
بامدادجنوب- الهام بهروزی:
جشنواره آیینی- سنتی فرصتی است برای احیای بازیها و نمایشهای آیینی که روزگاری در این سرزمین از اهمیت خاصی برخوردار بودهاند اما با گذر زمان کمکم به خاطرهها پیوستهاند. گونههای نمایشی که در دل خود آبستن آیینها و آداب و رسوم بیشماری هستند. در حقیقت آبشخور اصلی این نمایشها را همین آداب و رسومی تشکیل میدهد که ایرانیان به آن سخت پایبند بودهاند. از بطن همین نمایشهای کهن و فاخر شخصیتهایی چون عمو فیروز، مبارک و... آفریده شدند تا سالهای سال اشکها را به لبخندها تبدیل کنند. قهرمانانی که خود لبریز از درد، فقر و غم بودند. گذشت و گذشت تا اینکه تئاتر ایران نیز همچون تئاتر غرب شمایلی جدید و مدرن به خود گرفت و گاه آنقدر مدرن شد که دیگر جایی برای حضور سیاهبازهای نمایشهای روحوضی یا تخته حوضی وجود نداشت اما در این رهگذر، تنها یک جا بود که همواره به سیاهبازی و گونههای نمایشی توجه داشت و آن هم جشنواره آیینی-سنتی بود که به دبیری داود فتحعلیبیگی برگزار میشود. او در تمام این سالها کوشیده است تا این گونههای کهن نمایشی را با حمایت هنرمندان علاقهمند به این حوزه زنده نگه دارد و به مخاطب امروز معرفی کند.
در استان بوشهر هم هنرمندانی وجود دارند که با جان و دل بهدنبال احیای این آیینهای کهن به سبک خاص خودشان هستند. یکی از این گروههای نمایشی که سخت به این مقوله توجه دارد، گروه نمایشی «آسوریک» است که خوشبختانه امسال هم با نمایش «بهادر» به نویسندگی جواد صداقت و کارگردانی الهام ابنی و جواد صداقت بهعنوان نماینده تئاتر بوشهر در بخش صحنهای هجدهمین جشنواره ملی آیینی-سنتی و همچنین با نمایش «شبی از شبهای تهران مسافری اگر...» در بیست و پنجمین جشنواره بینالمللی المپیاد هندوستان (بخش صحنهای) حضور دارد. در این خصوص گفتوگویی را با جواد صداقت و الهام ابنی صورت دادیم که در ادامه میآید.
گروه نمایشی «آسوریک» در هجدهمین جشنواره آیینی-سنتی با نمایش «بهادر» حضور دارد، کمی در خصوص این نمایش توضیح بدهید؟
صداقت: این نمایش از جنس جنوب است و به تاریخ بهطور نامحسوس گریز زده است. همه چیز در «بهادر» رمزآلود است؛ از انتخاب نام آن گرفته تا پرورش موضوع. داستان این نمایش در شهر فرنگ روایت میشود. سیاهی (عروسک سیاهباز) شاه فرنگ را میکشد و در حالی که سر شاه در دستانش است، پریشان و سردرگم بهدنبال جایی است که سر شاه را در آنجا مخفی کند... . همه این ماجراها از زبان دختری بهنام «گِشو» نقل میشود. در این اثر 11 بازیگر ( دو بازیگر مرد و 9 بازیگر بانو) به ایفای نقش میپردازند و نمایش با حضور شخصی بهنام «بهادر» در زیر درخت جنّی و با بیان این دیالوگ «شهر فرنگه، از همه رنگه» آغاز میشود. این اثر که در مرحله بازبینی هجدهمین جشنواره آیینی-سنتی مورد تحسین بهزاد فراهانی، خانم مفید و رحمت امینی قرار گرفت. از آنجایی که نمایش «شبی از شبهای تهران اگر مسافری...» در دوره پیش این جشنواره اجرای موفقی داشت، درصدد برآمدیم که در این دوره دو سه سطح بالاتر از قبل ظاهر شویم.
