت آنها را منسجمتر کنیم و آنها را در قالب یک گروه بهنام «دستان» گردآوریم و به اجراهای آنها با حضور اعضای ثابت رسمیت بدهیم.
همایش «شبی با گروه شاهنامهخوانان دستان» با چه هدفی برگزار شد و آیا در این همایش کودکان و نوجوانان توانستند توانمندیهای خود را به نمایش بگذارند؟
۱۸تیرماه مصادف با روز ملی «ادبیات کودک و نوجوان» بود. بنابراین قرار بود همزمان با این روز این همایش برگزار شود که بنا به دلایلی برگزاری آن به ۲۱ تیرماه موکول شد. به نظرم بله آنها توانستند به خوبی اجرای خود را به نمایش بگذارند. قبل از آغاز برنامه به بچهها گفتم: «این صحنه شماست، پس سربلندم کنید». وقتی اجرا تمام شد، آمدند به من گفتند خانم ما تلاشمان را کردیم.
آموزش شاهنامه چه تاثیری بر تربیت و شخصیت کودکان و نوجوان میگذارد؟
بهجرات میتوانم بگویم با شاهنامهخوانی اعتماد بهنفس و عزت نفس بچهها افزایش مییابد. قدرت و شجاعت بیشتری پیدا میکنند و یاد میگیرند برای اهدافشان تلاش کنند. آنها بدونشک با شاهنامه بزرگ میشوند اتفاقی که برای خودم افتاد.
کودکان بوشهری چقدر از آموزش شاهنامه استقبال میکنند؟
تا به اینجا استقبال خوبی داشتهاند و فکر میکنم الان حدود ۲۰ درصد از کودکان بوشهری شاهنامه را میشناسند که این میزان باید افزایش پیدا کند.
کمی در خصوص شاهنانهخوانی، پردهخوانی و نقالی توضیح بدهید؟
شاهنامهخوانی یعنی خواندن ابیات شاهنامه یا با صوت یا بهصورت ساده و دکلمهای. پردهخوانی همانطور که از اسمش پیداست وابسته به پردهای است که صحنههای داستان روی آن نقش بسته و پردهخوان از روی آن داستان را نقل میکند و نقالی هم قدیمیترین نمایش تکنفره ایرانی بهشمار میرود. ما در این همایش پردهخوانی و شاهنامهخوانی داشتیم اما نقالی را با نمایش تلفیق کردیم.
آیا توجه به شاهنامه در عصر حاضر میتواند هویت ملی ما را بازسازی کند؟
بله. شاهنامه هویت ماست. در حقیقت هرچه را که میخواهیم درباره ایران و ایرانی بدانیم، باید در شاهنامه جستوجو کنیم. آرزوی من این است که هویت فراموش شدهمان را بازیابیم.
دغدغه حال حاضر نگار مکاریان در آموزش شاهنامه چیست؟
ایرانی بودن. بچهها بابد بدانند ایران کجاست و ایرانی کیست؟! زیرا زمانی که ما گذشتهمان را شناختیم، برای آینده گامهای استوارتری بر میداریم.
در این مسیر آیا دستگاههای دولتی هم شما را حمایت کردند؟
خیر، دستگاهای دولتی و فرهنگی تاکنون حمایتی از من نداشتند و تنها حامی من فرهنگسرای رمضان امیری با مدیریت پریسا امیری است که بدونشک نقش بسزایی را در شکلگیری این گروه داشته و دارند.
آیا روزی میرسد که به نقل افسانههای جنوبی بپردازید؟
بدوناغراق دوست دارم بیشتر نقال و شاهنامهخوان شناخته شوم اما امسال سمت یک پروژه جنوبی هم رفتم که البته کار بسیار سختی است اما امیدوازم روزی بتوانم این پروژه جنوبی را نیز اجرا کنم.
سخن پایانی؟
از تمام کسانی که در این راه همراهم بودند تشکر میکنم، همچنین از گروه دفنوازان «راستین» به سرپرستی مهران حسینخانی بینهایت سپاسگزارم. «چو ايران نباشد تن من مباد/ بدين بوم و بر زنده يک تن مباد».