در این اثر باز هم به گونههای نمایشی کهن ایرانی نظیر سیاهبازی، خیمهشببازی و... پرداختید، این در حالی است که در سالهای اخیر این گونههای نمایشی مورد بیتوجهی و غفلت واقع شدهاند، از این کار چه هدفی را دنبال میکنید؟
ابنی: بله، در حقیقت من به همراه آقای صداقت تاکید ویژهای به معرفی و احیای این گونه نمایشها داریم البته با نگاهی کاملا متفاوت. در «بهادر» هم سعی کردیم که بیشتر لایههای درونی شخصیت سیاه را به مخاطب معرفی کنیم؛ به این فکر کردیم که این شخصیتی که در روی صحنه (مثل روحوضی) به ایفای نقش میپردازد، چه دغدغههایی میتواند داشته باشد. ما به این شخصیت در «بهادر» بعد قهرمانی و اسطورهای دادیم و به او این فرصت را دادیم که در شهر فرنگی که برایش آفریدیم، یک اتفاق بزرگ تاریخی را رقم بزند. ما در این اثر به سیاهبازی نگاه سنتی نداشتیم، البته چندان مدرن هم به آن نگاه نکردیم اما از زاویه خاصی این شخصیت را به تصویر کشیدیم. معمولا پیش از این در آثار نمایشی سیاهبازها تنها به بیان یکسری نقدهای اجتماعی در قالب طنز همت میگماشتند اما سیاهباز «بهادر» کاری بزرگتر از نقد انجام میدهد و آن هم قیامی بزرگ را خلق میکند که بهواسطه همین قیام به قهرمان داستان تبدیل میشود. این در حالی است که پیش از این در ادبیات نمایشی ایران، سیاهباز یک شخصیت تحقیر شده است.
به نظر شما آیا «سیاهباز» توانسته در ادبیات نمایشی ایران جایگاه خود را پیدا کند؟
صداقت: سیاه در ادبیات نمایشی ایران با نامهای زیبایی چون «مبارک»، «یاقوت» و «الماس» یاد شده است. سیاه در حقیقت نماینده قشر تحقیر شده ایران بوده است. شخصیتی که اعتراض خود را نسبت به تبعضهای اجتماعی و ... به زبان طنز مطرح میکرده است اما در «بهادر» وضعیت فرق دارد، چراکه سیاه داستان ما قهرمان است و نکته جالب توجه این است که شخصیت سیاهباز در این نمایش حضور مستقیم ندارد ولی اینکه چرا این تصمیم را گرفتیم که سیاه قهرمان داستان باشد، اعتراض ما را به این مساله میرساند که قرار نیست همیشه سیاه کنار یک پادشاه نشسته باشد و حکم تلخک را داشته باشد. سیاه این نمایش از سیاهی که در نمایشهای روحوضی، تختهحوضی، سایهبازی و... به هنرنمایی میپردازند، فراتر رفته است. این سیاهباز شخصیت عجیبی دارد که در سنگ قبر، چاه، درخت جنّی، شهر فرنگ و... نفوذ میکند. در حقیقت ما سیاه را در «بهادر» اسطوره کردیم. شوربختانه با وجود اینکه شخصیت سیاه در ادبیات نمایشی جای کار بسیار دارد و میتوانست جاودانه شود اما امروز این شخصیت در سایه بیتوجهیها دارد به فراموشی سپرده میشود.
شما در «بهادر» کارکتر «سیاهباز» را به قهرمان تبدیل کردید، با این کار خود در واقع میخواهید چه چیزی را به مخاطب انتقال بدهید؟
صداقت: بله، ما سیاهباز را که یک شخصیت تحقیر شده است به قهرمان تبدیل کردیم؛ حقیقتی که باید پیش از این از سوی هنرمندان دیگر هم به آن توجه میشد. ما در این اثر خواستیم به مخاطب بگوییم سیاهبازها از همان ابتدا قهرمان بودند، چراکه آنها با شجاعت به بیان دغدغهها، دردها و مشکلات جامعه خود با زبان طنز پرداختهاند اما شوربختانه نمایشنامهنویسهای ما تنها از این دید به او نگریستهاند که صرفا بیاید در نمایش چند واژه را بیان کند تا دیگران بخندند که این یک معضل برای ادبیات نمایشی ما بهشمار میرود. روح سعدی افشار (هنرمند فقید سیاهباز توانمند نمایشهای روحوضی کشور) شاد که میگفت: «من در صحنه همه را میخندانم اما وقتی که به خانه میروم برای دردهای زندگیام مینشینم گریه میکنم». همین نگاه کلیشهای نمایشنامهنویسها باعث شد که شخصیت سیاهباز به خوبی معرفی نشود الان تنها کسی که به احیا و معرفی این شخصیت توجه جدی دارد، داود فتحعلیبیگی است.
خانم ابنی شما در نمایش «بهادر» ایفاگر نقش پیچیده «گشو» هستید، برای ما کمی از این تجربه بازیگری خود بگویید؟
ابنی: «گشو» کمی با تاخیر و با تعریف خاطرهای از دوران نوزادی خود وارد نمایش میشود؛ این در حالی است که هیج آدمی دوران نوزادی خود را به یاد نمیآورد اما دختر قصه ما تمام اتفاقاتی را که در این دوران برایش پیش آمده در ذهن دارد و همین باعث میشود که سالها تحسری بیپایانی را با خود حمل کند. بهشخصه این شخصیت قصه را عمیقا درک کردم و با تمام وجودم به این اندیشیدم که بهراستی اگر آدمی تمام دوران نوزادی خود را به یاد میآورد، چه مسائلی را در دوران زندگیاش با خود همراه میکرد؟!! این نمایش هم خیلی پرتحرک است و هم خیلی پر آوا که ایفای نقش در آن برای من بسیار جذاب بود، چراکه «گشو» این قابلیت را پیدا کرده بود که مسخ خیلی چیزها شود... . شخصیتی که هشت سال در یک چاه محبوس است اما از این مدت زمان اطلاعی ندارد و فقط به یاد میآورد که یکروز «کُر زنگرو» او را ربوده و درون چاه انداخته است و تازه دارد به یاد میآورد که چه اتفاقی برایش افتاده است... .
نکته جالب این نمایش این است که شما در آن، در کنار استفاده از گونههای نمایشی کهن از آیینهای جنوب هم بهره گرفتهاید، هدفتان از این کار چه بود؟
صداقت: از سه سال پیش ما شرایطی را تجربه کردیم که نگاه ما را به سوی آیینهای بومی جنوب متوجه کرد، این در حالی است که قبل از آن اصلا به این آیینها توجهی نداشتیم اما الان بسیار جدی به این آیینها نگاه میکنیم و آنها را به کار میبریم. در این اثر هم بدون اینکه بهطور مستقیم ذکر کنیم، «بهادر» قصه ما یک سیاه جنوبی است که از بوشهر به شمال کشور میرود و شاهی را به قتل میرساند!!!
ابنی: ما دیدیم که آیینهای بومی جنوب از پتانسیلهای متحصربهفردی برخوردار است، پس دلیلی وجود نداشت که آنها را نادیده بگیریم، چون میتوان به کمک آنها کارهای نمایشی بینظیری بیافرینیم. حتی ما میتوانیم به این آیینها بیفزاییم. همیشه معتقد بودم که این آیینها از یک جایی شروع شدهاند اما قرار نیست همچنان متعلق به هزار سال پیش باشند، بلکه آیینها هم میتوانند جدید شوند و ما میتوانیم برای آیندگانمان آیین بسازیم.
برگزاری جشنواره آیینی-سنتی چقدر میتواند در معرفی، حفظ و احیای آیینها و بازیهای سنتی موثر ظاهر شود؟
ابنی: بر اساس تجربهای که در سال 84 بهدست آوردم، متوجه شدم این جشنواره با توجه به اینکه بسیار گسترده و پرمحتوا است اما شوربختانه به آن بهصورت جدی نگاه نمیشود ولی تجربهای که به آن رسیدم این بود که پشت این جشنواره یک هدف قوی و بزرگ قرار دارد که همین هدف در احیای بازیها و نمایشهای آیینی نقش بیبدیلی را ایفا میکند. ویژگی بسیار مهم این جشنواره این است که از تولیدات (آثار برگزیده جشنواره) خود برای اجرای عموم حمایت میکند. نظمی که در روند برگزاری این جشنواره دیده میشود، قابل تحسین است و متاسفانه این نظم در جشنواره معتبری نظیر جشنواره بینالمللی فجر اصلا دیده نمیشود. استاد فتحعلیبیگی حمایت همهجانبهای از هنرمندانی دارد که در زمینه نمایشهای آیینیسنتی کار میکنند، دارد. در حالی که ما این نگاه را در جشنوارههای دیگر مشاهده نمیکنیم.
صداقت: جشنواره آیینی-سنتی تنها جشنوارهای است که احساس میکنم تحصیلات آکادمیک تئاتری من، تدریس در دانشگاه و آموزشگاه بازیگری «آسوریک» بیحاصل نبوده است، یعنی آنقدر انگیزه و انرژی به ما تزریق کرده است که امروز با امید بیشتری به پرورش ایدههایمان بپردازیم تا بتوانیم به سهم خودمان در این جشنواره نقشآفرین ظاهر شویم. از مهدی شفیعی، مدیرکل مرکز هنرهای نمایشی کشور هم این انتظار را دارم که بودجه بیشتری به این جشنواره اختصاص بدهد، فضای مناسبتری در اختیار عوامل این جشنواره قرار دهد، زحمات بیدریغ داود فتحعلیبیگی را در حفظ و احیای آیینها و بازیهای آیینی ایران پاس بدارد. سالنهای ثابتی برای اجراهای این جشنواره انتخاب کنند تا خانوادهها هم بتوانند هنرنمایی هنرمندان حاضر در این جشنواره ببینند، چراکه همه هنرمندان دوست دارند آثار تولیدیشان را مخاطبان بیشتری به تماشا بنشینند.
نمایش «شبی از شبهای تهران اگر مسافری...» نوشته علی شمس و به کارگردانی شما به بیست و پنجمین جشنواره بینالمللی المپیاد هندوستان راه یافته است، آیا این نمایش با همان ترکیب قبلی و ... در این جشنواره حضور مییابد؟
صداقت: پشت موفیقتهای گروه نمایشی «آسوریک» یک هدف و برنامه وجود دارد، یعنی موفقیتهای ما اتفاقی نیست، بنابراین همیشه تلاش میکنیم که بابرنامه در جشنوارهها ظاهر شویم. برای این جشنواره هم بابرنامه ظاهر میشویم چون به عنوان نماینده تئاتر ایران در بخش صحنهای حضور داریم. سعی کردیم با همان ترکیب قبل در جشنواره حاضر شویم اما متاسفانه بنا به دلایلی حشمتالله غضنفر (بازیگر) و امین سعیدی (موسیقی) ما را در این سفر همراهی نمیکنند و بهجای استاد غضنفر من به ایفای نقش میپردازم و بهجای آقای سعیدی هم محسن حیدریه، نوازنده مطرح هماستانی و سرپرست گروه موسیقی «شبدیز» ما را همراهی میکند. داستان نمایش هم تقریبا به همان شکلی که در اجرای عموم گروه در تهران اجرا شد، به نمایش گذاشته میشود.
سخن پایانی؟
صداقت: در پایان گپی دوستانه با حمیده ماحوزی، تنها نماینده بانوان در مدیریت ادارهکلهای وزارت ارشاد دارم که امیدوارم این بار صدای من را بشنود، ما بیش از اینکه به حمایت مالی ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان نیاز داشته باشیم به حمایت معنوی آن نیازمندیم و خوب میدانم همانطور که پیش از این حمایت مالی از ما نداشته است، این بار هم حمایتی نخواهد شد اما باز هم من به دیدار وی میروم شاید حرفهایم را بشنوند. در خصوص حمایتهای انجمن هنرهای نمایشی استان هم بگویم که این حمایتها ناچیز بوده اما باز هم سپاسگزارم ولی اینجا تصمیم دارم از شخصی بهصورت ویژه تشکر کنم که مسوول یا چهره فرهنگی نیست اما سال پیش هم در اجرای عموم و هم در جریان جشنواره بینالمللی تئاتر فجر حمایت همهجانبهای از ما داشت که آن شخص آقای آماره، عضو شورای اسلامی شهر بوشهر (دوره چهارم) است که در شرایط حساسی دست ما را گرفت و این هیچگاه از خاطر ما پاک نمیشود. همین طور از عبدالحمید شعرانی هم تشکر میکنم که ما را در جشنواره فجر حمایت کرد و در پایان باز بهطور ویژه از آفرین ابنی، مدیر روابط بینالملل و برنامهریزی گروه آسوریک بهدلیل زحمات بیدریغش تشکر میکنم.
یادآوری میشود، در نمایش «بهادر» الهام ابنی، الهه اورنگ، مرضیه کرمی، سمانه فلامرزی، ملیکا جالبوتی، آیناز جلیلی، طاهره حسینی، طیبه علیپور، محدثه موسوی، عظیم سلیمیکوچی و آرمان حسینیزاد به ایفای نقش میپردازند.